آيا مردم برزيل در انتخابات 2010 جانشين لولا را مى‌پذيرند؟

۰۶ مرداد ۱۳۸۹ | ۱۷:۲۳ کد : ۸۱۳۶ اخبار اصلی
بر اين مبنا لولا با توجه به اتمام دوره دوم رياست جمهورى در 2010 و محدوديت قانون ...
 آيا مردم برزيل در انتخابات 2010 جانشين لولا را مى‌پذيرند؟

آمريکاى لاتين قاره پارادوکس‌هاست، زمانى که هوگو چاوز رييس جمهور ونزوئلا 3 ماه مانده به انتخابات رياست جمهورى برزيل درباره بازگشت راست گرايان طرفدار منافع امپراتورى ايالات متحده هشدار مى‌دهد، احتمالا علايم نگران کننده‌اى در اين باره دريافت کرده است، اما به هر حال وى و ساير رهبران چپ‌گرا على‌رغم تلاش و موفقيتشان براى پيروزى در دوره دوم رياست جمهورى و با گذر زمان ناچارند به سازوکارهاى دموکراتيک حاکم بر کشورشان احترام بگذارند و نتيجه انتخابات را بپذيرند، زيرا خود با همين قواعد بازى به قدرت رسيده‌اند.

اما شرايط حکمرانى در برزيل به طور اساسى فراتر از قواعد بازى مرسوم چپگرايان پوپوليسم است. برزيل همواره فراتر از انکه کدام جناح يا حزب سياسى / از راست‌گرا تا سوسياليست/ استقرار داشته باشد به دلايل متعدد تاريخى ازجمله نداشتن گروه‌هاى قومى ‌يا تجزيه طلب يا اپوزيسيون مسلحانه برانداز و معارضان داخلى، برخى خط مشى‌هاى استراتژيک در سياست داخلى و خارجى داشته است. در سياست داخلى نگاه کلان معطوف به صنعتى شدن و توسعه اقتصادى پايدار و قوى که از دوره رياست جمهورى کاردوسو زيربناى آن تحکيم شد، هدف اساسى دولت‌ها گشت. البته دوره ديکتاتورى نظامى ‌1964 تا 1958 نيز شکافى بود که اکثر کشورهاى قاره، مشابه ان را با تنش و دشوارى فراترى داشتند، اما برزيل شايد کشورى منحصر به فرد در قاره بود که چالش بسيار کمترى داشت و به سرعت اين شکاف را ترميم کرد.

برزيل در سياست خارجى نيز همواره در کسب پرستيژ بين‌المللى و داشتن حيثيت و غرور جهانى خود را کمتر از ايالات متحده و انگلستان نمى‌دانسته است و مبناى اقدامات بين‌المللى خود را بر مطرح شدن همپاى ساير قدرت‌هاى مطرح جهانى قرار داده است. حداقل احزاب داخلى و سياستمداران کشور با نگرشى ناسيوناليستى در اين دو مقوله داراى وحدت نظر و اجماع بوده و سابقه ائتلاف‌هاى حزبى و ائتلاف فعلى دولت لولا داسيلوا بر اين مساله صحه مى‌گذارد. بررسى صحنه سياسى و چينش برنامه‌هاى توسعه جدى کشور از دوره کاردوسو اغاز شد. 

 فرناندو انريکو کاردوسو، جامعه‌شناس بين‌المللى در اکتبر 1991 رئيس جمهور برزيل شد و در 1998 مجدداً انتخاب شد و تا 2002 رئيس جمهورباقى ماند. دموکراسى در دوره کاردوسو ثبات يافت و شکل گرفت. درباره دوره 8 ساله کاردوسو تحليل‌گران دو نظريه دارند گروهى وى را مجرى سياست‌هاى نئوليبرال و طرفدار ايالات متحده مى‌دانند که مجرى برنامه‌هاى خصوصى‌سازى و سياست‌‌هاى تعديل بوده است که البته به شکل اساسى شالوده حرکت صنعتى کشور را پايه‌گذارى کرده و رشد اقتصادى کشور مرهون سياست‌هاى اوست.

گروهى نيز در مخالفت، او را عامل استمرار فقر و بى‌عدالتى در کشور مى‌دانند و رويکرد و اقبال مردم به لولا را نوعى مخالفت با وى مى‌دانند. موافقان کاردسو با استناد به آمارهاى اقتصادى رشد GDP را از 2000-1980 معادل 8 درصد مى‌دانند و همين رشد را در 2006-2000 حدود 5/3 درصد مى‌دانند و به علاوه استدلال مى‌کنند که لولا همان راه کاردوسو را طى مى‌کند. اما پس از وى لولا داسيلوا رهبر پيشين اتحاديه کارگران و حزب کارگران (PT) در انتخابات 27 اکتبر 2002 به رياست جمهورى برزيل انتخاب شد که با انتخاب مجدد، رياست جمهورى وى تا پايان 2010 ادامه دارد.

لولا اولين رئيس جمهور و نماينده طبقه‌اى است که تا آن زمان تحت محدوديت سياسى قرار داشته است. لذا انتخاب وى نمادى از مطالبات براى تغييرات سياسى و اجتماعى و آرزوى ميليون‌ها برزيلى براى جنگ عليه فقر و بى‌عدالتى مستمر گذشته بود. يکى از دلايل محبوبيت لولا خاستگاه خانوادگى وى نيز بود. او در خانواده‌اى فقيرو 8 نفره متولد شد. لولا در فقر مصيبت‌بارى در شمال شرقى برزيل زندگى مى‌کرد. در اين باره نظريه‌ جديدى از سوى خانم Denis Parana در کتابش تحت عنوان" لولا: فرزند برزيل" مطرح شده است.

وى از اوج فقر لولا سخن گفته است. فقر غذايى، فقدان کفش و لباس، نبودن برق و شست وشوى لباس در رودخانه که خانواده لولا و هزاران تن مانند او را گرفتار کرده بود. وى در اثرش راه‌حل مشکلات برزيل را رسيدن به فرهنگ دگرگونى و گذار Culture of transformation به جاى فرهنگ فقر مى‌داند.

فقر فرهنگ با تقديرگرايى و نااميدى عجين شده و نوعى بى‌برنامگى و از خودبيگانگى را در جامعه دامن مى‌زند ولولا و خانواده‌اش هم اين احساسات را تجربه کرده‌اند، اما آنها در نهايت قادر شدند با تغيير در از خودبيگانگى و با تلاش و فعاليت، تغييرات اجتماعى و شخصيتى خود را بهبود بخشند.

لولا براى فرار از فقر مادرش را تشويق به فروش تمام مايملک کرد واز شمال شرقى به ايالت جنوبى سائوپولو مهاجرت کردند. سائوپولو به دليل محيط سرمايه‌دارى و مزد بالاى کارگران وضعيت مناسب‌ترى داشت و لولا با کار سخت توانست به مدرسه برود و کار با ماشين ‌تراش را فراگيرد و با ورود به کارخانه توانست به عنوان مذاکره کننده جانشين رهبر کارگران شود. او در ابتدا به استراتژى نان و کره (bread and butter unionism) به عنوان رهيافتى مورد پذيرش در سائوپولو تأکيد کرد.

به واقع رشد سرمايه‌دارى در برزيل فرصت فقرشکنى را به لولا داد. هواداران وى تنها حزب کارگر نبودند بلکه احزاب ليبرال و کمونيست نيز از جمله حاميان وى هستند. لولا در زمان به قدرت رسيدن سه برنامه جامع براى رفاه اجتماعى داشت که عبارت بودند از:

- ريشه‌کنى گرسنگى (Fome Zero)

-ايجاد اشتغال براى جوانان (primeiro emprego).

- برنامه جامع کاهش فقر (Blosa Familia)

لولا در مسأله کاهش فقر با مطالبات گسترده‌اى در کشور مواجه شد گرچه گفته شده است دوران رياست جمهورى  لولا به پيگيرى سياست‌هاى کاردوسو گذشت اما دولت وى ادعا کرد هدفش را خارج از سال‌هاى نئوليبرال کاردوسو پيگيرى مى‌کند. البته مفاهيم ليبرال در برزيل متفاوت است. برزيلى‌ها واژه ليبرال را با تعبير کلاسيک اروپايى به عنوان اعتقاد به بازار آزاد استفاده مى‌کنند که از شيوه آمريکايى متفاوت است. جالب توجه اين است که نئوليبراليسم در برزيل بيشتر کتک‌خور چپ است، اما ليبراليسم بدون واژه نئو کاملاً مورد پذيرش است. لولا هيچگاه نئوليبرال را به کار نمى‌برد، اما ليبرال را خوب مى‌داند، زيرا نئوليبرال به دليل تجربيات تلخ در برزيل احساس فقر و بدبختى را القاء مى‌کند.

مهم‌ترين چالش لولا در در دوره تصدى رياست جمهورى رسوايى فساد در دولت وى بود. دو رسوايى به شکل گسترده در مطبوعات به نام رسوايى (mensalao) Super check  و (Cuecao) supershorts مطرح شد، اما على‌رغم همه اين موارد لولا طبق نظرسنجى‌ها در 2009 از 80 درصد محبوبيت بين ملت برخوردار است و اين محبوبيت مرهون نرخ رشد 5 درصد و در حال پيشرفت است. برزيل از رکود اقتصادى جهانى کمترين آسيب راديد. درحوزه صادرات، تقاضا به ويژه از آسيا براى مواد معدنى و غذايى افزايش داشته، خصوصى سازى به شکل منطقى در جريان است، سرمايه گذاران خارجى از احترام خاصى برخوردارند، بانک مرکزى با آزادى عمل مناسب موفق به کنترل تورم شده است، دولت‌هاى محلى ملزم به کاهش هزينه‌ها و صرفه جويى شده و برنامه‌هاى تامين اجتماعى و بيمه موجب رضايتمندى ملت شده است و اين پيشرفت ملموس و دستاوردهاى اقتصادى است که از لولا و برزيل چهرهاى ‌پيروز و موفق نشان مى‌دهد.

بر اين مبنا لولا با توجه به اتمام دوره دوم رياست جمهورى در 2010 و محدوديت قانون اساسى اقدام به معرفى خانم ديلما روسف، اقتصاددان 62 ساله، شورشى زندانى در دوره حکومت نظاميان، عضو پيشين حزب دمکراتيک کارگرى؛ وزير موفق انرژى کابينه لولا و رييس دفتر رياست جمهورى به عنوان کانديداى حزب کارگر نمود. در مراسم معرفى که با حضور 5 هزار نفر از هواداران حزب کارگر برگزار گرديد، ديلما روسف دوشادوش لولا در اولين اظهارات ازادمنشانه خود گفت که: "ما ديگر هيچ‌گاه در قفس يا زندان زندگى نخواهيم کرد، ما درحال ساخت کشور با يک دمکراسى نوپا هستيم، کشورى که دوباره خود را کشف خواهد کرد، جايى که هرکس بتواند در ان عقايد و ايده‌هايش را آزادانه بيان کند، اماديگر بى‌عدالتى اجتماعى را تحمل نمى‌کند."

خانم روسف بايد در رقابتى نفس‌گير با" خوزه سرا" کانديداى احتمالى جناح محافظه کار و نامزد حزب سوسيال دمکرات و فرماندار سابق سائوپولو به مبارزه برخيزد. اما انچه در برزيل اتفاق خواهد افتاد فرورفتن کشور به دامان راستگرايى در صورت پيروزى خوزه سرا نخواهدبود، چه اينکه هم اکنون نيز برزيل با معيارهاى پوپوليسم مانند ونزوئلا مشابهت و مطابقت ندارد، زيرا برنامه‌هاى اجرايى بيشتر پيگير مدل‌هاى بازار ازاد با پوشش گسترده نظام تامين اجتماعى گسترده است.

هم اکنون برزيل با اجماع نظر نخبگان در انتخاب توسعه متوازن و متعادل راه صنعتى شدن و قدرتمند شدن را يافته است و ان را ادامه خواهد داد، گرچه در انتخابات آتى بدون شک شانس ديلما روسف به لحاظ استمرار سياست‌هاى مردم  پسند و توسعه‌گرا بيشتر از ساير کانديداها خواهد بود.

 

نویسنده: ‌هادى اعلمى ‌فريمان، کارشناس سياسى امريکاى لاتين


نظر شما :