بسته پيشنهادى بهانه است
ضربالاجلى که غرب براى ايران براى آغاز مذاکرات در ارتباط با برنامه هستهاى قرار داده است به چه معناست؟ آيا در اين بسته پيشنهادى مسئله جديدى را که بتواند غرب را قانع کند ارائه خواهد کرد يا خير؟
مسئله ضربالاجل را در واقع اسرائيلىها مطرح کردند که همواره بر روى اين مسئله تکيه مىکنند که بايد با برنامه هستهاى ايران مقابله کرد. اين درحالى است که امروز به نظر مىرسد که اوباما در تصميم خود براى مذاکره با ايران راسخ است. بنابراين هرآنچه در بسته پيشنهادى باشد، به نظر مىرسد که امريکا با ايران مذاکره خواهد کرد.
از سوى ديگر با توجه به بستههاى پيشنهادى پيشين ايران به اين نتيجه مىرسيم که ايران همواره در ارائه بسته پيشنهادى دست بالا مىگيرد و مسائلى کلى از جمله مبارزه با تروريسم و همکارى در مسائل منطقهاى را مطرح مىکند.
بازيگرى بالاى ايران بعد از تحولات عراق باعث بالا دستى ايران در داخل منطقه شد باعث شد که نقش ايران افزايش پيدا کند، طبيعى است که ايران سعى مىکند اين بالادستى را به نوعى وصل کند به مساله هستهاى و آن را به حل و فصل مسائل استراتژيک تبديل کند، در صرفا به نظر مىرسد در برنامه هستهاى ايران مسائل تکنولوژى مهم است اما از سويى مسائل استراتژيک امنيتى و سياسى هم خيلى مهم است. اين بستگى دارد که ايران تا چه حد بتواند از برنامه هستهاى خود براى حل و فصل گرفتارىهايى که با امريکا وساير کشورها در منطقه دارد استفاده کند.
من معتقدم مساله برنامه هستهاى ايران يک نکته مهم دارد، که آن هم همان حفظ چرخ مستقل سوخت است و ايران تا به حال بارَها براين نکته تاکيد کرده است. هرگونه پايين آمدن از اين موضع مىتواند يک اشتباه استراتژيک براى مردم باشد، فقط برنامه هستهاى ايران است که امريکا را مجبور کرده است که با ايران وارد گفتوگوهاى استراتژيک شود .
ساير مسائل منطقهاى آنقدر ارزش براى امريکا ندارد، صلح اعراب و اسرائيل و مساله افغانستان براى امريکا مهم است، اما اين مسائل پتانسيل اين را براى اتحاديه اروپا و امريکا نداشتند که با ايران وارد مذاکره استراتژيک شوند. بنابراين مساله هستهاى ايران و اصل مهم حفظ چرخه مستقل سوخت هستهاى يک برترى استراتژيک دارد که بايد اين دو را به هم وصل کند.
نتيجهاى که مىشود گرفت اين است که در بسته پيشنهادى مطمئنا ايران ديدگاه منطقهاى و ساير مسائل را خواهد گذاشت و سعى مىکند اين موضوع را به مسائل استراتژيک ربط دهد، که اين استراتژى درستى است.
اميدواريم که امريکايىها بتوانند اين موضوع را بپذيرند؛ من معتقدم که امريکايىها تا حدود زيادى پذيرفتهاند که بايد با ايران وارد گفتوگوهاى استراتژيک شوند. اين موضوع در دولت آقاى اوباما خيلى مهم است و احتمالا ادامه پيدا مىکند.
به نظر شما اين بسته پيشنهادى جديد را امريکايىها مىپذيرند و وارد فاز جديد مذاکرات مىشوند؟
صرفا خود بسته و اين که تمام عوامل را بپذيرند نيست، مهم گفتوگوهاى استراتژيک است. بسته پيشنهادى يک بهانه است که گفتوگوهاى استراتژيک آغاز شود.اين مذاکرات مساله مهمى است.
سناىامريکا مىخواهد يکسرى تحريمها مثل تحريم بنزين را اعمال کند، اما از سوى ديگر ما مىبنيم که آنها هم به اين نتيجه رسيدهاند که اين تحريمها خيلى کارساز نيست. در رابطه با مساله بنزنين امريکايىها پيش بينى کردند که ترکيه و عراق با امريکا در اين زمينه همکارى نمىکنند، به نظر شما حرکت بعدى غربىها بعد از عدم نتيجهگيرى از اعمال تحريمها چه خواهد بود؟
از ابتدا همه گفتند که تحريمها به جايى نخواهد رسيد. براى اينکه اساسا اين نوع تحريمها وقتگير بودند. گذشت زمان به نفع امريکا و غرب نيست. بنابراين گروهى تاکيد کردهاند که اين تحريمها به جايى نخواهد رسيد و اين تحريمها بى اعتمادى متقابل را بيشتر مىکند.
از ابتدا قرار اين بوده است که بايد يک اعتمادسازى هم در جريان باشد. اگر قرار بر صحبت کردن است، پس دليل اين تحريمها چيست؟ اين مسائلى است که مسوولان مختلف در کشور بيان کردهاند. نگرانى اين است که باز هم دور جديدى تحريمهاى جديدى عليه کشور اعمال شود که اين باعث بىاعتمادى متقابل خواهد شد.
ضمن اينکه اين تحريمها حتما به نتيجه برسد اصلا مشخص نيست، ممکن است به نتيجه برسد، اما در نهايت کارشناسان معتقدند که تحريمها کارساز نيست. امريکا نشان داده است که براى مذاکره با ايران مصر است.
من فکر مىکنم ايران و امريکا بايد مذاکرات احتمالى را فقط در رابطه با برنامه هستهاى به جلو ببرند، زيرا برنامه هستهاى ايران قدرت بالادستى به ايران مىدهد و به عنوان يک برنامه ملى تنها مسالهاى است که بين گروهها و گرايش مختلف سياسى در داخل کشور اجماع وجود دارد و امريکايىها به خوبى به اين مساله واقفند و براى آنها فرقى نمىکند که کدام گروه در ايران حاکم باشند.
مساله هستهاى ايران مسالهاى است که اجماع ملى دارد و بايد به اين نکته توجه شود. بنابراين گفتوگو تنها راهحلى است که احتمالا امريکايىها سعى مىکنند آن را عملى کنند، اما در اين بين يکسرى وقايع به وجود آمد که امريکايىها را دچار گرفتارى کرد. بعضىها معتقدند اين مسائل بهوجود آمده به ضرر امريکا بود و در تصميم امريکا باعث شک و ترديد شد. مطمئنا امريکايىها بر اين شک و ترديد غلبه مىکنند و سعى مىکنند که به ايران نزديک شوند.
الان موضوعی که مطرح می شود این است که اسرائيل و امريکا در باره دو مساله جدى شهرک سازى و ايران توافق ندارند، با احتمال مذاکره ايران و امريکا عکسالعمل اسرائيل چه خواهد بود؟
اسرائيلىها هميشه مخالف هرگونه نزديکى ايران وامريکا هستند. به هر حال مساله هستهاى ايران يک رقيب براى اسرائيلىها در منطقه محسوب مىشود. اسرائيلىها با اين مخالفتها قصد دارند که امريکايىها را تحريک کنند و به همان مواضع ضد ايرانى در دوران بوش بازگردند. اسرائيلىها هرکارى که از دستشان برايد انجام مىدهند تا باعث دورى ايران و امريکا شوند. اما افرادى هم در امريکا هستند که معتقدند نبايد خيلى تحت تاثير لابى صيهونيستى قرار بگيرند، امريکا منافعى دارد و تمام خاورميانه هم اسرائيل نيست، خاورميانه مناطق مختلفى دارد يکى از قسمتهاى مهم ايران، خليج فارس و مساله عراق است .
امروز نبايد مسائل خاورميانه را براى امريکايىها فقط از عينک اسرائيلىها ديد. اين بحث در دولت اوباما خيلى مهم است که امريکا بايد تاثيرپذيرى خودش از اسرائيلىها را خيلى کم کند.
اسرائيلىها هيچ تضمينى ندارند. که تمام سعى خود در رابطه با مذاه ايران و امريکا به نتيجه نرسد. به نظر من عدم مذاکره ايران و امريکا نه تنها براى منطقه، بلکه براى اسرائيل و حتى براى ايران و امريکا هم مساله مناسبى نيست.
اگر اين گفتوگوها صورت بگيرد عکسالعمل اسرائيلىها چيست؟
به هر حال اگر گفتوگو صورت بگيرد اسرائيل قدرتى ندارد که جلوى خط ديپلماسى اوباما را بگيرد. اين تصور اشتباه است که اسرائيلىها آنقدر قدرت دارند مىتوانند که سياست خارجه امريکا را تحت تاثير قرار بدهند.
هيلارى کلينتون در سفر به آسيا راجع به چتر دفاعى در کشورهاى حاشيه خليج فارس صحبت کرده بود بسيارى اين حرف را اين گونه تعبير کردند که امريکا به نوعى ايران هستهاى را خواهد پذيرفت؟
البته اين مورد را بعدا تکذيب کردند و گفتند که اين طور نيست که ايران به عنوان يک قدرت هستهاى پذيرفته شود. امروز هم اين مسئله مطرح نيست زيرا که ايران يک قدرت هستهاى است، قدرتى است که از لحاظ تکنولوى به آن دست پيدا کرده است.
اين مساله را بهصورت ضمنى خيلىها قبول کردهاند، آنها همچنان در گير استراتژىهاى سنتى خود در منطقه هستند، همچنان امريکايىها نمىتوانند به خود بقبولانند که يک ايران قدرتمند هستهاى در منطقه خليج فارس نمىتواند در تضاد منافع آنها باشد.
امريکايىها هميشه تصور مىکنند که ايران هستهاى تعادل قدرت را در منطقه بهم مىزند. به همين دليل اين باور خيلى سختى است که بايد آن را بپذيرند و بايد خود را با آن وفق دهند. بنابراين اين يک تصوير و ترجمهاى است که ورزات امور خارجه امريکا به آن اعتقاد دارد و ايران هستهاى اجتناب ناپذير است و امريکا بايد اين مساله را بپذيرد.
مسائل منطقهاى خيلى پيچيده است، امريکا داراى منافع پيچيدهاى با هم پيمانان خودش مثل جهان عرب و اسرائيل است.
امريکا در حال حاضر اين تجزيه تحليل را انجام مىدهد که چطور خود را با ايران قدرتنمند وقف دهند و همزمان رابطه خود را با متحدان خودش مانند سابق حفظ کند.
نظر شما :