ایدئولوژیست‌ها به بهشت می‌روند

۱۸ شهریور ۱۳۸۸ | ۱۹:۴۲ کد : ۵۶۱۶ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
شاید ونزوئلا یکی از همان کشورهایی است که احمدی نژاد خطاب به مهدی کروبی می‌گفت از ایران الگوبرداری می‌کنند. ایران و ونزوئلا از نقطه نظر استراتژیکی قرابت زیادی با هم دارند و ثابت کرده‌اند که استراتژی می‌تواند به ایدئولوژی تبدیل شود.
ایدئولوژیست‌ها به بهشت می‌روند

یکی از تیم های مشهدی فوتبال ایران چند سال پیش فوتبالیستی افریقایی به خدمت گرفت که بعد از یکی دو سال کیش و مذهب اش را تغییر داد و نامی اسلامی بر خود گذاشت. بعدها مکاشفه به عمل آمد که این فوتبالیست بااستعداد قبلا پا به هر دیاری که می گذاشته به دین آنجا درمی آمده و مطابق سنت، وقتی هم به ایران رسیده و دیده که تظاهر به تشرع خریداران بسیار دارد، به آیین اینجا درآمده است.

از نیک روزگار، ایران سرزمین هزار آیین نیست و این ورزشکار باهوش برای تعویض باشگاه و رفتن از این استان به آن استان، نیازی به تغییر چهره چندباره نداشت. جالب تر از همه، قوه هوش و تیزبینی این فوتبالیست بود که دریافته بود برای جذب خریداران ایرانی، قبل از تکنیک و قدرت پاهایش به چیزی دیگر محتاج است.

هیچ کس این فوتبالیست را به خاطر رفتار منفعت طلبانه اش تقبیح و توبیخ نمی کند. می شود تصور کرد که او در هر دیار به خصلتی فراگیر از آن قوم برخورده بوده که به او آموخته بوده فقط پا به توپ شدن و قدرت سر زدن کفایت نمی کند و هر ملکی را آیینی است و هر مردمی را فضیلتی و پسندی.  

ایران سرزمین ارزش های متنوع اما متصلب است. غنای ایران از این جهت بر کسی پوشیده نیست. ارزش ها در اینجا گرد فراموشی نمی گیرند و با آمدن ارزش های تازه نابود نمی شوند. برعکس پاره ای ارزش ها هستند که با ورود ارزش های جدیدتر خود را بازمی یابند و نو می شوند و قدرت می گیرند.

از ارزش های اخلاقی و اجتماعی که کوی و بازار (نهادهای سنتی) تا دانشگاه ها و سینماهای (نهادهای مدرن) ما را دربرگرفته، اگر بگذریم به سیاستی می رسیم که بناست عین دیانت ما باشد و از اخلاق قضا و قدری لبریز. بنا کردن سیاست - بسان اخلاق - بر پایه های ثابت و غیرقابل انعطاف به بنایی ایدئولوژیک و متصلب می انجامد که هم خود را از آن رهایی نیست و هم به کمترین تحرکی به لرزه و سقوط می افتد.

پیوند میان کشورهای ایدئولوژیست پیوندی خانوادگی و کم دردسر است. گویی مفاهمه میان ایدئولوگ ها سهل تر انجام می گیرد. تعجب نیست که چرا لاتینی ها خیلی زود با برخی خاورمیانه ای ها روی هم می ریزند. زبان آنها زبان ایماست اما نه ایمای جهانی و همه فهم که ایمایی برآمده از ساختار اندیشه سیاسی؛ اندیشه مبتنی بر ایدئولوژی و لزوما نه ایدئولوژی مشترک.

احمدی نژاد و چاوز مکمل یکدیگرند. هر آنچه او ندارد، آن یکی دارد و هر آنچه آن یکی ندارد این دارد. دغدغه هر دو مقابله با امپریالیسم و سرمایه داری امریکایی است. احمدی نژاد در ترجمان فارسی آن می گوید "رسیدگی به ملت مستضعف جهان و خلاصیدن آنها از بند استکبار".

شاید هوگو چاوز نیز وقتی برای ادای سنتی چون رای اعتماد به پارلمان می رود، به عوض ارائه برنامه و راهکارهای مشخص اقتصادی و فرهنگی و... لب به واگویی شعارها و آرمان هایش باز می کند و از فتح قله و چسباندن سر مخالفان به سقف سخن می گوید.

چاوز از هر کیش و آیینی که هست وقتی به ایران پا می گذارد می داند که باید چفیه به گردن بیاندازد و پای سفره افطار بنشیند و با پیش کشیدن موضوع ظهور منجی به ارزش های دولت و ایدئولوژی میزبان ارج بگذارد. صحبت از ریا و منفعت طلبی نهفته در این رفتار نیست، سخن از آن رشته ای است که ایدئولوژیست ها را به هم متصل می کند و از امریکای لاتین تا خاورمیانه و اروپای شرقی را به مرزی ایدئولوژیک تبدیل می کند و با این مرزکشی، به آن سوی مرز و این سوی مرز هویت می بخشد.

هوگو چاوز برخلاف آن فوتبالیست افریقایی که برای رفتن به باشگاه مشهدی دین خود را تغییر داد، برای همسفر شدن با محمود احمدى‌نژاد بی نیاز از تغییر باور است. او از ظن خود یار ایران می شود و به مشهد سفر مى ‌کند. به رای اعتماد هم برای حضور در کابینه احمدی نژاد احتیاج ندارد.

شاید ونزوئلا یکی از همان کشورهایی است که احمدی نژاد خطاب به مهدی کروبی می گفت از ایران الگوبرداری می کنند. ایران و ونزوئلا از نقطه نظر استراتژیکی قرابت زیادی با هم دارند و ثابت کرده اند که استراتژی می تواند به ایدئولوژی تبدیل شود. سفر دوره ای اخیر چاوز سفری به جهان پایین دست است که رگه های مشترک سوسیالیستی و دولت محوری در خود دارند.

پیام سفر تفکر ونزوئلایی به ایران برای دو کشور خوش یمن و برای رقبا یا دشمنانشان نگران کننده است. سفر چاوز به تهران در موعدی مناسب برای محمود احمدی نژاد انجام شده است و او با همراه کردن چاوز در مشهد نیاز و رغبتش را به همگرایی پایین دستانه به خوبی نشان می دهد.

ورود چاوز به ایران در موقعیت دشوار فعلی آن قدر قابل تقدیر هست که بتوان از او به عنوان یار بیست و دوم کابینه احمدی نژاد یاد کرد. دولت احمدی نژاد بیش از هر زمان دیگر به متحد استراتژیک خود می بالد و آن را به رخ عالم می کشد.

چاوز می تواند با همه نصیبی که از تعاملاتش با ایران می برد، تاثیر سازنده ای بر روحیه و قوای تحلیل رفته ایران بگذارد. در هنگامه آشفتگی و تهدید و تحریم، چراغ همیشه سبز چاوز به ایران است که می تواند مشغله هایی را برای اسراییل پدید آورده و نگرانی های داخلی را بابت کمبود بنزین مرتفع کند.

کاری به آغوش باز او برای باراک اوباما نداریم. همین بس که پیش از سفر به تهران در دمشق بود و در روزهایی به ایران آمد که دنیا صدایش را بالا برده بود و تصور می کرد دولت ایران تنهاتر از همیشه است. ایران با وجود داشتن متحدانی چون ونزوئلا و سوریه در مناطقی که چشم اسفندیار غرب محسوب می شوند، همچنان به برگ برنده هایش می نازد.

"همگرایی" که به تازگی وارد ادبیات احمدی نژاد شده، در سفر هفتم هوگو چاوز به ایران تقویت شده است. می ماند الگوبرداری های دو دولت از یکدیگر که به دلیل خاستگاه مشترکشان دور از ذهن نیست. چه بسا علاوه بر ونزوئلا که می خواهد وام دیگری از ایران بگیرد (وام هسته ای)، ایران نیز درصدد برداشت هایی ساختاری از دولت مداری و حکومت داری طرف مقابل بربیاید.

جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :