مترنیخی در قرن بیستم
تاریخ نام این دیپلمات کهنه کار، هنری کیسینجر، را در مرز میان خوبی و بدی ثبت خواهد کرد. او که در دوران جنگ سرد در پستهای کلیدی سیاست خارجی امریکا از جمله: مشاور امنیت ملی رئیس جمهور 1977-1968، وزیر امور خارجه 1977-1973 و رئیس شورای امنیت ملی 1975-1969 ایفای نقش کرده است توانست راه حل بحرانهای زیادی را بیابد و به سرانگشت تدبیر آنها را حل کند.
وی در جریان مذاکرات محدود سازی سلاحهای استراتژیک که منجر به امضای پیمان سالت 1 و هم چنین پیمان منع گسترش سلاحهای بالستیک میان دو ابر قدرت شوروی و ایالات متحده گشت نقش مهمیدر کاهش تنش و ایجاد آرامش در روابط این دو کشور در جریان جنگ سرد بازی کرد. او هم چنین برای فشار به شوروی به سمت چین رفت و قطع رابطه دیپلماتیک امریکا و چین را بعد از 23 سال با رابطهای هر چند در سطح مبادلات اقتصادی و فرهنگی پایان داد.
در جنگ ویتنام او یکی از تاثیرگذارترین چهرههای در سیاست گذاری امریکا بوده است. او که در دوران جنگ مشاور امنیت ملی نیکسون بوده است به منظور استقرار صلح عادلانه اقدام به خروج تدریجی سربازان امریکایی همگام با گسترش بمباران ویتنام شمالی که ارتش جمهوری ویتنام را قادر به دفاع مستقل از ویتنام جنوبی در مقابل (ویت کنگها) جبهه آزادیبخش ویتنام جنوبی و ارتش ویتنام شمالی (ارتش خلق ویتنام) میکرد، نمود. در جنگ کامبوج هم برای مقابله با واحدهای ویت کنگ که شورشهایی علیه ویتنام جنوبی از داخل مرزهای کامبوج ایجاد میکردند، اقدام به بمباران این کشور کرد. همین بمبارانها او را در معرض اتهامات افراد حامی صلح قرار داد.
در جنگ هند و پاکستان، ایالات متحده به دلیل گرایش هند به شوروی علیرغم بیرحمیها و کشتارها در بنگلادش یا کشتارها و بیرحمیها در پاکستان شرقی و کشتارو قتل و عام انجام شده توسط نیروهای پاکستانی، جانب پاکستان را نگه داشت و برای جلوگیری از اقدامات پاکستان کاری انجام نداد.
این استراتژیست یهودی، خاطرات خود در سال 1973 درباره جنگ یوم کیپور که در آن نیروهای مصر و سوریه در یک اقدام حیرت آور به اسرائیل حمله کردند، را در سال 2003 در کتاب بحران منتشر کرده است. در این جنگ ایالات متحده با عنایت به نظر کیسینجر بزرگترین حمل و نقل نظامی را در تاریخ انجام داده است که این عمل باعث تحریم نفتی اوپک علیه امریکا شد.
در سال 1973 و تحت تاثیر فضای جنگ سرد امریکا اقدامات مداخله جویانه خود را در امریکای لاتین با حمایت از پینوشه که در مقابل دولت مردمی ولی سوسیالیست سالوادور آلنده کودتا کرده بود سامان داد. کیسینجر حمایت خود را از این اقدام با این جملات بیان کرده بود:" من دلیلی نمیبینم که ما بایستیم و فروافتادن یک کشور در چنگال کمونیستها را بخاطر عدم شناخت و بیمسئولیتی مردم آن تماشا کنیم." البته کیسینجر موافق رویکرد ضد حقوق بشری شیلی در این دوران نبود اما به دلیل گرایش ضد کمونیستی پینوشه از او حمایت میکرد.
کسینجر در ابتدا عادی سازی روابط ایالات متحده آمریکا و کوبا را که از سال ۱۹۶۱ (که همه مبادلات تجاری ایالات متحده آمریکا و کوبا از فوریه سال ۱۹۶۲ چند هفته بعد از خروج کوبا از اتحادیه کشورهای آمریکایی با فشار ایالات متحده آمریکا بلوکه و قطع شده بود را دنبال میکرد. اما با وجود این او به سرعت نظر خود را عوض کرد و سیاست کندی را در پیش گرفت. بعد از دخالت فیدل کاسترو در مبارزه و جنگ آنگولا و موزامبیک، کیسینجر از اتحاد ملی برای استقلال کل آنگولا که توسط جوناس ساویمبی، و(رنامو) رهبر شورشیان مقاومت ملی موزامبیک حمایت کرد که سازمان سیا ازقبل از این سربازان در آنگولا حمایت و پشتیبانی میکرد. کسینجر این مسئله را ابراز کرد که تا زمانی که کوبا سربازان خود را از آنگولا و موزامبیک بیرون نبرد روابط با کوبا به حالت عادی برنخواهد گشت.
در جریان فروپاشی مستعمرات پرتغال نیز هنگامیکه متحد امریکا در اقیانوس آرام یعنی اندونزی طرح خود را برای الحاق تیمور شرقی به اندونزی، با امریکا مطرح نمود، ایالات متحده با این امر موافقت کرد و هم فورد و هم کیسینجر روشن ساختند که روابط قوی و نیرومند بین اندونزی و ایالات متحده آمریکا ادامه خواهد یافت و مانعی برای الحاق تیمور شرقی به اندونزی نخواهند شد و به فروش تسلیحات آمریکایی به اندونزی ادامه خواهند داد. اما جامعه جهانی این عمل را به رسمیت نشناخت و تیمور شرقی در سال1999 استقلال خود را به دست آورد.
این استراتژیست واقع گراعلم و عمل را با هم در آمیخته است. او از همان سال 1943 که به ارتش فراخوانده شد و در دانشگاه و کالج کرمسو در کارولینای جنوبی تحصیل کرد ، مفسر گروهان هوشمند ضد حمله نهصد و هفتادمین شد. کسینجر در توانایی خود برای این وظیفه با پیدا کردن و دستگیری فوری عوامل گشتاپو در آلمان بعد از جنگ معروف شد. او همچنین مدرک فوق لیسانس و دکتری از دانشگاههاروارد را در سال ۱۹۵۲ و ۱۹۵۴ دریافت کرد. در سال ۱۹۵۲ هنگامیکه هنوز درهاروارد بود، به عنوان روابط عمومیهیئت علمیاستراتژی روانشناسی خدمت کرد.
او در سال ۱۹۵۷ معاون هیئت علمیمرکز امور بین المللی شد.در طی سال ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ او همچنین مطالعات سلاحهای هستهای و سیاست خارجی در شورای روابط خارجی تکمیل کرد. او کتاب خود را تحت عنوان "سلاحهای هستهای و سیاست خارجی در همان سال منتشر کرد. او بین سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۷۱ مدیر برنامه مطالعات دفاعی دانشگاههاروارد بود. او همچنین از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۷۱ مدیر سمینار بین المللی دانشگاههاروارد هم بودهاست.
این سیاست مدار امریکایی آلمانی الاصل شاید واقع گرایی و سیاست قدرت را از مترنیخ آموخته باشد، کسی که تز دکترای کیسینجر درباره اوست. و الحق که شاگرد خوبی برای او بوده است. تحول نظرات او همگام با تحولات ایران گواهی بر این مدعاست. او در زمان جنگ سرد طراح اتحاد راهبردی ایران و امریکا بود و معتقد بود ایران متحدی رام و آرام برای امریکا خواهد بود. نقش او در مذاکره با شاه برای مهار شوک نفتی قابل ملاحظه است. شاه که خواهان افزایش قیمت نفت بود بعد از دیدار با کیسینجر گفت قیمت نفت نباید آنقدر بالا رود که برای مصرف کننده قابل تحمل نباشد.
بعد از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق، امریکا که از نزدیکی عراق و شوروی وحشت زده شده بود نهایت تلاش خود را برای تضعیف دولت عراق به کار گرفت. کیسینجر در سفری به ایران از شاه خواست که به کردهای عراق کمکهای نظامیو تدارکاتی کند و در ازای آن امریکا روند تحویل موشکهای اف-14 به ایران را تسهیل خواهد کرد. پس از سقوط شاه هم او بود که موافقت مکزیک را برای اقامت او در این کشور جلب کرد.
در جریان انقلاب او خطر تسری انقلاب اسلامیایران را به دیگر کشورها گوشزد کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کیسینجر مبتکر جنگ بدون طرفهای پیروز بود. او در این رابطه گفته بود نفع نهایی امریکا این است که هر دو طرف شکست بخورند.
در زمینه انرژی هسته ای در زمان محمد رضا شاه او از موافقان ایران هسته ای به شمار میرفت. کیسینجر طى ملاقاتى با اعضاى کميسيون مشترک ايران و آمريکا اعلام کرد که ايران علاقمند است حداقل 4 رآکتور برق همراه با کارخانجات آب شيرين کن توسط آمريکا در ايران ساخته شود. اما موضع او درباره ایران هسته ای پس از انقلاب به کلی متفاوت است. او میگوید:«نمى توان به ايران اجازه داد روياى حکومت امپراطورى بر منطقه اى را تحقق بخشد که براى ساير مردم دنيا بسيار اهميت دارد.» او عقيده دارد مىتوان از طريق ديپلماسى مانع از دستيابى ايران به سلاحاتمى شد و معتقد است که نبايد اجازه داد حکومت ايران بر خاورميانه مسلط شود، و آمريکا بايد "هر گزينه شرافتمندانهاى" را بکاود.
او در حالی که تهدید ایران را بیشتر متوجه روسیه میداند میگوید: من طرفدار توسعه یک سیستم دفاع ضد موشکی مشترک با روسیه علیه ایران هستم. ايران هستهاى خطرى بزرگتر براى روسيه است تا براى آمريکا، چرا که اين دو کشور در مجاورت يکديگر قرار دارند و گروههاى غيرقابل کنترل در روسيه نيز که اکثرا مسلمانند، در حال پيوستن به ايران هستند.
مواضع این سیاستمدار کهنه کار حاکی از پایبندی وی به مکتب رئالیسم است و منافع ملی را ستاره راهنمای سیاست خارجی امریکا دانسته و در راه تحقق منافع ملی هر عملی را مشروع میداند.
نظر شما :