سرنوشت صدام و عملکرد قدرتهاى بزرگ
شايد بهدليل ذهنيت موجود و فضاى کموبيش ضدآمريکايى کشور در طول 30سال گذشته تصور افکار عمومى از ارتباط رژيم بعثى عراق به سرکردگى صدام حسين تکريتى و ايالاتمتحده آمريکا رابطهاى کاملا مثبت باشد اما واقعيت آن است که جز در مقاطعى در جنگ عراق عليه ايران هيچگاه رابطه ميان بغداد و واشنگتن بدون تنش و تهديد نبوده و در واقع صدام حسين که سوژه دائمى سازمانهاى اطلاعاتى آمريکا بهويژه سيا محسوب مىشد در نهايت و پس از يک بازى خستهکننده موش و گربهاى در سال 2005 و پس از گذشت 14 سال از حمله نخست آمريکا به عراق اعدام شد.
مشکل آمريکا با صدام چه بود؟
بهنظر مىرسد مهمترين مساله ميان آمريکا و عراق نقض اصل راهبردى جلوگيرى از دسترسى بلوک شرق به آبهاى گرم و ميادين خاورميانه در سياست خارجى ايالاتمتحده در
قرن بيستم بود. ماهيت رژيم عراق و حزب حاکم بعثى اين کشور، چپگرايانه و سوسياليستى بود. حزب بعث عراق در واقع نظير همزاد سورى آن نسخه عربى از حزب کمونيست روسيه محسوب مىشد و شوروى سابق با سازماندهى و تجهيز ارتش عراق، طراحى و آموزش سازمان استخبارات عراق براساس الگوى کاگب و برنامهريزى رژيم استبدادى و ايدئولوژيک، عراق را به يک پايگاه مطمئن در خاورميانه تبديل کرده بود. تا سال 1979 و پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، رژيم بعثى عراق مهمترين تهديد بالفعل منافع آمريکا در خاورميانه محسوب مىشد اما بنيانگذارى جمهورى اسلامى و استقرار حکومتى که با شعار «نه شرقى، نه غربى» همزمان منافع دو ابرقدرت جهانى در اين منطقه حساس هدف قرار داده بود.
اگرچه هنوز از ابعاد نقش ايالاتمتحده در آغاز جنگ عراق با ايران اطلاعات کافى منتشر نشده اما اين نکته قطعى است که آمريکايىها بهشدت از آغاز و تداوم اين جنگ حمايت مىکردند چراکه در نتيجه چنين جنگى انقلاب اسلامى که مىتوانست الگويى براى تهديد منافع امپرياليستى غرب و آمريکا در سراسر جهان باشد با يک چالش فيزيکى و عميق مواجه مىشد و عملا توان اثرگذارى خارجى آن به ميزان زيادى کاهش مىيافت و از سوى ديگر توان فزاينده نظامى رژيم بعثى عراق که عامل شوروى محسوب مىشد در يک جنگ گسترده مستهلک مىگشت. بنابراين جنگ پديدهاى بود که با رويکرد مثبت چراغ سبز ايالاتمتحده همراه بود. اما زمانى که پس از جنگى هشتساله در مرداد سال 1367 آتشبس ميان دو کشور برقرار شد، عملا دور جديدى از معادلات منطقهاى آغاز شد.
از يکسو جمهورى اسلامى براى جبران خسارات سنگين متحمل شده در جنگ و پاسخ به نيازهاى عمومى، راهى جز بهکارگيرى يک سياست درونزا و آغاز پرشتاب دوره بازسازى را نداشت و طبعا اثرگذارى بينالمللى ايران و تهديد منافع غرب کاهش محسوسى نسبت به ابتداى انقلاب پيدا مىکرد و از سوى ديگر در نگاه صدام بهعنوان ديکتاتور، مشکلات و خواستههاى عمومى کمترين جايگاه را داشت و عملا آتشبس فرصتى براى افزايش توانمندى نظامى و دستيابى به تسليحات جديد بود. عراق با حرص پايانناپذير صدام در حال قرار گرفتن در موقعيت تهديدآميز نسبت به منافع آمريکا و اسرائيل بود اما موضوع آن بود که در اين شرايط برخورد با صدام براى ايالاتمتحده هزينه و موانع فراوانى داشت. نخست، روابط نزديک و حمايت کامل اتحاد جماهير شوروى از صدام اجازه چنين برخوردى را در اواخر جنگ سرد و دوران تنشزدايى ميان دو بلوک شرق و غرب فراهم نمىکرد. دوم، روابط نزديک عراق با برخى از کشورهاى اروپايى بهويژه فرانسه که از سطح اقتصادى به سطوح نظامى و امنيتى نيز گسترش پيدا کرده بود واکنش حاميان اروپايى صدام را دربر داشت.سوم، با پايان جنگ ايران و عراق، سقوط صدام حسين بهعنوان طرف ديگر جنگ، توازن قوا را در منطقه بهشدت بهسوى شيعيان و ايران برهم مىزد و اين موضوع براى دولتهاى عربى که با تمام توان از جنگ صدام عليه ايران حمايت کرده بودند، قابل تحمل نبود.
در اين شرايط که با توجه به شخصيت جاهطلب و مستبد صدام امکان تغيير رفتار رژيم عراق و منطبق کردن آن با معيارهاى غربى وجود نداشت تنها راه باقيمانده فراهم کردن زمينه سقوط صدام به دستان خود وى بود.براساس اظهارات علنى صدام حسين و برخى اسناد فاش شده، ابراز تمايل وى براى حمله به کويت قبل از انجام اين اقدام در تابستان 1369 توسط وى به اطلاع مقامات آمريکايى رسانده شده بود و صدام هيچگونه هشدار شديدى راجع به پرهيز از اين اقدام دريافت نکرده بود. سکوت واشنگتن در برابر اين اقدام به منزله چراغ سبزى براى صدام بهشمار مىرفت و بر اين اساس وى پس از حمله انتظار واکنش شديد از سوى آمريکا را در چارچوب يک پاسخ برقآسا و کوبنده نظامى نداشت.با تصرف کويت توسط عراق عملا در يک آن، سه مانع بزرگ براى برخورد آمريکا با عراق از ميان برداشته شد. از يکسو تصرف يک کشور مستقل توسط عراق، امکان هرگونه حمايت از حاميان روسى و فرانسوى از عراق در مجامع بينالمللى نظير شوراى امنيت يا لابىهاى سياسى را از بين برد و از سوى ديگر با حمله صدام به يک کشور عربى و تهديد تماميت ارضى عربستان سعودى و ساير شيخنشينها اکثر دولتهاى عربى که تا پيش از اين براى کنترل ايران از صدام حمايت مىکردند خود حامى و تامينکننده مالى برخورد با وى شدند.
اگرچه فاصله يکساله ميان دو جنگ عراق در سال 1991 و 2003 عملا زمان 11سالهاى بود اما منافع اصلى آمريکا در مهار عراق و تسلط به اين کشور عملا در جنگ خليجفارس تامين شده بود و در مدت طولانى عمدتا به تدوين و آمادهسازى معارضان عراقى يا آلترناتيو وى سپرى شد. هماکنون نمونه عراق در هر دو جنگ به عنوان نمونهاى کلاسيک از فريب اطلاعاتى رژيمى که خود يکى از قدرتمندترين سرويسهاى اطلاعاتى در منطقه بوده بهعنوان يک مدل پيچيده آموزشى مورد استفاده بسيارى از سرويسهاى اطلاعاتى جهان است.
منبع:روزنامه تهران امروز
نظر شما :