ششمین سفر خانم رایس به خاورمیانه
از عنوان خبر خواننده به یاد قصه های هزار و یک شب و سفرهای سندباد بحری می افتد. با این تفاوت که سندباد از سفرهایش با دست های پر و یک کشتی مملو از مال و منال باز می گشت، اما سفرهای خانم کوندالیزا رایس، وزیر امور خارجۀ آمریکا به خاورمیانه جز چند رو بوسی و دست فشردن خشک و خالی پای پلۀ هواپیما با چهره های همیشگی، همچون المرت، عباس و اریکات، و در پی آن شرکت در یک کنفرانس خبری و تکرار و تأکید بر این که"نقشۀ راه همچنان هموار و سرراست در برابر ماست" دستاورد دیگری برای مردم فلسطین نداشته است.
سفر اخیر خانم رایس در پی سفرهای پیشین ایشان انجام می شود که هدف آن تدارک یک کنفرانس بین المللی در ماه نوامبر آینده با شرکت همۀ طرف های درگیر دربحران خاورمیانه اعلام شده است. اما به دلایل بسیار گمان نمی رود خود خانم رایس هم چندان امیدی نه فقط به موفقیت این کنفرانس، حتی به سرگرفتن آن داشته باشد.
ازجملۀ آن دلایل یکی این است که"حماس"یعنی یکی از بازیگران اصلی این میدان، اساساً قرار نیست به این کنفرانس دعوت شود. دیگر این که جز اردن و مصر و قطر بقیۀ کشورهای عربی اصلاً اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند که با آن بر سرمیزمذاکره بنشینند.
روابط سوریه با اسرائیل در پی تجاوز جنگنده های آن کشور به حریم هوائی سوریه دراوج بحران قرار دارد. لبنان به دنبال حادثۀ بمب گذاری اخیر و قتل"آنتوان غانم" نمایندۀ حزب فالانژ، گرفتارهراس جنگ داخلی است.
از همه مهم تر پیش شرط های همیشگی فلسطینیان مبنی بر درخواست تخلیۀ اراضی اشغالی و آزادی همۀ زندانیان فلسطینی از زندان های اسرائیل و امکان بازگشت همۀ فلسطینیان رانده شده بر سرخانه و زندگی خود در داخل اسرائیل است، که اسرائیلی ها حتی حاضر به شنیدن یک کلمه هم در مورد آن نیستند.
به این ترتیب بسیار محتمل است که سفر خانم رایس هم مانند سفرهای پیشین ایشان حاصلی جز یأس و نا امیدی برای مردم فلسطین در پی نداشته باشد و وزیر خارجۀ مستأصل آمریکا با دست های خالی به وطن باز گردند.
طرفه این که سفر ششم خانم رایس در آستانۀ تصمیم اسرائیل مبنی براعلام باریکۀ غزه به عنوان "منطقۀ دشمن" و قطع جریان آب و برق و سوخت، یعنی شریان حیاتی مردم آن اتفاق می افتد.
این تصمیم اسرائیل، که برابر قوانین شناخته شدۀ جهانی که می گوید"مسئولیت تأمین جریان عادی زندگی در سرزمین های اشغالی به عهدۀ اشغالگر است"خود تجاوز دیگری به حقوق مردم فلسطین به شمار می رود.
به باور برخی محافل، اگراین سفرها برای مردم منطقه حاصلی نداشته، برای عده ای دیگر چندان بی حاصل هم نبوده است. این محافل به معاملۀ بیست میلیارد دلاری فروش اسلحۀ بسیار پیشرفتۀ آمریکائی به سعودی ها و سی و دو میلیارد دلاری به اسرائیلی ها اشاره می کنند.
البته این قبیل سفرهای پیاپی به خاورمیانه و آن معاملات نظامی ابتکار و رویداد تازه ای از سوی وزارت خارجۀ ایالات متحد نیست. در واقع یک نوع عقب گرد و بازگشت به گذشته و ادامۀ یک سنت پر سود قدیمی محسوب می گردد.
سفر های رفت و برگشت معروف به"دیپلماسی شاتل" که با سفر هیجان انگیز و پر سر و صدای هنری کیسینجر در دهۀ 1970 به عربستان سعودی آغاز شد و چندین رفت و آمد را در پی داشت، در اصل هیچ تفاوتی با سفرهای امروزخانم رایس ندارد. فروش هواپیماهای"WACS" به سعودی ها، با هدف جاسوسی در منطقه، یکی از آن معاملات بود که در زمان خود سبب سازهیجان زیادی در جهان شد.
در ابتدای امر فروش اسلحۀ پیشرفته از سوی آمریکائی ها به رژیمی که با معیارهای واشنگتن نظام سیاسی قرون وسطائی دارد و دردوستی و هم پیمانی آن با خود تردیدهای بسیار دارند و آن رژیم را بزرگترین تأمین کنندۀ مالی تروریست های 11سپتامبر می دانند و آن را متهم به مسامحه درمراقبت از مرزهایش با عراق می کنند، از هر نظر غیرعادی و در تضاد آشکار با سیاست "گسترش دموکراسی" جورج بوش به نظر می رسد.
اما به نظر سکانداران سیاست خارجی آن کشور حکمت فروش اسلحۀ پیشرفته به سعودی ها، به رغم استبدادی بودن نظام سیاسی آن و ناشناخته بودن مرزهای دوستی و دشمنی اش با آمریکا و جهان غرب، در آن است که ضمن تقویت توان نظامی رژیمی که اگر متزلزل شود هیچ معلوم نیست چه رژیمی جای آن را بگیرد، به نفع آمریکا و صد البته به نفع اسرائیل است.
به ویژه این که حدود کاربرد آن سلاح ها در قرارداد فروش دقیقآ معین می گردد و سعودی ها نمی توانند به دلخواه ازآن ها استفاده کنند.
حالا اگرهمین رژیم درمعرکۀ عراق رفتاری مغایر با آن شرایط و آداب ورسوم دوستی وهم پیمانی از خود بروز می دهد، آمریکائی ها نباید اعتراض کنند. خانم رایس می توانند در سال ها و دهه های آینده به سفرهای صلح خواهانه شان ادامه دهند.
نظر شما :