آیا باز هم قافیه را در عراق می‌بازیم؟

۰۸ دی ۱۳۸۸ | ۱۶:۰۳ کد : ۶۵۶۲ اخبار اصلی
درست در شرایطی که ما سر خود را در افغانستان گرم کرده‌ایم، عراق روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد. عراق در آستانه بازگشت آشوب و ناامنی قرار دارد.
آیا باز هم قافیه را در عراق می‌بازیم؟

دیپلماسی ایرانی: درست در شرایطی که ما سر خود را در افغانستان گرم کرده‌ایم، عراق روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد. عراق در آستانه بازگشت آشوب و ناامنی قرار دارد.

مشکلی که ما با آن در عراق در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم، بسیار متناقض است. این کشور در حال پیشرفت در عرصه‌های امنیتی و سیاسی است، اما تمامی این دستاوردها می‌تواند در چشم بر هم زدنی از هم گسیخته و نیست و نابود شود. آنچه این روزها در عراق اتفاق می‌افتد مانند شکستن استخوان‌های بازو است. با گذر زمان استخوان‌ها قابل ترمیم است و بازو هم مجددا به همان حالت اولیه بازمی‌گردد. اما اگر گچ را زودتر از موعد باز کنید، با کوچکترین ضربه مجددی به استخوان‌ها باز همان شکستگی ایجاد خواهد شد.

بر اساس داده‌های تحلیل‌گران در مسائل جنگ داخلی، کشورهایی مانند عراق که روزهای سخت نبرد داخلی را پشت سر می‌گذارند در شرایطی که منابعی مانند طلا یا نفت در اختیار داشته باشند، بر بستری از بازگشت به عقب روبه‌رو هستند. در چنین شرایطی ما در حال تجربه سربالایی در عراق هستیم. دلیلی برای عدم موفقیت ما وجود ندارد اما نیل به این پیروزی هم چندان آسان نیست و قرار نیست ما به تنهائی در این مسیر موفق شویم. ما هنوز مطمئن نیستیم که استخوان‌های شکسته شده عراق درمان شده باشد به همین دلیل باید مراقب باشیم که چه زمانی و چگونه این گچ را باز می‌کنیم.

دقیقا به همان دلیل خطر فعلی در عراق ادامه این خشونت نیست بلکه واکنش عراقی‌ها به این خشونت است.

زنجیره‌ای از بمب‌گذاری‌ها که عراق را در این روزها لرزانده، شاید برای بسیاری از عراقی‌ها کابوس باشد، اما این حرکت‌ها به تنهائی نمی‌تواند تهدیدی برای کلیت عراق باشد. واکنش بسیاری از عراقی‌ها هم به این بمب‌گذاری‌ها نشان داد که آنها از این حوادث ناراضی هستند اما چندان جدی به آن نگاه نمی‌کنند. در نگاه کلی این بمب‌گذاری‌ها چندان هم به ضرر ما تمام نشد چرا که اثبات کرد که عراق هنوز تا چه اندازه شکننده است.

آنچه که می‌تواند خطرناک باشد این است که چه می‌شود اگر عراقی‌ها مانند سال های 2004 یا 2005 به این بمب‌گذاری‌ها پاسخ دهند؟ در آن زمان عراقی‌ها خشونت را کار بخشی از اعضای همین جامعه می‌دانستند. در آن زمان مردم دولتی را نمی‌دیدند که توانایی حمایت از آنها را در چنته داشه باشد، دقیقا به همین دلیل بود که همگان برای خود گروه شبه‌نظامی تاسیس کردند تا از هم حمایت کنند. در آن زمان هم عراقی‌ها می‌دانستند که این شبه‌نظامیان در نهایت کشور را به سمت جنگ داخلی پیش خواهند برد.

در کشورهایی که پس از یک دوره شرایط عادی مجددا به سمت جنگ داخلی می‌روند اصلی‌ترین عامل این است که مردم و دولت بازگشت خشونت را بسیار جدی می‌گیرند و به آن به شکل حرکتی مقطعی نگاه نمی‌کنند. این همان تفاوت میان بوسنی در سال 2994 یا لبنان در 1975 و اسرائیل امروز است. اسرائیل به عنوان نمونه، هرزچندگاهی مورد حملات موشکی قرار می‌گیرد، اما جامعه اسرائیل همچنان متحد باقی مانده است. اسرائیلی‌ها همه تقصیر را بر گردن حمله کنندگان می‌اندازند و در این میانه هیچ‌کس گمان نمی‌کند که ارتش اسرائیل توانایی حمایت از شهروندان خود را ندارد.

در عراق این ‌روزها بسیاری امریکا را نیرویی صلح طلب می‌دانند. نیروهایی که قرار است مانع از بازگشت خشونت شوند. همین امر است که به عراقی‌ها برای آینده‌ای بهتر امیدواری می‌دهد. عراقی‌ها این روزها حاضر هستند خود را قربانی آینده بهتر کنند.

البته نقش دیگری هم می‌توان برای امریکایی‌ها در عراق در نظر گرفت. این نقش که ما قوانین را به عراقی‌ها تحمیل می‌کنیم. ما مانع از این می‌شویم که عراقی‌ها از خشونت برای نیل به اهداف سیاسی استفاده کنند.

اگر عراقی‌ها به این باور برسند که امنیت در حال حاضر بالشتی توخالی است که می‌تواند با بازگشت شبه‌نظامیان مجددا از میان برود، بی‌شک آنها هم امید خود به آینده را از دست خواهند داد. در چنین شرایطی عراقی‌ها با گروه‌های مختلف شبه نظامی عهد اخوت می‌بندند تا روزی که امریکا عراق را ترک کرد، کسی را برای حمایت از خود داشته باشند.

اشتباه خطرناک ما در عراق این است که نظامیان ما عقب می‌کشند اما شهروندان ما بلند نمی‌شوند. در شش تا نه ماه گذشته سفارتخانه ما در عراق به خوبی گند زده است. اکنون دیگر همه سیاستمداران عراقی به این نتیجه رسیده‌اند که دولت باراک اوباما چندان به عراق اهمیت نمی‌دهد و با سرعت تمام در حال تلاش برای عقب نشینی است. این نتیجه گیری البته به هیچ‌وجه صحیح نیست. در امریکا همه از معاون رئیس‌جمهور تا مقام‌های امنیتی تاکید کرده‌اند که امریکا به عراق متعهد است.

شکست در شرکت در تمامی تحولات سیاسی عراق، ناتوانی در هدایت سیاست داخلی این کشور و رها کردن کمک‌های اولیه به عراقی‌ها همه و همه می‌تواند نظر عراقی‌ها را در خصوص آمریکا برگرداند. در این عقب‌گرد، بذر آغاز جنگ داخلی جدید و مصیبتی برای منافع ایالات متحده خوابیده است.

شاید روزی فرا برسد که یکی از کارکنان کاخ سفید به دفتر باراک اوباما برود و از او سوال کند که: آقای رئیس‌جمهور آیا 150 هزار سرباز عقب‌کشیده شده را به عراق بازمی‌گردانید و یا اجازه می‌دهید که این کشور به آغوش جنگ داخلی بازگردد؟

اوباما به‌هیچ وجه دوست ندارد در موضع پاسخ دادن به این سوال و اینچنین تصمیم‌گیری قرار گیرد. در حال حاضر اوباما باید تمامی ابزارهای موجود در دستگاه دیپلماسی خود را به کار گیرد تا به عراقی‌ها بفهماند که امریکا قرار نیست این کشور را نیمه کاره رها کند.   


نظر شما :