رنگ رخسار حکایت کند از حال درون
بحث حرام وارگی برخی افعال سیاسی در دولت اصلاحات و سپس وارونگی این حرام وارگی در دولت پس از اصلاحات به انحای گوناگون توسط سیاسی نویسان نوشته شده و از سوی جامعه به روشنی درک شده است.
از آب توبه ریختن بر سر موضوع رابطه با امریکا و صحبت درباره مردم دوست و برادر اسراییل گرفته تا قبح زدایی از حضور بانوان در ورزشگاه ها برای تماشای مسابقات فوتبال، تابوشکنی ها و وارونگی های متعددی در این چهار و اندی سال رخ داده که به فهرست نمی آید.
اگر تنها به شکستن حرمت مراجع عظام، سبقت از قوانین و بی توجهی به مجلس شورای اسلامی، جابجایی ها و عزل ها تا یک هفته مانده به پایان عمر دولت، بلوکه کردن اموال شهرداری و شیوع مقاله های ساختگی و مدارک تقلبی بسنده کنیم، به تفاوت های ظاهری میان دو دولت و مدارای بزرگان با روسای این دولت پی می بریم و اگر به جای دولت بودیم، سکوت می کردیم و با تداوم اشتباهات بر طبل بی اعتباری نمی کوبیدیم.
این روزها بنا بر پروژه حذف و جرحی که در ظاهر از 22 خرداد شروع شده و تا امروز بطور ناقص به اجرا درآمده و همچنان به ثمر ننشسته است، تخریب دولت های هفتم و هشتم جمهوری اسلامی که با اقبال واقعی مردم و تایید رهبری روی کار آمد و دست کم به دستاوردهایی دست یافت که باقیاتی چون اصلاحات سیاسی و فرهنگی از آن برجا ماند، در دست انجام است و با روش های دولت نهمی دنبال می شود.
تاکتیک دولتی ها در تخریب سیدمحمد خاتمی و مجموعه دیپلماتیک تحت مدیریت وی همان تاکتیکی است که در جریان مناظره های انتخاباتی انتخاب شده بود و البته تنها در یک مناظره (احمدی نژاد - رضایی) به سدی محکم اصابت کرد و به قول خودشان "به خودشان بازگشت". در این تاکتیک با توجه به فقدان دستاوردها و موفقیت های کافی در عرصه های مختلف، به تخریب رقبایی پرداخته می شود که ممکن است به دلیل داشتن سابقه ذهنی مثبت نزد مردم، عزیزتر و خوش اقبال تر از آنها شمرده شوند و فلذا اعتباری افزون تر بیابند.
تنها در چنین تنگنای حسدآلود و قدرت خواهانه ای است که می توان در یک مسابقه به دستکاری اتومبیل رقیب دست زد و اجازه سبقت و حرکت روان را از او گرفت و به یمن بداخلاقی از خط پایان عبور کرد.
در قاموس این گروه، تخریب و تضعیف بهترین نسخه برای سبقت از رقیب است؛ چرا که تقویت قوای خود و اتکا بر داشته های خود کافی به نظر نمی رسد. (حتی اگر بگوییم که رای این گروه و این نگرش چیزی حدود 23 میلیون نفر بوده است)
معلوم نیست چرا دولتی ها که تصدی تمام وزارتخانه ها، تعامل با مجلس اصولگرا، حمایت رهبری، همپیمانی برادران سپاه و دستگاه های امنیتی، منابع ثروت، صداوسیما و رسانه های دولتی و به تعبیر خودشان 23 میلیون نفر (نزدیک به دو برابر جناح رقیب) طرفدار را در اختیار دارند، چه نیازی به استفاده از ابزار تخریب و رواج بداخلاقی های سیاسی و دامن زدن به اختلافاتی دارند که از سوی رهبر نظام نیز تقبیح شده است؟
اینجاست که ذهن شکاک می شود و درباره چرایی تخریب اصلاح طلبان و انتقام جویی از آنها به فکر فرو می رود. زمانی که اصلاح طلبان در سال 76 به دولت راه یافتند، حجم تخریب ها و مقابله ها از سوی اصولگرایان به اندازه ای بود که منطق رقابت سیاسی می توانست آن را توجیه کند. در آن زمان اصولگرایان شکست خورده بودند و از هیچ حربه ای برای اعمال فشار بر دولت اصلاحات و نیز تکفیر و تهمت بر آن غافل نمی شدند. اما مگر زمان حاضر زمان پیروزی این جناح بر اصلاح طلبان نیست؟ و مگر نمی گوییم که حامیان جنبش اصلاحات کمتر از نیمی از اصولگرایان هستند و بعد از انتخابات به دلیل رهبری آشوب ها و اغتشاشات، همان اندک آبرو را هم از کف داده اند؟ پس علت خلاقیت ورزی رسانه های دولتی در ساختن داستان های تازه درباره این چهره های شکست خورده و ناکام چیست؟
دور از ذهن نیست اگر بگوییم همان گونه که اصولگرایان مجوز حلال کردن حرام هایی چون رابطه با شیطان بزرگ و ملت خواندن ساکنان سرزمین های اشغالی را داشته اند، به همین ترتیب قصد دارند تابوها را یک به یک بشکنند و در آینده نزدیک به مصالحه هایی با غرب در امور هسته ای هم تن دهند و احیانا با افرادی چون جورج سوروس نیز نشست و برخاست کنند و جملگی البته از موضع اقتدار و عزت.
بد نیست رسانه های دولتی به بازتاب های عملکرد سه ماه گذشته شان در پخش اعترافات و تهمت زدن ها و داستان پردازی درباره کشته شدگان و بازداشتی ها و... نزد جامعه توجه کنند و بررسی کنند که آیا تاکتیک هایشان تاثیرات موردنظر را بر ذهن جامعه گذاشته است یا خیر؟
و یک توصیه به رسانه های جناحی که خود را پیروز انتخابات و پیروز مناسبات جهانی و پیروز بازی هسته ای و پیروز مقابله با فتنه ها می داند؛ آن اینکه لحن و ادبیات پیروزی، لحن و ادبیات تخریب و خشونت نیست. پیروزها احتیاجی به تخریب ندارند؛ همان اندازه که شکست خورده ها احتیاج دارند.
نظر شما :