اشک‌هاى سپتامبر

۰۲ مهر ۱۳۸۶ | ۰۸:۰۳ کد : ۷۲۷ اخبار اصلی
سپتامبر، اين ماه اشک‌هاى آمريکاى لاتين هنوز ادامه دارد. از سال 2001 تمام مردم دنيا ماه سپتامبر را با يازدهمين روز آن شناختند اما مردم آمريکاى لاتين سال‌هاست که روزهاى مهمى از اين ماه را به خاطر سپرده‌ اند.
اشک‌هاى سپتامبر

سپتامبر، اين ماه اشک‌هاى آمريکاى لاتين هنوز ادامه دارد. از سال 2001 تمام مردم دنيا ماه سپتامبر را با يازدهمين روز آن شناختند اما مردم آمريکاى لاتين سال‌هاست که روزهاى مهمى از اين ماه را به خاطر سپرده‌ اند.

 

چهارم سپتامبر 1970 سالوادر آلنده بعد ازچند بار حضوردررقابت‌هاى انتخاباتى بالاخره به عنوان رئيس جمهورى شيلى انتخاب شد. درآن روزمردم سانتيگو به خيابان‌ها ريختند و درمحله‌هاى ثروتمند پايتخت که معمولا پايشان به آنجاها نمى‌رسيد به پايکوبى پرداختند.

 

سه سال و يک هفته بعد در روز 11 سپتامبر 1973 همان مردم درخانه‌هاى خود مخفى شده بودند و به صداى بمب‌هايى گوش مى‌دادند که هواپيماهاى ارتش کشورشان روى کاخ لاموندا، مقر رياست جمهورى مى‌ريختند. آلنده به کودتا تسليم نشد و درهمان کاخ رياست جمهورى کشته شد.

 

از همان روز درميانه‌هاى  سپتامبر، مردمان شيلى دست به کار مخفى شدن يا گريختن از کشورشان شدند چون کودتاچيانى که به قدرت رسيده بودند تفاوتى بين زن و مرد و کودک و پير قائل نبودند.

 

آلفردو سيرکيس، خبرنگار برزيلى روزنامه ليبراسيون که درکشور خودش هم شاهد يک کودتا بود درباره تفاوت اين دو حادثه گفته است:"کودتاى برزيل درمقايسه با چيزى که در شيلى شاهدش بودم يک بازى بچگانه بود. در سانتياگو مردم را شکار مى‌کردند و در جا، توى خيابان به گلوله مى‌بستند."(نقل از کتاب ” تب تند آمريکاى لاتين“ نوشته آرتور دموسلاوسکى، ترجمه روشن وزيرى)

 

هر سال در روز 16 سپتامبر مادران آرژانتينى که فرزندان خود را از دست داده‌ اند با روسرى‌هاى سفيدى که به نمادشان تبديل شده در خيابان‌هاى پايتخت به راه مى‌افتند و عکس عزيزانشان را به دست مى‌گيرند.

 

31سال پيش بود که ماموران ديکتاتورى تازه به قدرت رسيده آرژانتين عملياتى را با نام رمز” شب مدادها“ در شانزدهم سپتامبربا موفقيت اجرا کردند. البته هدف چندان سختى هم نداشتند چون دشمنان آنها چند بچه دبيرستانى بودند که هر شب قبل از خواب به پدر و مادرشان شب به خير مى‌گفتند.

 

پانخيتو مونتانر 16ساله، کلاديا فالکونه 16ساله، کلاديو د آچا 17 ساله، هوراسيو اونگارو 17 ساله و دانيل راسرو 18 ساله در آن شب بازداشت شدند. چند روز بعد هم پابلو دياز به جمع دستگير شدگان پيوست. غير از دياز هيچ کدام ازآن دانش آموزهاى ديگر به مدرسه‌هاى خود بازنگشتند و ديگر کسى آنها را نديد.

 

حالا هر سال دريادبود” شب مدادها“ مادران هزاران نفرى که درطول  دهه‌هاى 80- 1970درآرژانتين ناپديد شدند جمع مى‌شوند تا ياد آنها را زنده نگه دارند. چند سال بعد از سقوط حکومت ديکتاتورى در اين کشور، آرام آرام زمزمه‌هايى درباره مجازات آن جنايت‌ها شنيده مى‌شد اما هنوز کسى آن را باور نداشت. همانطور که کسى باورش نمى‌شد ژنرال پينوشه،‌ فرمانده کودتاى شيلى براى همان چند روز بازداشت شود.

 

با شروع موج شهادت دادن‌ها و تشکيل دادگاه‌ها تعداد زيادى ازژنرال‌هاى آرژانتين محاکمه شدند اما حکم آنها معمولا به بازداشت خانگى تغيير مى‌يافت. بالاخره با به قدرت رسيدن"کارلوس منم" در اين کشور عفو عمومى صادر شد وعاملان آن جنايت‌ها نفس راحتى کشيدند. اما مادران روسرى سفيد هنوز به تظاهرات‌هاى خود ادامه مى‌دهند.

 

امسال هم وقتى روزهاى ماه سپتامبر از راه رسيد اتفاق ديگرى درانتظار آرژانتنى‌ها بود.10 روز قبل در روز دهم سپتامبر دادگاهى تشکيل شد که به ارتباط کليسا با ديکتاتوران نظامى اين کشور مى‌پردازد.

 

در آن روز، کشيش” روبن کاپيتانيو“ با يک صليب ساده چوبى به گردنش، در مقابل دادگاه پشت ميکروفونى قرار گرفت که پيش ازاو فقط چند کشيش هم وطنش جرات اين کاررا پيدا کردند. اوکليساى کاتوليک را به همدستى با ارتش اين کشوردرسال‌هاى موسوم به"جنگ کثيف"محکوم کرد.

 

بر اساس گزارشى که آلکسى باريانو در روزنامه نيويورک تايمز نوشته است، پدر کاپيتانيو خطاب به سه قاضى دادگاه گفت:"رفتار کليسا در آن سال‌ها برهمدستى با ديکتاتور‌ها استوار بود. تا جايى که من مى‌دانم آنها گناهکار هستند".

 

بر اساس آمار رسمى منتشر شده در آرژانتين در آن دوره 9 ساله بيش از 15 هزار نفر از شهروندان اين کشور ازسوى جوخه‌هاى مرگ وابسته به ارتش ربوده شدند و به قتل رسيدند. اما منابع حقوق بشر رقم واقعى اين جنايت‌ها را دو برابر آمار اعلام شده تخمين مى‌زنند.

 

هر چند نزديک به ربع قرن از آن حوادث مى‌گذرد اما به نظر مى‌رسد شهادت اين کشيش درزمان مناسبى ايراد شده باشد. چون درهمين زمان دادگاه کشيشى به نام” ون ورنيخ“ نيز آخرين جلسه رسيدگى خود را پشت سر گذاشته و در انتظار اعلام راى قضات است.

 

پدر ون ورنيخ به عنوان کشيش پليس درسال‌هاى 1976 تا 1983 کار مى‌کرد. او پس ازسقوط ديکتاتورى به شيلى گريخت که در آن زمان هنوز تحت سلطه ديکتاتورى پينوشه بود. اما در سال 2003 ازسوى گروهى از خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر در روستاى ساحلى ال کوئيسکو پيدا شد. او نام تازه کريستيان گونزالز را براى خودش انتخاب کرده بود.

 

شاهدان دادگاه اين کشيش از روزهايى گفتند که او درکنارجوخه‌هاى مرگ در بازداشتگاه‌ها غير رسمى در زمان شکنجه حضور پيدا مى‌کرد. آنها مى‌گويند او به نظامى‌ها درگرفتن اقرارازمخالفان حکومت کمک مى‌کرد.

 

در عين حال درهمان زمان به خانواده‌هايى که درجست‌و‌جوى فرزندان ناپديد شده خود بودند دلدارى مى‌داد.

 

وقتى پدر کاپيتانيو عليه کليسا وهمکاران خودش شهادت داد و ازجايگاه بيرون آمد مادرانى که روى روسرى‌هاى سفيدشان نام اعضاى ناپديد شده خانواده خود را نوشته بودند اشک‌ها را از گوشه‌هاى چشمشان پاک مى‌کرند و همانطور که زير لب از اين کشيش تشکر مى‌کردند برگونه‌هاى او بوسه مى‌زدند.

 

کاپيتانو در آن روزگفت"مردان و زنان وحتى بسيارى ازمقام‌هاى ارشد کليسا با ديدگاه من درباره واقعيت‌هاى که در آن زمان کليسا در آنها دخالت داشت هم نظر هستند. چيزهاى زيادى وجود دارد که بابت آنها بايد شرمنده باشيم". 


( ۱ )

نظر شما :