خانواده کلهر
چند سال پیش کارتونی از تلویزیون ایران پخش می شد که غرق شدن یک کشتی و سپس پناه بردن یک خانواده بازمانده را به جزیره ای ناشناخته نشان می داد. این خانواده با کمک اعضای کوچک و بزرگ خود به جنگ مشکلات ناشی از گیرافتادگی در جزیره می رفت و قصد داشت به مخاطب کودک و نوجوانش بفهماند که در سخت ترین شرایط زندگی و رویارویی با ناشناخته ترین مکان ها و موجودات، می توان با همزیستی در کنار یکدیگر آرامش را چون زندگی سابق به دست آورد.
این روزها خانواده یکی از مسئولان دولت به صدر اخبار کشور آمده است. اگر تا دیروز یکی از روحانیون نامدار از نوشته های پسرش در اینترنت به خدا پناه می برد و او را مرید راه شیطان می خواند و یا فرمانده اسبق فلان نهاد نظامی، از خطای فرزندش به خاطر پناهندگی در یک کشور برائت می جست، حالا این مقام نزدیک به رییس جمهور، نه تنها پناهندگی دخترش را به قاره سبز کتمان نمی کند بلکه آن را نشانه وجود آزادی ها در تصمیم گیری های فردی عنوان می کند.
او البته بخش عمده مسئولیت این واقعه را از دوش خود برداشته و با بیان اینکه مدتی است از همسرش جدا شده و با دخترش نیز زندگی نمی کند، به نوعی از خود رفع تقصیر کرده است. اما پاسخ بلندبالا و تکان دهنده همسرش به یکی از خبرگزاری ها به ماجرای پناهندگی نرگس کلهر رنگی تازه زد و به این وسیله با طرح مسائلی متناقض با آنچه همسرش (مهدی کلهر) گفته بود، ابعاد تازه ای را بر آن افزود.
نرگس اولین دختر جوانی نبود که به عنوان فعال هنری به اروپا می رفت و درخواست پناهندگی می کرد. او اولین فرد خبرسازی هم نبود که بعد از وقایع انتخابات دست به رفتاری اعتراضی زد و به دلیل انتسابش به یکی از مسئولان، تناقضات موجود در لایه های زیرین جامعه را عیان کرد. اما بدون شک او نخستین کسی بود که موضوع پناهندگی اش دو پرسش مهم را با خود همراه آورد. پرسش اول عبارت از این است که کدام روایت متعلق به والدین نرگس کلهر حقیقت دارد؟ آیا آن همه ردیه ای که خانم معصومه طاهری موسوی علیه گفته های مهدی کلهر آورده، نشانه آن است که مشاور رسانه ای رییس جمهور، روایتی کذب مطرح کرده و در این چند سالی هم که جامه مشاور رسانه ای رییس دولت را بر تن داشته، نقل ها و سخنانش پایه ای سست و غیرقابل اعتماد داشته است؟ و پرسش دوم مربوط به پناهندگی در خانواده های طبقه حاکم است. اگر بگوییم مهاجرت زمینه هایی کاملا شخصی و خانوادگی دارد، پناهندگی را باید صرفا امری سیاسی و واکنشی به وضعیت اجتماعی و سیاسی موطن فرد به حساب آوریم.
پناهندگان یا فعالان سیاسی تحت تعقیب حاکمیت هستند یا معترض به وضعیت سیاسی کشور. نرگس کلهر جزو گروه اول نبوده است. او جوانی جویای کار و جویای نام بوده که زمینه های حرفه ای پدر و مادرش در جذب او به فیلمسازی و کار هنری موثر بوده است. اما زمینه های دیگر در خانواده و جامعه باعث شده است تا گرایش هایی متضاد اختیار کند و مهاجرت و زندگی در غربت را به ماندن در وطن ترجیح دهد.
نرگس کلهر مصداقی برای تحلیل شرایط موجود است و اگر در این مقال، نامی از او و خانواده اش برده می شود به معنی توهین یا انتقاد از رفتار ایشان نیست. خانواده کلهر درست برعکس خانواده آن کارتونی که ذکرش رفت، نمادی از شکاف های عمیق اجتماعی و گسست سیاسی در جامعه ایران است.
ایران امروز نه از منظر رشد متوازن فرهنگی و اقتصادی و نه از جهت تمایلات سیاسی، جامعه ای یکدست و یکپارچه نیست و رفتارهایی غیرقابل پیش بینی و متغیر از خود بروز می دهد. خانواده کلهر نیز با شرحی که پدر، مادر و فرزند خانواده از آن به دست داده اند، به یک خانواده سنتی و همگرا شبیه نیست. مهدی کلهر این وضعیت را نشانه وجود آزادی ها در جامعه ایران عنوان کرده و شاید معذورات شغلی مانع از آن شده است که آن را نوعی تکثر و وحدت گریزی بخواند.
تعبیری که کلهر از پناهندگی دخترش دارد و آن را نمود آزادی فردی توصیف می کند، یک پرسش دیگر را هم به ذهن می آورد. آیا آنچه او آزادی می خواند، نوعی گسست نیست؟ به نظر می رسد آقای کلهر بر سرشت سیاسی پناهندگی و تفاوت آن با مهاجرت چشم پوشیده و تعریف دولتی خود را جایگزین کرده است.
دو روایت متفاوتی که از جانب پدر و مادر نرگس کلهر درباره پناهندگی دخترشان منتشر شده، ماجرای این خانواده را تا اندازه ای به وضعیت کنونی ایران شبیه کرده است. کلهر به مثابه سر خانواده اعلام می کند که رفتن دخترش نمود آزادی در ایران است و به دلیل جدایی های خانوادگی، نزدیکی چندانی با وی نداشته است. از سوی دیگر همسرش می گوید همچنان همسر قانونی مهدی کلهر است و اختلافاتش با او وجه سیاسی ندارد. دو بال این خانواده ما را به یاد دو جریان رقیب در کشور می اندازد. یک جریان، تقصیرها را متوجه دیگری می داند و جناح مقابل را نه رقیب که برانداز توصیف می کند و دیگری همچنان به نقش آفرینی در چارچوب نظام اصرار دارد و تاکید می کند که اختلافات موجود ناشی از اقتدارگرایی جناح حاکم است. در این میان افراد جامعه نیز به دو دسته تقسیم شده و پشت دو جریان ایستاده اند. طرفداران جریان حاکم خود را پیروز مطلق می دانند و حامیان جناح دیگر دست از اعتراض برنداشته اند. این گسست اجتماعی به ریزش هایی منجر شده و عده ای را به انزوانشینی و برخی را به مهاجرت و پناهندگی کشانده است.
روایت مهدی کلهر از پناهندگی دخترش، سرپوشی بر گسست های به وجود آمده در خانواده او و به تعبیری کل جامعه ایران است. صورت بندی اعضای خانواده کلهر که ناخواسته صف بندی های سیاسی ایران را زنده می کند، گویای حقایقی است که تفسیرهای خوش بینانه و راهبردهای رسانه ای از تلخی شان نمی کاهد.
اینجاست که از میان دو پرسش مطرح شده، پاسخ به پرسش اول یعنی دریافت راستی و ناراستی اظهارات مشاور رییس جمهور در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد و پرسش دوم که ریشه پدیده پناهندگی در خانواده مسئولان نظام را می جوید اهمیتی دوچندان پیدا می کند.
نظر شما :