اوباما علیه ایران دست به اسلحه نمیشود
دیپلماسی ایرانی: یک پرسش است که این روزها ذهن رهبران اسرائیل را بیش از همه به خود مشغول کرده است: آیا شرایطی وجود دارد که در آن باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده دستور حمله به تاسیسات هستهای ایران را صادر کند؟ آیا این دستور پیش از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای صادر خواهد شد؟ از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل تا مردم کوچه و خیابانهای تلآویو همگان این پرسش را از هم میکنند. اگر رهبران اسرائیل وقت خود را با پرسش مکرر این سوالات هدر میدهند بهتر است یکبار برای همیشه آب پاکی را بر دستان آنها بریزم: خیر، اوباما در هیچ شرایطی علیه ایران دست به اسلحه نمیبرد.
اوباما در هر شرایطی که قرار گیرد و هر هدفی که در سر داشته باشد، باز هم برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای دست به کارت قرمز جنگ نمیبرد.
در تمامیرفتارهای دیپلماتیک باراک اوباما در حوزه سیاست خارجی، نشانههایی وجود دارد که ما را به این نتیجهگیری میرساند. اما برای اثبات منطقی این نتیجهگیری باید سه بعد سیاست خارجی باراک اوباما را مورد تحقیق و بررسی قرار داد:
اوباما نمیتواند و نمیخواهد بپذیرد که برنامه هستهای ایران تهدیدی جدی و شفاف برای امنیت ایالات متحده است. اوباما ایران را تهدیدی برای امنیت منطقه خاورمیانه میداند و در توجیه این تهدید هم میگوید: ایران رقابت تسلیحاتی بی پایانی را در منطقه آغاز کرده است.
این مساله در حد و اندازه خود حقیقت دارد. اما بعد دیگر این حقیقت این است که این رقابت تسلیحاتی در حال حاضر مدتهاست که آغاز شده است. عربستان سعودی، اردن، مصر، ترکیه، امارات متحد عربی و کویت همگی از نیتهای خود برای دستیابی به رآکتورهای هستهای سخن گفتهاند. در برخی از این موارد هم این کشورها قراردادهایی را برای ساخت این تاسیسات امضا کردهاند. درست است که آغاز رقابت هستهای در خاورمیانه بد است اما بدتر از آن ایران هستهای است که در برابر واشنگتن قدعلم خواهد کرد. ایالات متحده دو منفعت استراتژیک دائمی در خاورمیانه دارد.
- ایالات متحده نیاز به انتقال آرام محصولات نفتی گران قیمت از خلیج فارس به بازارهای نفتی جهانی دارد.
- امریکا به ظرفیتی در خاورمیانه نیاز دارد که بر مبنای آن بتواند با اعمال نفوذ بر این منطقه مانع از تهدید امنیتی خاک خود توسط افراطیون شود.
هر دو این منافع با برنامه هستهای ایران هدف قرار گرفتهاند. اگر واشنگتن در مسیر ممانعت از برخورداری ایران از تسلیحات هستهای قرار نگیرد، باید از خیر منافع استراتژیک خود در خاورمیانه بگذرد. آمریکا متحد کشورهای اهل تسنن در خاورمیانه است و ایران میتواند با برنامه هستهای خود این اتحاد استراتژیک را تحت شعاع قرار دهد. برای نمونه برای اعراب، امریکایی که نتواند مانع از دستیابی ایران شیعه به تسلیحات هستهای شود، برای آنها با بریتانیا و فرانسه تفاوتی ندارد. در این شرایط ایالات متحده هم تنها یکی از مصرف کنندگان نفت خلیج فارس خواهد بود و نه چیزی بیشتر. همین قاعده را به دیگر کشورهای عربی در منطقه خاورمیانه هم تعمیم دهید.
زمانی که اعراب اعتماد خود به توان دفاعی واشنگتن در برابر تهران را از دست بدهند، توجیهی برای سکوت در برابر حضور نظامی آمریکا در خاک خود هم در چنته نخواهند نداشت. در این فضا اعراب چارهای نخواهند داشت جز پذیرش فرامین ایرانیها در حوزه نفتی. امریکا باید بپذیرد که ایران هستهای بیش از آنکه خطری برای همسایگانش باشد تهدیدی است برای منافع ایالات متحده در منطقه و اقتصاد وابسته به خاورمیانه این کشور.
روزنامه اسرائیلی جورزالم پست در ادامه مینویسد: ایرانی تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده است و دلیل آن هم ارتباط نزدیک این کشور با همسایگان واشنگتن در آمریکای لاتین است. ایران اتحادهای استراتژیک بسیاری با کشورهایی دارد که در جنوب نقشه امریکا و هم مرز با این کشور هستند. اتحادی که حتی امریکا نمیتواند ذرهای در مسیر تخریب آن قرار گیرد. این روزها ایران اتحادهای نظامی با ونزوئلا، نیکاراگوئه، اکوادور، برزیل و بولیوی دارد.
همانگونه که جان بولتون امریکایی میگوید: فرق است میان جنگیدن و جهاد. به عنوان نمونه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی ملحد و خداناشناس بودند. آنها هیچ عجلهای برای مردن نداشتند چرا که بهشتی برای خود در آن سوی خط زندگی متصور نبودند. رهبران ایران از جهاد به جای جنگ سخن میگویند. در یک کفه افزایش توان موشکی ایران را بگذارید و در کفه دیگر این ترازو متحدان ایران در امریکا لاتین را تا دریابید که ایران چگونه تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده است.
این روزنامه چاپ اسرائیل در ادامه مینویسد: در شرایطی که تهران تهدیدی جدی برای منافع ایالات متحده در منطقه است، باراک اوباما طرح استقرار سامانه موشکی در چک و لهستان را به حالت تعلیق در میآورد. او حتی برای خوشامد نیکاراگوئه و ونزوئلا از دخالت در تشکیل دولت در هندوراس و کلمبیا هم سرباز میزند. او رئیس جمهوری ضدامریکایی برزیل را در کاخ سفید در آغوش میگیرد. البته بی توجهی اوباما به خطر ایران هستهای به تنهایی نمیتواند بیانگر استراتژی عدم حمله به ایران باراک اوباما باشد.
در طول تاریخ ایالات متحده جنگهای بسیاری را به نام خود سند زده است. در بسیاری از این موارد هم طرف مورد دعوا تهدیدی برای ایالات متحده نبوده و این به خطر افتادن منافع دوستان امریکا بوده که پای واشنگتن را به این نبرد باز کرده است. در مبحث پرونده هستهای ایران هم امریکاییها ایران را از دوربین اسرائیلیها تهدیدی برای امنیت خود میدانند. اکنون پرسش اینجاست که آیا آمریکا باید برای محافظت از اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حمله کند؟
پاسخ این پرسش به نگرش اوباما به اسرائیل باز میگردد. حرکتهای اوباما در شانزده ماه گذشته نشان میدهد که او نگاهی ویژه و خاص به اسرائیل ندارد. او به اسرائیل نه به چشم متحدی معتبر و نه دوستی دموکرات نگاه میکند. نخستین دلیل برای این ادعا هم ماهیت کمکهای نظامی ایالات متحده به اسرائیل و کشورهای خاورمیانه است. در چند ماه اخیر واشنگتن با صدای بلند تاکید کرده است که به دنبال همراهی با اسرائیل در مسیر توسعه سیستم موشکهای ضدبالستیک این کشور است. ماهیت کمکهای نظامی واشنگتن به اسرائیل نشان میدهد که این کشور به دنبال بالا بردن توان دفاعی اسرائیل است و نه توان این رژیم در حمله بازدارنده به ایران. همزمان با اصرارهای ایالات متحده بر تعهد به همکاری دفاعی با اسرائیل، هفته گذشته خبر فروش جنگندههای اف-پانزده و اف-شانزده به عربستان سعودی از سوی ایالات متحده در راس اخبار قرار گرفت. رقم این معامله تسلیحاتی هم 30 میلیارد دلار اعلام شده بود.
در شرایطی که واشنگتن در ملاعام از ریاض میخواهد که سیستم هوایی را که امنیت اسرائیل را هدف گرفته است تعطیل کند همزمان جنگندههایی در اختیار عربستان قرار میدهد که هر حرکت دفاعی و تهاجمی از آنها برمیآید.
اوباما در جریان حمله اسرائیل به کشتی مرمره و کشته شدن چند صلحبان ترک، جانب ترکها را گرفت و از اسرائیل خواست که در این حوزه تحقیقات خاص خود را انجام دهد. هیلاری کلینتون هم بعد از این اظهارات مافوق خود از اسرائیل خواست که برای بالا بردن مشروعیت این کمیته تحقیق دو عضو خارجی را هم به آن اضافه کند. سوزان رایس نماینده امریکا در سازمان ملل هم سومین نفری بود که در این ماجرا اظهارنظر کرده و تاکید کرد که اسرائیل باید فعالیت کمیته تحقیقاتی بینالمللی در این خصوص را بپذیرد.
شاید در نگاهی تئوریک توان نظامی ایالات متحده برای حمله به ایران بیش از اسرائیل باشد، اما در عمل اسرائیل بهتر از ایالات متحده میتواند وارد عمل شود. تمامی این شواهد کافیست تا به این نتیجه برسیم که باراک اوباما در هیچ شرایطی دستور حمله به تاسیسات هستهای ایران را صادر نخواهد کرد. این نتیجهگیری باید رهبران اسرائیل را به سه باور مجزا برساند:
1. اسرائیل باید به تاسیسات هستهای ایران حمله کند. برنامه هستهای ایران باید تا سال 2017 متوقف شود. تا آن زمان دولتی جدید و اسرائیل دوست در امریکا بر سر کار خواهد آمد.
2. از آنجا که ایالات متحده برای حمله به ایران دست به کار نخواهد شد دلیلی هم وجود ندارد که اسرائیل در سایر حوزهها در برابر واشنگتن کوتاه بیاید. اوباما در این حوزه چیزی برای پیشنهاد به اسرائیل ندارد و در نتیجه اسرائیل هم نباید در سایر حوزهها به واشنگتن امتیاز بدهد. نتانیاهو میتواند به راحتی به شهرک سازیها در مناطق مورد دعوای ایالات متحده ادامه دهد.
3. رفتارهای اوباما نشان میدهد که اسرائیل باید دست از وابستگی نظامی به واشنگتن بردارد. اسرائیل باید به کمک روسها، هندیها و یا فرانسویها اقدام به تجهیز نظامی ارتش خود مستقل از واشنگتن کند.
ایالات متحده حتی با حضور باراک اوباما در راس قدرت هم دشمنی با اسرائیل ندارد. اما باراک اوباما با رفتارهای خود به ما اموخت که باید تنها و تنها بر روی پاهای خود بایستیم.
نظر شما :