به نام جمهوری اسلامى ایران پیشنهاد مى کنم...
متن کامل سخنرانی سیدمحمد خاتمی که زمینه ساز نامگذاری سال 2001 به نام سال گفتگوی تمدن ها شد، ارائه می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای رئیس
آقای دبیر کل و حضار محترم
چراغ هستى آدمى با تمنای رستگاری روشن بوده و هست وجوهر قیام پیامبران الهى و نیز موضوع آموزش حکیمان و مربیان برجسته بشر نیز چیزی جز رستگاری نبوده است .
با این همه آنچه در ساحت پیدای تاریخ ، دل را مى آزارد، محرومیت و سیاه بختى آدمیان است محرومیت زنان و مردان و کودکانى که تحت تاثیر هوای قدرت های حاکم بوده و سیاه بختى حاکمانى که ازشفقت و همدلى با مردم خود محروم بوده اند و نظام داخلى و حتى حکومت خوب در تاریخ ، دولت مستعجل بوده است.
شگفتا که کسانى به بهانه رستگاری مردم ، گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده اند وآزادی آنان را سرکوب کرده اند و گاهى دیگر رستگاری را در برداشتن هر گونه لجامى از کام هوس سیری ناپذیرانسان و قربانى کردن عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده اند.گاه به نام آزادی ، عدالت پایمال شده است و گاه دیگر به بهانه عدالت ، آزادی از میان رفته است و در نتیجه بشر ، هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است . از آن روز که کسانى علم حقیقى را آن دانستند که توانایى بیاورد نه آنکه قدرت را مهار کند چند قرن بیش نمى گذرد. در این مدت به جای آنکه علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت افراد و گروه هایى قرار گرفته که جز به آیین سود و فایده نمى اندیشند. در این چند قرن ، علاوه بر پیشرفت های بزرگى که نصیب بشر شده است و بزرگ هم هست ، انسان بیش از همیشه طعم تلخى و تبعیض را چشیده است .
هم اکنون بازماندگان دو جنگ جهانى که ویرانگری آن بیشماربوده است در میان ما به سر مى برند و به رغم تاسیس سازمان ملل متحد که از دستاوردهای مثبت بشری است ،از صلح واقعى مبتنى بر عدالت کمتر اثر مى بینیم . وضعیت در جهان عقب نگه داشته شده اسفبارتر است و بسیاری از مردم این بخش جهان دچار قحطى ، بى سوادی و بیماری و برخى در بند حکومت هایى هستند که حتى زحمت تظاهر به مردمى بودن و پیروی از موازین دموکراسى را به خود نمى دهند و محرومیت از پشتیبانى ملتهای خود را با وابستگى به قدرت های سودجو و سلطه گر جبران مى کنند.حکومت های سرکوبگر وابسته ، امکان تجربه مردم سالاری را از مردم مى گیرند و با ادامه سرکوب و ترور، فرهنگ خشونت را در جامعه حکم فرما کرده ، خواسته یا ناخواسته مخالفان خود را به استفاده از زور وخشونت تشویق مى کنند. و لذا در این باب ، ملامت در درجه اول متوجه قدرت های تحمیل کننده این نظام ها و حمایت کننده از این حکومت هاست که حتى سازمان های جاسوسى آنها به کارنامه زشت براندازی حکومت های ملى و حمایت از رژیم های غیر مردمى مباهات مى کنند.این تصویر از جهان ، زشت و چندش آور است و تا روزی که حکیمان و خردمندان زمام امور را از دست سیاستمداران کم خرد و آزمند در نیاورند، نمى توان یکباره این تصویر را تغییر داد ولى با اینهمه به نظر من درآن سوی سیاهى و تباهى ، در عمق تاریخ مى توان از زیبایی های اصیل سراغ گرفت و به جرات مى توان گفت که زندگى بشر در مجموع ، رو به شکوفایى معنوی و مادی داشته است از جمله در همین قرن ، مبارزات ضداستعماری و حرکت استقلال خواهى بسیاری از ملت ها را مى توان نمونه آشکاری از این پیشرفت و شکوفایى دانست .
فروپاشى جهان دو قطبى در آخرین دهه این قرن و سیرشتابان جهان و ملل خواستار تساوی به سوی احراز اقتدار و ابراز هویت در عرصه بین المللى ، گامى به پیش به شمار مى رود. رویای جهان تک قطبى و تحت قیمومیت یک قدرت ، جز پنداری باطل و نشانه عقب ماندگى صاحبان این پندار از سیر تاریخ نیست و مطمئن هستم که حتى برخى از ملت های قدرتمند چون ملت آمریکا که سیاستمدارانشان خواب جهان یک قطبى را مى بینند و با سوء استفاده از نام پرآوازه این ملت ها همه امکانات حیثیت ملى کشورشان را در پای فزون طلبى برخى اقلیت های صاحب منافع مادی و قومى قربانى مى کنند، به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومى غرب در جهت پذیرش رابطه صلح آمیز بر پایه احترام متقابل گواه این مدعاست .
اینک آقای رئیس و حضار محترم ! اجازه مى خواهم از زبان انسانى سخن بگویم که از شرق ، از خاستگاه تمدن های درخشان و از مهد پرورش پیامبران والامقام الهى: ابراهیم ، موسى ، عیسى و محمد آمده است .من از ایران سرفراز آمده ام به نمایندگى از ملتى بزرگ و پرآوازه که از ده ها قرن پیش صاحب تمدن بوده و پس از پذیرش آیین اسلام ،در تاسیس و بسط تمدن اسلامى نقش ممتاز داشته است ملتى که با تکیه بر غنای فرهنگى و انسانى خویش تند باد های سخت خودکامگى و تحجر و نیز خودباختگى در برابر دیگران را از سر گذرانده و در دوران جدید تاریخش ، پیشتاز تاسیس جامعه مدنى و نظام مشروطیت در شرق جهان بوده هرچند که در اثر دخالت بیگانگان و نیز کم تجربگى در این آزمون ، ناکامی هایى داشته است. ملتى که یکى از طلایه داران مبارزه با استعمار و منادی استقلال بوده ، هر چند نهضت ملى او با کودتای خارجى شکست خورده است و ملتى که صاحب انقلابى مردمى است ، انقلابى که نه با کودتا و زور اسلحه آتشین که با سلاح کلام و ارشاد بر رژیم کودتا پیروز شده است و در مسیر تجربه نوین خود، جنگ تحمیلى هشت ساله و فشارها و تحریم ها و تهمت های گوناگون را تحمل کرده و بزرگترین قربانى تروریسم این پدیده شوم و نفرت انگیز قرن بیستم بوده است .
هم اکنون این ملت با تکیه بر گذشته خود بى آنکه دچار ارتجاع شود به فردای بهتر مى اندیشد و راه خود را با پشتگرمى به اصول و موازینى که ریشه در هویت دینى ، ملى ، تاریخى و انقلابى او دارد و با بهره گیری از دستاوردهای مثبت تمدن روزگار، با آزمایش و خطا به سوی آینده برتر مى پیماید. انقلاب اسلامى ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینى ، انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بودو مطمئنا انقلابى که براندازی اش با کلام بوده است ، در دوران ساختن و آباد کردن ، بیشتر و بهتر مى تواند متکى بر کلام ومنطق باشد و به همین جهت نیز به جای جنگ تمدن ها منادی گفتگوی میان تمدن ها و فرهنگ ها است .من از این پایگاه و از منبر سازمان ملل متحد مى گویم که على رغم سختى ها و مصیبت ها ، سیر زندگى بشر به سوی رهایى و آزادی است و این تقدیر و سنت تغییر ناپذیر خداوند است و مطمئنا بداندیشى و زشت کاری برخى از بندگان او نمى تواند تقدیر خداوندو مسیر تاریخ را دگرگون کند. آقای رئیس ! سابقه کلمه تاریخ از کلمه فلسفه بیشتر است و محور تاریخ ، انسان است و تاریخ عبارت است از بازتاب نور وجود بر جهات و شوون گوناگون آدمى و در نتیجه حقیقتى است کلى و یگانه در عین تکثر و تعدد و این یگانه هرگاه که جامه نوکند ، عهد جدیدی به ظهور مى رسد.
داوری ما درباره تاریخ ، در گرو داوری ما درباره وجود آدمى است که مدار و محور تاریخ است .((بنى آدم)) که سعدی با تاسى به روایتى از پیامبر عظیم الشان اسلام و به زیبایى هر چه تمامتر آنان را به عنوان عضوهای به هم پیوسته یک بدن توصیف مى کند ، در دسترس زیست شناسى و روانشناسى نیست . برای شناخت انسان باید نگاهى فیلسوفانه و متفکرانه به بشر و تاریخ بیفکنیم .آدمى از آنجا که به دست خداوند و به صورت او آفریده شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است ، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمى تواند باشد. دست خدا او را تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب و صورت خداوند او را فرهنگ ومعنویت ، و روح پروردگار او را زندگى و جنبش بخشیده است . از اینجاست که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی است . وحدت بشرو یگانگى تاریخ انسانى ، علاوه بر مبداء مى تواند وحدت ، غایت و نهایت نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنى آزادی واقعى بشر نیست.
انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرار شونده هستى گرفتار باشد و چه در آنات و ایام زمان تاریخى و تاریخ را چه تاریخ به پیش ببرد، چه سوایق نفسانى ، چه شیوه تولید و چه قهرمان ابر مرد ، نکته مسلم آن است که فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از (( برداشته شدن قیدهای جدید و قدیمى از دست و پای آدمى )) مى توان از دایره تکرار ازلى یا از سلطه ضرورت تاریخى به فراخنای آزادی و رهایى فراز آمد. همچنان که با نفس حیاتبخش آزادی است که امکان انتخاب معنویت و ایمان فراهم مى شود و او مى تواند چنین بسراید که: ((چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد)) و یا (( اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد)) با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که مى توان از کرامت و فضیلت انسان، هم در برابر استیلای سیاسى دولتها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگى دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست .تاریخ انسان ، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلى آزادی است که مى تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد، و با عزل نظر از همه نظام های فلسفى که کوشیده اند برای تاریخ معنى، جهت و قوانین تحول بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است ، انسان آزاد از قیدهای تحمیلى و استثمار و استعباد اجتماعى و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانى چون خشونت و درنده خویى ، طبق سرشت انسانى خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان ، تاریخ شکوهمندی حق و فعلیت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن رامى توان بیان دیگری از نظریه دینى معروف مهدویت دانست . کوتاه سخن اینکه ، تاریخ را چه تجربى و استقرایى بررسى کنیم و چه شهودی ، غالب متفکران نهایتا یک سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایى بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده ها و موانع از ذهن و قلب او . من عمدا به جای اصطلاحات متداولى چون پیشرفت تاریخى ، کلمه شکوفایى را به کار بردم تا تاکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریه های معروف و مهم فلسفه تاریخ باشیم ،مى توانیم در این استنباط عمومى کلى از تاریخ همصدا باشیم .ایجاد و استمرار سازمان ملل متحد را مى توان شاهدی بر حرکت تکاملى جهان و جامعه بشری تلقى نمود. اینکه در زمان ما نیاز به کوشش و بحث زیاد نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خونریزی و کشتار مى توان و باید با یکدیگر گفتگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است .
البته تا وقتى زورمندان کم خرد این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه اى کوتاه ، گل و لبخند و امید درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایى کلمه بر شمشیر را به تاخیر انداخت . قرن گذشته علاوه برجلوه های خشونت و انسان آزاری استعمار قدیم و بیداد بى همانند میراث خواران جدید آن ، قرن ظهور و سقوط حکومتهای توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده قرن نظام ها حکومتهایى باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسى ، محبت و عدالت باشد به گونه ای که گفت وگوی تمدن ها مظهر و مجلای آن باطن باشد. آقای رئیس ، خانم ها و آقایان ! اینک پرسش این است که آیا سازمان ملل متحد در این جهت چه تحولى در درون خود به اقتضای وضعیت جدید ایجاد خواهد کردو چه تاثیری در این سیر و صیرورت زندگى بشر خواستار رستگاری خواهد داشت ؟
به نام جمهوری اسلامى ایران پیشنهاد مى کنم که به عنوان گام اول سال 2001 از سوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدن ها نامیده شود ، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانى برداشته بشود.از والاترین دستاوردهای این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفتگو و جلوگیری از کاربرد زور ، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه های فرهنگى ، اقتصادی و سیاسى و تقویت مبانى آزادی و عدالت و حقوق انسانى است . استقرار و توسعه مدنیت چه در صحنه کشورها وچه در پهنه جهانى در گرو گفتگو میان جوامع و تمدن ها با سلایق ، آرا و نظرات متفاوت است .
اگر بشریت در آستانه هزاره و قرن آتى تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفتگو و جایگزینى خصومت و ستیزه جویى با تفاهم و گفتگو استوار سازد، دستاورد ارزشمندی برای نسل آتى به ارمغان آورده است .از سوی دیگر جا دارد مااعضای سازمان ملل متحد به بازنگری در تاریخ شکل گیری این سازمان بپردازیم و با گفت وگوی منطقى ، آن را اصلاح و کامل کنیم . شکل گیری سازمان ملل متحد همزمان با دوره سیاهى از زندگى بشر بود که بسیاری از کشورهای عضو ، شرایط تلخ و شوم دوران استعمار را تجربه مى کردند و در نتیجه سازمان ، نمادی از سلطه باشگاه قدرت ناعادلانه حاکم در جهان شد. امروز شرایط دگرگون شده است و فرصت تجدید سامان این سازمان و بخصوص تغییر ساختار شورای امنیت فراهم آمده است .در اینجا لازم مى دانم به گفته راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامى در سخنرانى افتتاحیه نشست سران کنفرانس اسلامى در تهران اشاره کنم که کشورهای اسلامى به نمایندگى از یک میلیارد و چند صد میلیون نفوس ، دارای یک کرسى دایم در شورای امنیت سازمان ملل متحد شوند و تا وقتى حق وتو باقى است ، ششمین عضو دارای حق وتو در آن شورا باشند و همین امر را مى توان نسبت به کشورهای عضو جنبش عدم تعهد نیز تعمیم داد. وقت آن رسیده است که همگى با تفاهم ، بر حق تبعیض آمیز (( وتو )) خط بطلان بکشیم و گام دیگری را در به رسمیت شناختن حق مساوی و عادلانه همه کشورهای عضو برداریم .
آقای رئیس
حاضران محترم
بیاییم همگى علیه نسل کشى ، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان ، دست اتحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه های ننگینى که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیاری از نقاط افریقا و آسیا آمریکای لاتین ، چهره انسانى این قرن را سیاه کرده است ،بگیریم .امنیت و صلح در خاورمیانه که امری ضروری است ، با به رسمیت شناختن حق همه فلسطینیان برای حاکمیت بر سرزمین آباء واجدادیشان برقرار خواهد شد. بیت المقدس اشغالى خانه تفاهم و گفتگو است و به این جهت صدای بیت المقدس که از اعماق تاریخ به گوش مى رسد صدای بالذات ضد نژادپرستى و ضد صهیونیستى است . در بیت المقدس ، ادیان بزرگ مى توانند در کنار یکدیگر به طورمسالمت آمیز زندگى کنند و سلطه حکومت اسراییل در آنجا مخالف این همزیستى و همدلى است . فلسطین خانه فلسطینینان ( اعم ازمسلمان و مسیحى و یهودی ) است نه آزمایشگاه هوسهای خشونت آمیز صهیونیست ها. در افغانستان هیچ راه حل نظامى ای برای از بین رفتن مشکل وجود ندارد.
اعلام انزجار گسترده جهانى نسبت به قتل عام های وسیع و نسل کشى ، بویژه قتل فجیع دیپلمات ها و خبرنگار ایرانى و ادامه اسارت کمک رسانان ایرانى توسط طالبان ، ضرورت فکر در این فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را مى طلبد . سرزمین افغانستان با مردم رشید و فرهنگ دوست ، اینک به پایگاه اصلى خشونت و ترور و تولید و توزیع مواد مخدر تبدیل شده است . مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان حق انتخاب دارند وحق دارند از حکومتى فراگیر با پایگاه وسیع اجتماعى که همه اقوام ، همه گروه ها و سلایق را نمایندگى کند برخوردار باشند . این تنها راه اعاده آرامش به افغانستان است . اما برای نیل به آن ، به تصمیماتى جدی و همکاری همه جانبه نیاز است تا امکان ارتزاق گروه ها از طریق تولید مواد مخدر ، فروش سلاح و نیز تروریسم مسدود گردد. سازمان ملل متحد به کمک سازمان کنفرانس اسلامى و کشورهای ذی دخل مى توانند هر چه زودتر همه طرف های درگیر را به پای میزمذاکره بکشاند و زمینه را برای انتخاب آزاد مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان فراهم آورد یاغیان را با پشتوانه اراده جهانى به سر جای خود بنشاند و از هم اکنون برای بسیج کمک های بین المللى پس از دستیابى به این شرایط ضروری سیاسى ، برنامه ریزی و هماهنگى کند.در کوزوو باید حق عادلانه مردم تحت فشار این ایالت به رسمیت شناخته شود و دولت یوگسلاوی وادار شود که به این حق احترام بگذارد. آقای رئیس ، خانمها و آقایان ! کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم ، در تمامى اشکال آن و از جمله تروریسم دولتى ، یکى دیگر از نکات مورد اهتمام جمهوری اسلامى ایران است .
تروریسم محصول نومیدی و پوچ انگاری ( نیهیلیسم ) است و در جهانى که بر مدار قهر و غلبه مى چرخد ، مبارزه جدی با تروریسم از حد حرف و شعار جلوتر نخواهد رفت . مبارزه واقعى با تروریسم باید همراه با مبارزه برای عدالت باشد . البته این سخن نباید به معنى توجیه نوعى تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام مى کنیم که به اقتضای موازین دینى و اخلاقى فرهنگى خود، با تروریسم در کلیه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد. خلاصه آنکه باید برای ریشه کن کردن حقیقى این پدیده شوم ، همراه با مبارزه با عوامل فعلى آن از طریق همکاری جدی و شفاف بین المللى ، در راه تحقق عدالت در جهان کوشش کنیم .جهان در آستانه هزاره سوم باید از کابوس جنگ هسته ای و سلاح های کشتار جمعى نیز رهایى یابد . آزمایش های اخیر هسته ای درمنطقه ما به نگرانی ها و پیچیدگی های جدیدی دامن زده که این ضرورت را دو چندان مى کند. ما باید بپذیریم که فکر دستیابى به امنیت از طریق این تسلیحات ، توهمى بیش نیست . نمایش عزم جهانى برای نابودی تمامى زراد خانه های کشتار جمعى در یک چارچوب زمانى معین ، مبارزه با تولید و گسترش این سلاح ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود . ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعى بویژه در منطقه خاورمیانه ، گام اولیه مناسبى در مسیر مبارزه با بى اعتمادی و تشنج ناشى از این تسلیحات است .
ما به عنوان قربانیان سلاح های کشتار جمعى ، بیش ازدیگران بر آثار دهشتناک این سلاح ها واقفیم و لذا در تاسیس و تقویت ترتیبات جهان شمول برای امحای آنها پیشتاز خواهیم بود. امنیت ، توسعه و رفاه در جهان سوم مستلزم تقویت مبانى همکاری و بکارگیری روش های حساب شده به منظور اعتماد سازی است . خوشحالیم که هشتمین نشست سران کنفرانس اسلامى در تهران ، با تشخیص این ضرورت ، ساز و کار مناسبى را برای تقویت همکاری واعتماد بر مبنای گفت و گو میان کشورهای اسلامى پایه گذاری کرد. من در اینجا به عنوان نخستین گام در این مسیر ، کشورهای منطقه خلیج فارس را که در یک دهه شاهد دو جنگ ویرانگر بوده اند ، به ایجاد یک نظام امنیت و همکاری در منطقه خلیج فارس دعوت مى کنم . کوتاه سخن آنکه اعتماد و صلح بدون بازنگری جدی مبانى فکری جنگ سرد، میسر نیست . توسعه فرهنگ صلح نیازمند پذیرش نقش سازنده ملت ها و پرهیزی از سلطه طلبى ، یکجانبه گرایى ، تقلیل و حذف است جمهوری اسلامى ایران به اقتضای مبانى اعتقادی و مایه های تمدن دیرپای خود، خواستار جهانى سرشار از صلح و آرامش براساس کرامت انسانى است و تشنج زدایى را سر لوحه سیاست خارجى خود قرار داده است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامى ، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بر پایه احترام عملى به استقلال و برابری حقوق بین کشورها، ادامه خواهد داد. صلح تمام عیار، علاوه بر صلح میان انسان ها شامل صلح میان انسان وطبیعت نیز مى شود .انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بر دارد و در آینده ، بیشتر بر هماهنگى میان انسان و طبیعت تاکید کند.حفظ محیط زیست به مثابه میراث مشترک طبیعى از مهمترین اولویت های قرن آتى است .
در پایان سخن مایلم بر نقش خانواده ، زنان و جوانان در ساختن فردایى بهتر، و تحکیم بنیان های جامعه مدنى جهانى تاکید نمایم .خانواده بستر بى بدیل رشد جامعه بشری و اعتلای شخصیت فردی اجتماعى انسان است . متاسفانه در روزگار ما و بخصوص در جهان صنعتى ، پایه های خانه و خانواده بشدت لرزان شده است و خطر فروپاشى آن تهدید بزرگى برای زندگى سالم مادی ، معنوی و عاطفى بشر است . همت جهانى باید برای مقابله با این خطر برانگیخته شود تا مبادا چراغ این کانون گرم محبت و عاطفه و تربیت در برابر تندبادهای سرد سودطلبى و هوس پرستى و ظاهربینى به خاموشى گراید.
تلاش های جهانى برای ترویج احترام و حفظ و گسترش حقوق زنان ، نیازمند بازنگری در نگاه های سنتى و متداول ناصواب نسبت به زن است . هم دیدگاهى که با پندار نادرست برتری مرد ، به زن و مرد و انسانیت جفا مى کند و هم آنکه با نادیده گرفتن اختلاف میان زن و مرد، همان ستم را روا مى دارد. باید بپذیریم که زن و مرد هر دو انسان های بزرگ و شایسته رشد و پیشرفت عقلانى ، عاطفى ، فکری ،اجتماعى ، فرهنگى و سیاسى در جامعه هستند و توسعه همه جانبه و پایدار، تنها با حضور و مشارکت فعال هر دو میسر مى شود.ملل متحد در آستانه قرن و هزاره آینده باید نسل آینده را که صاحب این قرن اند باور کند و آنچه را که لازمه این باور است ، بپذیرد.بپذیریم که قیم جوانان نیستیم و جوان باید آگاهانه و مختارانه در فرآیند رشد و توسعه حضور داشته باشد.با چنین دیدگاه نو و به کمک توان و اندیشه پویای نسل جدید ، یقینا مى توان آینده ای به مراتب بهتر و درخشان تر برای قرن آتى رقم زد. از توجه شما متشکرم .
نظر شما :