عمق استراتژیک احمدینژادی
سنتلوییس، پاراگوئه، نپال، موریتانی، لیبریا، و جامائیکا؛ اینها میز کشورهایی بودند که شبکه خبر جمهوری اسلامی بارها هنگام پخش گزارش سخنرانی محمود احمدینژاد در سازمان ملل، آنها را نشان داد. «سیمای ضرغامی» نخواست فضای نیمه خالی مجمع عمومی سازمان ملل متحد را هنگام سخنرانی احمدینژاد نشان دهد. و حتی اشاره نکرد که در برابر این کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه، کرسی چه کشورهایی هنگام سخنرانی احمدینژاد خالی بود یا خالی شد (کشورهایی توسعهیافته چون فرانسه، آلمان، کانادا، ایتالیا، انگلستان، آمریکا، استرالیا، زلاندنو، دانمارک و ...)
آنچه که حتی سیمای جمهوری اسلامی ناگزیر از نمایشاش بود، همین کشورها (موریتانی، جامائیکا، نپال، سنت لوئیس و پاراگوئه) و نامهایی مشابه بود.
اندیشمندان علوم سیاسی و بهویژه صاحبنظران روابط بینالملل و سیاست خارجی معتقدند، «سیاست خارجی»، استراتژی یا مجموعه اقدامات برنامهریزی شدهای است که تصمیمگیرندگان یک کشور با هدف نیل به اهداف خاصی که بر مبنای «منافع ملی» تعریف شدهاند، در مقابل کشورها یا پدیدههای بینالمللی دیگر، پیگیری و اجرا میکنند. از زاویهای دیگر، برخی از صاحبنظران تاکید میکنند که سیاست خارجی را دو مولفهی محوری سامان میدهد: اهداف ملی و ابزار نیل به اهداف مزبور.
اندیشمندان علوم سیاسی همچنین بر این باوراند که تصمیمگیری یک فرآیند انتخاب است؛ انتخاب میان گزینههای مختلفی که در مورد یک وضعیت خاص در برابر تصمیمگیران یک کشور قرار دارد. تصمیم، معمولا" بر مبنای محاسبهی سود و زیان (هزینه _ فایده) انجام یک اقدام، اتخاذ و برای تحقق، تعقیب و عملیاتی میشود. افزون بر این، تصمیمگیری همچنین نتیجهی تلاقی دیدگاههای گوناگون در مورد شرایط خاص است. نیز: تمامی تصمیمات سیاست خارجی در یک بستر ویژه و خاص داخلی متولد میشوند. این محیط شامل ارزشها، هویت و تشخص ملی، فرهنگ سیاسی، سنتهای تاریخی یک جامعه، مقتضیات ساختاری (اندازه، سطح صنعتی شدن، شکل حکومت، و...) و همچنین، امور سیاسی خاصی که در هر زمانی مهم هستند، میشوند. نقش «کارگزاران» و حکومتورزان بهمثابهی «عاملان انسانی» هم، البته غیرقابل کتمان و اغماض است.
با چنین نقطه عزیمتها و مقدمهای، میتوان دقیقتر و منتقدانهتر به آنچه ذیل سیاست خارجی احمدینژادی در حال وقوع و تحقق است، نظر افکند.
اینکه آیا فرآیند تصمیمگیری و تدوین راهبردها در عرصه سیاست خارجی ما از قواعد و چهارچوبهای عقلانی پیروی میکند و یا در کادر رویکردهای ایدئولوژیک سامان مییابد؟ آیا عملکرد و خروجی سیاست خارجی ما، متاثر از دیدگاههای تمامی صاحبنظران و برآمده از گفتوگو و نقدی و بحث و تبادل نظر سلایق و تحلیلهای جناحها و جریانهای مختلف سیاسی کشور است، یا باورها و مطلوبهای یک جریان فکری _ سیاسی خاص را نمایندگی میکند؟
آیا سخنرانیها و ابراز عقیده و رفتار و منش و عملکرد ما در صحنهی بینالملل، موجب کاهش چالشها و تخاصمات با دیگر کشورها (بهخصوص دول موثر در جهان) میشود، یا برعکس، بر سوء تفاهمها و اختلافها میافزاید؟
احمدینژاد میتواند با «لبخند» در برابر خبرنگاران مهمترین رسانههای غرب و جهان بنشیند و با طعن یا با طفره رفتن یا با «سئوال در برابر سئوال» و نیز با خونسردی، به پرسشهای آنان پاسخ دهد یا در مجمع عمومی سازمان ملل، با اعتماد به نفس فراوان، «کلیگویی» کند و بر این و آن طعن بندد و واقعیتهای داخلی ایران را دگرگونه، بیان کند و مورد اشاره قرار دهد. اما خروجی این همه، در واقعیت مناسبات تهران با جهان توسعه یافته، چیست؟ آیا «منافع ملی» ایران با استراتزی اتخاذ شده، و با رویکردهای جاری در مناسبات بینالملل، تامین میشود؟ احمدینزاد بدون اینکه از انتقاد کسی در داخل کشور هراس داشته باشد و کسی فریاد «وا انقلابا» سر دهد، پای سخنان باراک اوباما مینشیند؛ و پاسخ واشنگتن و رئیسجمهور جدید آن به احمدینزاد، ترک جلسهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هنگام سخنرانی اوست. «عزت» مورد نظر احمدینژاد و همفکران و همراهانش در ساخت قدرت، چگونه و کجا تامین میشود و چه تعریفی دارد؟
سیمای جمهوری اسلامی تصاویری تقطیع شده و گزینشی از محل سخنرانی احمدینژاد را مکرر به بینندگان عرضه میکند و تلاش میکند با نشان دادن نمایندگان سنتلوییس، پاراگوئه، نپال، موریتانی، لیبریا، و جامائیکا در مجمع عمومی، مخاطبان سخنرانی احمدینژاد را قابل توجه، جلوه دهد. غافل از اینکه در عصر ارتباطات و فنآوری اطلاعات، شمار شهروندانی که از حقیقت وضع سالن مجمع عمومی سازمان ملل متحد هنگام سخنرانی احمدینژاد، مطلع هستند، بسیار بیش از آن چیزی است که آقایان میکوشند با تحریف حقیقت، شکل دهند.
صرفنظر از این (نگاه افکار عمومی در داخل کشور به جایگاه سیاستهای احمدینژادی در مناسبات بینالملل)، «واقعیت» در حال وقوع و کیفیت روابط تهران با کشورهای توسعهیافته، چیزی نیست که با بازی رسانهای و وارونهنمایی حقیقت، بتوان تغییر داد. فرجام سیاستها و رویکردها و دیدگاههای احمدینژاد در سیاست خارجی، دیر یا زود دامن ایران و ایرانیان را خواهد گرفت و بر «منافع ملی» اثرگذار خواهد شد؛ و این مهم، چیزی نیست که قابل نفی یا کتمان باشد.
آن «عمق استراتژیکی» که احمدینژاد در تبلیغات انتخاباتیاش در خردادماه مکرر از آن سخن میگفت، در مجمع عمومی سازمان ملل، بیش از پیش، عریان شد: آن عمق استراتژیک، سنت لوئیس را در آن سوی جهان شامل میشود که باید با ذرهبینی در دست، موقعیت جغرافیاییاش را در دریای کارائیب جستوجو کرد؛ یا کشورهای آفریقایی و آسیایی چون موریتانی و لیبریا و نپال که درگیر هزار و یک مشکل داخلی و اقتصادی، اجتماعی هستند.
«عمق استراتژیک» سیاست خارجی احمدینژادی، و استراتژیها و رفتارها و گفتارهای او و هفکرانش، به چه میزان، منافع ملی ایران را تامین میکند؟ آیا راهبردهای او و همفکرانش، از منظر محاسبه و رعایت «هزینه _ فایده»، مورد برآورد عقلانی و واقعبینانه قرار گرفته است؟ و اساسا" آیا استراتژی و رفتارهای جاری، «اهداف ملی» و مورد موافقت اکثریت شهروندان و صاحبنظران را تعقیب و نمایندگی میکند؟
نظر شما :