هاشمی و رمز ماندگاری درصحنه سیاست
همواره سعی نمودهام به خاطر برخی از ملاحظات کمتر ورود به مسایل داخلی داشته باشم.
با این وجود بعضا دل و ذهن دست به دست هم داده مرا به خانهام می برد. خانهای که برایش مرگ را بارها در آغوش کشیدم. خانهام امروز صفای روزهای گذشته را ندارد. درآن حرمت ها به راحتی شکسته می شود. دل نگران آنم. نه من بلکه همسنگرانی که زیر خاک خفته اند نیز، دل نگران آنند.
درآن سال های یک رنگی که دلها صفای آسمانی داشت، سفرمان سرشار از نعمت ایثار، وقار و مردانگی بود. و اما امروز در غیبت مردان خدائی در سفره غنائم، تهمت و توهین تقسیم نموده و بر مردانی که در سالهای بحرانی چراغ راهمان بودند، بی حرمتی روا میدارند.
هاشمی رفسنجانی را ابتدا با امیرکبیرش شناختم و بعدها به عنوان یار غار امام به قلبم راه یافت. برخی از مردان، مردان دوران بحران هستند. پایان بحران به افول و به محاق رفتنشان می انجامد. دوگل، چرچیل، بن بلا واینونو در صحنه سیاست داخلی وبین المللی از شاخص ترین این افراد بوده اند.
در ایران برخی از هاشمی رفسنجانی به عنوان مرد دوران بحران نام می برند. اگرچه هاشمی این خصلت را دارد لیکن محدود نمودن قابلیت های هاشمی در این خصیصه در نگاه خوشبینانه به معنای محدود نمودن وی و در نگاهی بدبینانه به معنای تلاشی در جهت حذف او است.
هاشمی در حیات پر ماجرای خود به همان اندازه که مرد دوران بحران بود، در دوران سازندگی نشان داد که سردار سازندگی است. رمز مانده گاری هاشمی درصحنه سیاست، بروز قابلیتهای مدیریتی او در شرایط مختلف بوده است. نوشتن کتاب عبور از بحران نباید این تلقی را در ذهن ایجاد نماید که هاشمی فقط مرد دوران بحران است. اما اگر بحرانی باشد او می تواند بهترین باشد.
عملکرد هاشمی به عنوان یکی از ستون های اصلی انقلاب نشان داده است که این شخصیت خاص در حرکتهای خویش به گونهای عمل مینماید که بتواند در جایی بایستاد که ورای خطوط سیاسی قرار بگیرد. در نگاهی کلی هاشمی برای خود تعریفی بالاتر از خطوط سیاسی قائل بوده واز بالا به این خطوط می نگرد. هیچ کس حتی فرزندان وی نمی توانند او را مصادره به مطلوب بنمایند. او حتی به خود تعلق ندارد. او بیش از دیگران می داند ورود به خطوط سیاسی وی را وارد مناقشات نموده و تعریفش را محدود می نماید.
فارغ و شاید مهمتر از آن ورود به مناقشهای که شرایط نابرابر داشته و نتیجه آن برای او و تفکرش شکست و حذف خواهد بود، با عقلانیت هاشمی همخوانی ندارد. هاشمی با همه گناهها و نيکىهايش فردی نیست که تاریخ مصرفش گذاشته باشد.
نوع نگاه وی به مسایل داخلی و بینالمللی حاکی از درک جوان وزنده بودن وی درصحنه سیاست است. سیاستمداران ومردان بزرگ اگر درک صحیحی از شرایط نداشته باشند با ترفندهای مختلف دچار مرگ سیاسی می شوند. او در گذشته از ترور جان سالم به در برد و امروز نیز از ترور سیاسی جان سالم به در خواهد برد.
آنانی که فکر می کند هنوزایام، ایام رگزنی است ودر پی زدن رگ امیر هستند بدانند که دیگر با رگ زدن یک امیر، کار به پایان نخواهد رسید. در مقطعی، رگی را در فین کاشان زدنند و تاریخ ما را متوقف کردند. ما بعد از آن دچار تکرار تاریخ شده و پی درپی کارهایمان نیمه تمام ماند.
اما امروز ارمغان آگاهی و دانش ما را از بزگترین معضل تاریخمان رها کرده است. نخبه کشی در گذشته عادت و درد جامعه ما بوده و امروز همه در سایه دانش، نخبه اند. امروز همه در سطحی از آگاهی قرار دارند که قابل هدایت نیستند.
خود راه را می دانند وخود رهبر خویشند. ویژگی هاشمی آن است که در این شرایط هنوز صاحب نفوذ کلام بوده و جامعه نخبه به او می نگرد. او در آخرین اظهارات خود نوید داده که آینده ملت را درخشان می بیند و این نیست جز آگاهی وی ازآینده روشن. هاشمی مرد همه دوران است و «تا هاشمی زنده است انقلاب زنده است.»
سخن آخر آنکه دعوای هاشمی بزگتر از آن است که جایی برای کوچکترها درآن باشد. دعوای او بر سر اعتلای وطن، تحقق آشتی ملی و حفظ انقلابی است که حاصل خون شهدا وامامی است که امروز چشم نگران خانه و محصول خود هستند.
سینا آزاد
نظر شما :