دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال اسلام

۱۵ شهریور ۱۳۸۹ | ۲۰:۵۵ کد : ۸۵۵۷ باشگاه خوانندگان
یادداشت یکی از خوانندگان دیپلماسی ایرانی در مورد دیپلماسی آمریکایی در مواجهه با اسلام.
دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال اسلام

دیپلماسی ایرانی: هر ساله در پیشانی اینترنتی وزارت خارجه آمریکا مقالاتی با توجه به نزدیک شدن ماه رمضان قرار گرفته که همگی بیانگر تجارب و خاطرات مسلمانان مهاجر به آمریکا هستند. آنچه که بطور مشترک می‌توان در آنها یافت، آزادی مذهبی، تساهل و مذهب به عنوان امر و تجربه‌ای شخصی است.

در حقیقت برآیند این تدوین تجربه‌ها معرّف آمریکا به عنوان نه تنها دیگ ذوب قومی بلکه یک «کاسه سالاد مذهبی» است، که در آن مسلمانان از 80 قومیت مختلف حضور دارند. در واقع با مانور دادن در باب روزه به عنوان یک “سنّت” اسلامی در کنار تکیه بر روابط بین و بینا فرهنگی و بین و بینا دینی مسلمانان در ایالات متحده به دنبال بازیابی جایگاه آمریکا در اذهان مسلمین به عنوان بخشی از “غرب” است که در آن مسلمانان بدون دغدغه توان انجام مناسک عبادی خود را حتی به جماعت دارند.

این “آغاز دوباره‌ای”‌ است که آمریکا و مسلمین را پیوند می‌دهد. همچنان که اوباما در قاهره این چنین می‌گوید: “آغازی مبتنی بر این حقیقت که آمریکا و اسلام مانعة الجمع نیستند و نیازی به رقابت در بین آنان نیست.” در بخشی دیگر نیز می‌گوید:“اسلام بخشی از آمریکاست. من معتقدم که در بطن آمریکا این حقیقت نهفته است که به دور از نژاد، دین، یا مرحله از زندگی، همه ما یک آرمان مشترک داریم – زیستن در صلح و امنیت؛ کسب تحصیل و کار با عزت، عشق ورزیدن به خانواده، جوامع و خدایمان. اینها نقاط مشترک ما هستند.”

روزه فریضه‌ای اسلامی است که از دوران کلینتون با بنیانگذاری مراسم افطار کاخ سفید توسط همسر وی (وزیر امور خارجه فعلی آمریکا) به عنوان موضوعی قوی برای ایجاد و تقویت رابطه با مسلمانان آمریکا و “شنیدن” نظرات ایشان مورد توجه قرار گرفت و تا به امروز نیز با توجه به علاقه اوباما به “اشتراکاتاین روند ادامه دارد.

در دیپلماسی عمومی خوب سه اصل:

 منافع تعریف شده

 ساختار و نقش محول

 ابزار مؤثر ارتباطی می‌بایست لحاظ و منظور شود.

فلذا از ماه رمضان و روزه به عنوان یک ابزار فوق العاده مؤثر ارتباطی برای گفتگو با جوامع مسلمان اعم از سنی و شیعی استفاده خواهد شد. ماه رمضان به عنوان ماهی که اغلب مسلمین رو به عبادت، معنویت آورده و کمتر در مناسبات اجتماعی و سیاسی اعلام موضع می‌کنند، بسیار مطلوب ایالات متحده است چرا که طی آن قوانین اسلام با ظاهری فردگرا و غیرسیاسی معرفی می‌شود.

اجتماعات مسلمین در این ماه محدود به ضیافت‌های افطار و شب‌زنده‌داری‌های صرفاً عبادی و غیرسیاسی است، که مسلمین معمولاً آن را به عنوان “آغازی دوباره” در بندگی تلقی می‌نمایند. رویکرد دولت اوباما در قبال جهان اسلام، بنا به گفته فرح پاندیت نمایندۀ ویژه در جوامع مسلمان، ایجاد چارچوبی مشارکتی با جوامع مسلمانان در سراسر جهان است.

به همین منظور “دفتر نمایندگی ویژه در جوامع مسلمان“ با هدف قرار دادن موضوعات:

پیوند

 • همانند سازی

 • هدایت هویت

 • فقدان فرصت

 • بی سوادی

 • قدرت دهی به زنان

 • ایدئولوژی افراط گرای خشن خارج از ذهنیت سنتی کار در واشنگتن و به منظور تعامل با عوام و نسل آتی برای خلق مشارکت‌های نوین و با همفکری رهبران غیرسیاسی و نخبگان جوامع گوناگون در راستای یافتن راه‌حل‌هایی پایدار برای چالش‌های پیشرو ایجاد شده است.

در همین افق “برنامه گفتگوی شهروندی“ به منظور جهت‌دهی جوانان مسلمان در مسیر سازش یابی با چالش‌های وفق دادن فرهنگ و مذهبشان با مدرنیته تدوین گشته است. به منظور سنجش برنامه، این طرح در حال اجرا در ایالات متحده و بررسی جوانب آن در میان مسلمانان آمریکا است، و با تأکید بر بکارگیری “فن آوری” و “ورزش” تبدیل به برنامه‌ای‌ برای بکارگیری در سراسر بلاد مسلمین خواهد شد.

دفتر نمایندگی ویژه در جوامع مسلمان همچنین، با توسعه آموزش کارآفرینی و ارائه کمک‌های مالی به کارآفرینان و سعی در ارتباط دهی مدیران تجاری وکارآفرینان است. این نگاه برخاسته از نتایج بررسی‌های عملیاتهای انتحاری و علل پیوستن به گروه‌های تروریستی است، چرا که اغلب داوطلبان همکار ی با سازمان‌های زیرزمینی افراد “بیکار” هستند.

به علاوه این دفتر التزام خاصی به آموزش و ترویج رهبری توسط زنان مسلمان دارد، که ابداع تقابلات اجتماعی با نظام و با رویکردی پایین به بالا در همین راستا قابل تأمل است. چشم انداز این دفتر در التزام به شراکت سازی بر پایه ارتباطات مردم با مردم و خلق پارادایمی نوین با عنوان “منافع متقابل و احترام متقابل “ پیگیری می‌شود، که دفتر مذکور نقش تسهیل کننده و تسریع بخش را درآن خواهد داشت. این برنامه و تأسیس این دفتر را می‌توان در تداوم برنامه “ارتباطات راهبردی“ ارزیابی کرد که در سال 2003 و به دنبال طرح پروژه “جنگ عقایدبه منظور مقابله با تروریسم در دانشگاه دفاع ملی ایجاد گشت.

در حقیقت جنگ عقاید چیزی نیست مگر همان نبرد قلوب و اذهان مطرح در دیپلماسی عمومی. سیاست مدون برانگیخته شده از این پروژه معروف به برنامه “فرارسی جهان اسلام“ است که طی آن مقامات ایالات متحده متفق القول به ایجاد اصلاحات در شریعت اسلام گشتند.

“پرتوزایی“ در جهان اسلام با استفاده و حمایت مالی از رسانه‌های جمعی، ایجاد کارگاه‌های سیاسی، تدوین دروس برای مدارس اسلامی و برنامه‌هایی از این دست روندی بوده که ایالات متحده به منظور کنترل مسلمانان ساکن ایالات متحده به کار بسته و همچنان با تعامل با گروه‌های سوم، بنیادها و گروه‌های اصلاح طلب در راستای توسعه ارزش‌های دموکراسی، حقوق زنان و مدارا به صورت آشکار و پنهان این سیاست را در سراسر جهان دنبال می‌کند.

مدیریت و هدایت این برنامه بر عهده “معاون مشاور امنیت ملی در ارتباطات راهبردی و فرارسی جهانی“ است که در حال حاضر دنیس مک دُناف مسئولیت آن را بر عهده دارد. نکته حائز اهمیت این است نگاه امنیت ملی ایالات متحده از آنچه در اسلام می‌گذرد به خود اسلام تغییر یافته است. موضوعی که مأموران بازرسی اداری کنگره را در خصوص کارآیی این برنامه دچار تکدّر کرده، عدم و یا ضعف دانش زبانی و بیانی کارکنان بخش‌های دیپلماسی عمومی برای مواجهه و همنوایی با جوامع هدف بود، که در پی آن روند استخدام و بکارگیری افراد مسلط به زبان کشورهای مسلمان افزایش یافته است.

تأثیرات این تلاش‌ها در بهبود تصویر ایالات متحده در جوامع مسلمان بسیار بالا بوده به طوری که بنا بر گزارش نظرسنجی اخیر موسسه پیو دیدگاه مساعد در خصوص مردم آمریکا در اندونزی از 36% در 2006 به 54% در 2009 و در مصر از 36% در 2006 به 40% در 2009 و دیدگاه‌ها در خصوص ایالات متحده به 70%  موافق در برابر 27% مخالف در اندونزی و 63% موافق در برابر30% مخالف در مصر افزایش و بهبود یافته است.

همچنین در راستای “دیپلماسی عروسک سخنگو“ و با استفاده از اعتبارات برنامه USAID ایالات متحده به بازسازی مساجد تاریخی در مصر، پاکستان و ازبکستان کمک کرده و همچنین در قرقیزستان به ترمیم مقبره صوفی‌ها، در بنگلادش به آموزش رهبران مساجد و در ماداگاسکار به مسابقات ورزشی بین مساجد کمک مالی کرده و می‌کند.

این علاوه بر ترجمه کتب گزیده و ساخت برنامه‌های آموزشی و کارتون به زبان کشورهای مبدأ و یا دوبله برنامه‌های آمریکایی به زبان آن کشورهاست. در همین راستا می‌توان به “برنامه تقویت رسانه اردن“ به عنوان اولین برنامه جامع رسانه‌ای در خاورمیانه اشاره نمود.

همچنین "ابتکارعمل مشارکت خاورمیانه"  در الجزایر، مصر، لبنان، مراکش و تونس از فعالیت‌های اجتماعی مورد تأیید سیاست گذاران ایالات متحده حمایت می‌نماید. آموزش و ارائه بورس‌های داخلی به دانشجویان مصری برای ادامه تحصیل در دانشگاه آمریکایی قاهره و دانشجویان لبنانی برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های آمریکایی لبنان و آمریکایی بیروت نیز در کنار برنامه سوادآموزی و مهارت‌های زندگی به بزرگسالان در یمن نیز در غالب “چشم اندازنویندیپلماسی عمومی آموزشی آمریکا در سرزمین‌های اسلامی قابل ذکر است.

تقویت مناسبات و روابط بین رهبران تجاری و کارآفرینان برای دفع معضل بیکاری در کشورهای اسلامی رنجور از فقدان توسعه اقتصادی و در دسترس قرار دادن سرمایه گذاری سنتی، اجتماعی و فنی برای کارآفرینان بخش معظم دیگری از اقدام پیش دستانه آمریکا در “همراه سازی” جوانان مسلمان، زنان و نسل آتی مسلمین با ارزشهای ایالات متحده آمریکا است. اصلاحات دیپلماسی عمومی ایالات متحده منجر به حذف معاونت مدیرکل وزارت دفاع در امور دیپلماسی عمومی و ضرورت بازنگری در ساختار و تقسیم منابع مرتبط با دیپلماسی عمومی شده است.

از سویی دیگر دیپلماسی عمومی “بلندگوی بزرگ ایالات متحده در حال انتقال به سوی دیپلماسی عمومی “مکالمه بزرگ“ و ایجاد تعامل از طریق فن آوری شبکه سازی اجتماعی و مشارکت دولتی-خصوصی می باشد. نکته‌ایی که نباید نادیده انگاشته شود، این است ایالات متحده همچنان “اسلام سیاسی” را به عنوان دشمن مفروض می‌داند و لاجرم با توجّه به روحیه مطلق گرایی آمریکایی در مباحث امنیتی به دنبال اضمحلال آن است.

در همین راستا رابرت ستلُف مدیر اجرایی موسسه واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک (WINEP) در سمپوزیم سُرِف در تاریخ 31/5/2009 که به بررسی چالش‌ها و تلاش های دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال جهان اسلام اختصاص یافته بود، می‌گوید: ”در دنیای امروز، دیپلماسی عمومی چیزی فراتر از مشارکت مستقیم با شهروندان خارجی و حمایت از منافع آمریکاست. (در حقیقت آن) ستیزی ایدئولوژیک با افراط گراهای اسلامی است که به دنبال تحمیل دولت شریعت محور به جامعه‌شان و سرانجام کل جهان هستند”. در این نشست جیمز گلاسمن، معاون سابق دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا و رئیس موسسه رشد جهان، نیز با بیانی نوین پیشنهاد می‌نماید ایالات متحده به جای تلاش در ترمیم چهره خود در جهان با استفاده از دیپلماسی عمومی به دنبال مشارکت در دغدغه‌ها و موضوعات سایر ملت‌ها باشد.

ستلف پیشنهاد می‌کند که در نبرد اندیشه‌ها، ایالات متحده می‌بایست مسلمانان مخالف افراط گرایی را در 5 حوزه جغرافیایی تقسیم و سعی در تقویت آنها کند.

1-      مناطق جنگی (عراق و افغانستان)

2-      کشورهای زودشکن (یمن، نیجریه و پاکستان)

3-      کشورهای حساس (ترکیه، مصر و اندونزی)

4-      منطقه سیستمی (اروپا)

5-      ایران

 آنچه که مشهود است، جایگاه ایران از سایر ملل مسلمان متمایز گشته است. در حقیقت چیزی که در اغلب مواضع مقامات آمریکایی قابل رصد است، یکسان شماری جهان اسلام و عرب است؛ و در خصوص ایران بیشتر تکیه بر تاریخ باستانی و به عبارتی ملیت ایرانی مجزای از هویت اسلامی آن قرار گرفته است.

شاهد این مدعا را می‌توان در پیام نوروزی اوباما به مردم ایران و سخنرانی‌های وی در قاهره و آنکارا یافت. در دو سخنرانی وی در مصر و ترکیه بخشی مجزا از سخنرانی به ایران اختصاص داده شده بود و در پیام نوروزی تأکید بر آداب و رسوم سنتی و تعاملات فرهنگی دو کشور بدون اشاره به مسلمان بودن مردم ایران بود. جمهوری اسلامی با توجه به دارا بودن برنامه هسته‌ای بومی و حکومت اسلامی و دارا بودن عمق استراتژیک نرم در منطقه خاورمیانه و فراتر از اهمیت خاصی برخوردار است، که دسته بندی گلاسمن نیز حاکی از علم مقامات آمریکایی به این امر است.

ماهیت و هویت دینی مردم ایران ایجاب می‌کند که ایالات متحده علاوه بر نوازش ایرانیان به واسطه دارا بودن فرهنگ و تمدن کهن ایرانی، برنامه‌هایی در راستای جهت دهی و “کنترل افکار” دینی مردم ایران انجام دهد. ایجاد و حمایت از تلویزیون‌های مذهبی فارسی زبان غیرسیاسی، تلاش برای انجام اقدامات عام المنفعه با همکاری بیوت مراجع (به ویژه مراجعی که دیدگاه فقهی دیگری در خصوص “ولایت فقیه” دارند)، توسعه سازمان‌های مردم نهاد (NGO) مذهبی غیر دولتی، شبکه سازی از طریق ذی نفوذان در بین عوام (مانند مادحین، اساتید محفلی) و ... در راستای تغییر افکارعمومی و مدیریت ادراک ایرانیان نسبت به قضایای داخلی و خارجی قابل تأمل است.

در قاهره اوباما نقل قولی از توماس جفرسون کرد که: “امید دارم منطق ما همراه با قدرتمان رشد کند و به ما درس دهد که هرچه کمتر از قدرت استفاده کنیم، قدرتمنتر خواهیم شد”. به نظر می‌رسد علی‌رغم اراده اوباما و تیم سیاست خارجی وی به بکارگیری قدرت هوشمند، کفه بکارگیری قدرت نرم در ایران بر قدرت سخت مکمل آن برتری داشته باشد.


نویسنده: عباس تاجیک


نظر شما :