سر در گمی غرب در برابر ایران یا ماهی گرفتن از آب گلآلود؟
اعلام ساخت دومین مرکز غنی سازی اورانیوم در ایران یا بهتر بگوییم رسانهای شدن خبر ساخت دومین مرکز غنیسازی اورانیوم در ایران جنجال گستردهای در دنیا ایجاد کرد. این جنجال زمانی تشدید شد که رهبران کشورهای بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده در حاشیه اجلاس پیتزبورگ در امریکا به موضعگیری برخواستند و علیه ایران بر سر این خبر تاختند. شیوه تاخت و موضعگیری غربیها علیه ایران سه نکته بارز و مهم را نمایان ساخت. سه نکتهای که بر خلاف میل باطنی بسیاری نشان از سر در گمی جامعه جهانی در برابر ایران و وجود اختلافهای شدید حتی در میان خود غربیها است.
(1)
نخست این که به خوبی نمایان شد که اختلافها در درون خود کشورهای غربی که از قضا در مذاکرات با ایران هم بسیار فعال هستند، به وضوح وجود دارد. در حالی که تمام کسانی که بر سر موضوع هستهای ایران یک طرف مذاکره هستند و در نشست گروه 20 یا جی 20 در پیتسبورگ نیز حضور داشتند، هنگامی که خبر ساخت دومین مرکز غنی سازی اورانیوم در ایران را شنیدند متفقا علیه ایران موضع نگرفتند. تنها گوردون براون نخست وزیر بریتانیا، باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا و نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه در کنار هم حاضر شدند و به انتقاد شدید از ایران پرداختند. یکی ایران را به پنهان کاری متهم کرد، دیگری خواستار اعمال تحریمهای جدید در نزدیکترین زمان ممکن شد و آن یکی به ایران اتهام فریب جامعه جهانی زد. اما در کنار آنها نه اثری از آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان بود و نه سیلویو برلوسکونی نخستوزیر ایتالیا.
صدر اعظم آلمان در اظهار نظری جداگانه که چندان هم پوشش خبری نیافت، تنها گفت: «ما از ایران میخواهیم همه اطلاعات مربوط به تاسیسات دوم خود را در اختیار مقامهای آژانس قرار دهد.» موضعی نرم که اتفاقا ایران هم به آن پاسخ مثبت داد. تهران روز شنبه شب اعلام کرد، به بازرسان آژانس اجازه میدهد از مرکز غنی سازی جدیدش دیدن کنند.
نخستوزیر ایتالیا که اصلا موضعی اتخاذ نکرد و ترجیح داد سکوت کند و به جای او رهبران فرانسه، بریتانیا و امریکا سر و صدا راه بیندازند.
این دیدگاه به اندازهای توی ذوق میزد که روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی در روز شنبه 26 سپتامبر ضمن زیر سئوال بردن مواضع دیگر کشورهای اروپایی بر سر این موضوع پرسید، زمانی که سارکوزی، اوباما و براون در کنار هم علیه ایران موضع گرفتند آنگلا مرکل و سیلویو برلوسکونی کجا بودند؟!
این رفتارهای غربیها به این معنی است که بر خلاف آنچه بسیاری از تحلیلگران فکر میکنند در درون خود غرب نیز اختلافها بسیار بالا است. شاید برخی از کشورهای اروپایی بیمیل نباشند که این اختلافها عمیقتر شود تا بتوانند از آب گلآلود به نفع خود ماهی بگیرند.
تازه باید به این مواضع و اختلافها مواضع روسیه و چین را هم اضافه کنیم. با وجود این که روسیه از بابت ساخت مرکز غنی سازی دوم در ایران ابراز نگرانی کرد، اما همه میدانند که روسیه در برابر پرونده هستهای ایران چه موضعی دارد. چین نیز تا شامگاه جمعه بر بیاثر بودن تحریمها علیه ایران تاکید داشت و دائما میگفت، راهکار دیپلماسی تنها راه حل بحران هستهای ایران است.
(2)
دوم این که بر خلاف آنچه پیشبینی میشد تا کنون اتحادیه اروپا به عنوان یک گروه واحد اروپایی هیچ موضعی نگرفته و سکوت اختیار کرده است. کشور سوئد به عنوان رئیس دورهای اتحادیه اروپا نه تنها موضعی اتخاذ نکرد بلکه نمایندگان آن در سازمان ملل در سخنرانی محمود احمدی نژاد نشستند و تا آخرین لحظه به سخنان احمدی نژاد گوش دادند. همراه با این کشور نمایندگان نروژ نیز نشسته بودند. این در حالی بود که بینامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در سخنرانیاش در مجع عمومی سازمان ملل به شدت از کسانی که پای سخنان احمدی نژاد نشسته بودند، انتقاد کرد. نمایندگان سوئد و نروژ در پاسخ به این انتقادها تنها گفتند، ما که نکته منفیای در سخنان احمدی نژاد ندیدیم. او از خط قرمزهای ما عبور نکرد و درباره هولوکاست و اسرائیل چیزی نگفت ما هم سالن اجلاس را ترک نکردیم و پای سخنانش نشستیم.
حرکت سوئد و نروژ نشان داد که نه تنها این کشورها با مواضع فرانسه و بریتانیا همصدا نیستند بلکه سازی مخالف آنها میزنند. چون سوئد نماینده اتحادیه اروپا است حتی میتوانیم بگوییم کلیت اتحادیه اروپا با فرانسه، بریتانیا و امریکا همراه نیستند. شاید آنها به فکر آیندهای خلاف آنچه دیگر کشورهای غربی تصور میکنند، هستند. اگر روزی روابط ایران با فرانسه و بریتانیا تیره شود، این کشورها میتوانند به فکر پر کردن جای خالی آنها در عرصه اقتصادی و مراودات دیپلماتیک باشند.
(3)
دیگر این که به نظر میرسد آن خبرگی لازم که از دستگاه دیپلماسی امریکا به عنوان مهمترین کشور بازیگر عرصه سیاسی دنیا در نیم قرن اخیر شاهد بودیم در موضعگیریهای اخیر این کشور دیده نمی شود. اولا اوباما روز جمعه در حالی پشت تریبون برای حمله به ایران قرار گرفت که گویی از شنیدن خبر راهاندازی دومین مرکز غنیسازی اورانیوم ایران شوکه شده است. این در حالی است که سازمان امنیت امریکا سیآیای مدعی است که از سال 2006 میدانسته ایران به دنبال ساخت دومین مرکز غنیسازی خود در حوالی قم است. پس موضعگیری اوباما در آن حالت جای بسی تامل دارد.
ثانیا، اوباما روز جمعه موضع تندی در برابر ایران گرفت. صبح شنبه به وقت تهران برای نخستین بار لحن خود را به شدت تغییر داد و از حمله نظامی به ایران سخن گفت و احتمال حمله نظامی را ناممکن ندانست. عصر شنبه به وقت تهران لحن خود را تغییر داد و گفت: «ما آماده مذاکره جدی و صریح با ایران هستیم.»
این نوع موضعگیریهای اوباما بیش از هر چیز نشان از نبود کارکشتگی در عرصه دیپلماسی با بهتر بگوییم جوانگرایی وی برای این عرصه را نشان میدهد.
اگر به این موضعگیریها موضع هیلاری رودهام کلینتون وزیر امور خارجه امریکا را هم اضافه کنیم، شاید بتوانیم بگوییم که در عرصه سیاست خارجی دولت امریکا بر سر برنامه هستهای ایران اختلاف نظر وجود دارد. البته چون مواضع اوباما در برابر ایران در بسیاری از مواقع متعادلتر از کلینتون بوده این رفتار را میتوانیم یا به حساب عدم هماهنگی دستگاههای امریکایی با یکدیگر گذاشت یا واکنش مثبت امریکا به اعلام اخیر ایران مبنی بر اجازه دادن به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازدید از تاسیسات هستهای.
اما با تمام این احوال میتوانیم به وضوح بگوییم غرب در برابر ایران سر در گم شده است. شاید برخی بگویند غربیها میخواهند قبل از آغاز مذاکرات ایران با 1+5 تهران را تحریک نکنند. آن موقع میتوانیم پاسخ دهیم که غربیها به اندازهای در برابر ایران در موضع ضعف قرار گرفتهاند که از تحریک ایران هراسانند؟!
نظر شما :