قرن روشنفکران
نام: قرن روشنفکران
نویسنده: میشل وینوک
مترجم: مهدی سمسار
ناشر: علمی
تعداد صفحات: 960 صفحه
سال نشر: 1379
کتاب قرن روشنفکران از معدود کتابهایی است که صرفا به تاریخ روشنفکری و چهرههای روشنفکری جهان عموما فرانسه پرداخته است. بیشتر چهرههایی که در این کتاب نامی از آنها برده شده به نحوی با روشنفکران فرانسه مرتبط بودهاند. البته ضعفی که بر کتاب وارد میشود این است که نویسنده دایره روشنفکری را با توجه به عنوانی که برای کتاب برگزیده صرفا به فرانسه محدود کرده است. در کمتر جایی نامی از روشنفکری غیر فرانسوی میخوانیم. اما به هر صورت این کتاب منبع تحقیقاتی بسیار خوبی است برای این که با چهرههای موثر و تاثیرگذار تاریخ فرهنگ، اندیشه و علوم اجتماعی و سیاسی فرانسه آشنا شویم.
جالب است که در این کتاب به نام چهرههایی بر میخوریم که اکنون در راس دولت فرانسه هستند یا در گذشتهای نه چندان دور در راس سیاستگذاریهای دولت فرانسه قرار گرفتهاند. افرادی چون فرانسوا میتران، ژاک شیراک، برنار کوشنر، دیمیتری مدودوف، یوشکا فیشر و .... . این افراد در گذشته قبل از آن که در راس امور سیاسی کشورشان قرار گیرند در اصل چهرههای فرهنگیای بودند که خود را به نوعی به جامعه روشنفکری متصل کرده بودند و در همین راستا فعالیتهای اجتماعی در خور توجهی انجام داده بودند.
کتاب "قرن روشنفکران" این گونه آغاز میشود که روشنفکر کيست و روشنفکرى چيست؟ میشل وینوک با این پرسش کتاب خود را آغاز میکند و تلاش دارد تا نخستین جرقههای تشکیل جامعه روشنفکری در فرانسه را کشف کند. جرقهای که بر سر جریان دریفوس به راه افتاد و در حقیقت امیل زولا موسس آن محسوب میشود.
مهدى سمسار در مقدمه مترجم، روشنفکر را يک اختراع فرانسوى دانسته است. به نظر او اين اصطلاح را که هنوز هم در تعريف جامع و مانع آن و شخصيت انسانى که مىتواند برازنده آن باشد بحث و اختلاف نظر ادامه دارد، نمىتوان از خاستگاهاش یعنی فرهنگ فرانسه و از زمان پيدايشاش ماجراى دريفوس جدا کرد؛ و اگر امروز جنبش روشنفکرى يک پديده جهانى است و هر سرزمينى روشنفکران خود را دارد، اما باز هم در فرانسه است که يک گروه معين، روشنفکر بودن را رسماً حرفه خود کردهاند و خويشتن را موظف و مکلف مىپندارند تا با تکيه بر اعتبار اين اسم یکصد و چند ساله در امور سياسى و اجتماعيِ نه تنها مملکت متبوع خود بلکه هر جاى ديگر جهان «مداخله» کنند» (قرن روشنفکران، ص 8).
مترجم سپس با مرور چند تعريف از اين مفهوم در نهايت تعريف ژان فرانسوا سيرنللى را مىپذيرد که روشنفکر را انسانى مىداند که صاحب ذهنى انتقادى است با هر نوع محدوديت فکرى مخالف است، در برابر انواع کنفورميسم و هماهنگى با محيط ايستادگى مىکند و در مواردى بر ضد همه چيز (جامعه، نظم مستقر به تعبير ژان پل سارتر اول از همه بر ضد خودش) انديشه مىکند، بر سر هيچ چيز مصالحه نمىکند و از اين جايگاه به داورى عصر و زمان خود مىنشيند (قرن روشنفکران، ص 20).
کتاب ميشل وينوک شرح داستان پرماجراى مبارزات و کشاکشهايى است که در فرانسه در ابتداى قرن بيستم، باعث شکلگيرى اصطلاح روشنفکرى شد و تا انتهاى اين قرن افت و خيزهاى بسيارى را از سر گذراند. کتاب 60 فصل دارد. نويسنده براى شرح مبارزات سه اسم را به عنوان سمبل و مظهر برگزيده و سالهاى قرن و فصول کتاب را بر اساس اين سه اسم به سه بخش تقسيم کرده است: «سالهاى بارس»، «سالهاى ژيد» و «سالهاى سارتر»... در حقیقت انتخاب این سه اسم و اطلاق آنها به زمانهشان به دلیل محوریت چهره فرهنگی و تاثیرگذار آنها در زمان حیاتشان است. کما این که در زمان بارس، بارس موثرترین چهره فرهنگی فرانسه، در زمان ژید، ژید موثرترین چهره فرهنگی زمان خود و در زمان سارتر، سارتر موثرترین چهره فرهنگی زمان خودشان بودند که بر بسیاری از سیاستهای جهانی تاثیرمیگذاشتند.
نويسنده قرن روشنفکران تأکيد مىکند، در حال حاضر مفهوم روشنفکر، صرفنظر از معنايى که به آن داده مىشود، در علوم اجتماعى تمام کشورها به حد کافى پراکنده شده است که بتوانيم براى آن يک ارزش عملکرد جهانشمول، حتی دوپهلو يا مبهم قائل شويم... چنان که کتابنامه مربوط به مسائل روشنفکرى از سالهاى دهه شصت با مطالعات و پژوهشهاى مربوط به روشنفکر امريکايى، امريکاى لاتين، عرب، هندى و ژاپنى غنا و سرشارى تازهاى يافته است...
نظر شما :