ديپلماسى آتش ميان ايران و اسرائيل
انتظار میرفت دیپلماسی آتش میان اسرائیل و تهران همچنان پابرجا بماند و امریکا به عنوان حامی ابدی اسرائیل هیچ گاه به دنبال راضی نگه داشتن ایران حرکت نکند و هم قسم با اسرائیل در جهت متزلزل ساختن امنیت منطقه گام بردارد.
شاید اکنون بتوانیم بگوییم دیگر کسی به صلحی که در گیر و دار درگیریهای جدید رنگارنگی که ظاهرا مهر ابدی تنش بر پیشانیش خورده، فکر نمیکند. صلحی که ظاهرا فقط بهانهای است برای رهبران سران جهان که به بهانه تاسیس کشور مستقل فلسطینی دور هم جمع شوند و عکس یکدیگر را در تلویزیونها ببینند. چرا که قرار است زخمهای عمیق تا آخر بر پیکر دیار عرب و مسلمانان باقی بمانند. چرا؟
یکی از دلایل این زخمهای همیشه پابرجا به وجود مثلث تنش امریکا – اسرائیل – ایران یا بهتر بگوییم دیپلماسی گره خوردهای که در هیچ دانشگاهی قابل بررسی نیست و در هیچ دایرة المعارف سنتی دیپلماسی قابل جستجو نیست، باز میگردد. دیپلماسی عجیب و غریبی که تمامی چاشنیهای مرتبط با اسرائیل را در خود دارد و با پنبه ایرانی ریسمان شعارهای ضد امریکایی را میبافد. دیپلماسی که باعث شده هر چه درباره صلح خاورمیانه میدانستیم کان لم یکن تلقی شود.
این روزها گوشهای غرب بیشتر به افقهای متصاعد از ایران – اسرائیل تیز شده است چرا که اگر تیز نکنند ورود به یک جنگ خونین بسیار بالا است.
امروز فضای ملتهب ایران مجبور شده از حدود داخلی خود خارج شود و متوجه زیردریاییهای اسرائیلی دلفین که قابلیت حمل بمب هستهای را دارند و از سه گذرگاه سوئز وارد دریای سرخ شدند، شود. این حرکات اسرائیلیها پیغامهای مختلفی به تمام طرفهای درگیر در منطقه میدهد. بارزترین آنها میگوید هر گونه دخالت اسرائیلی در هر موضوع منطقهای میتواند به جنگی خونین میان ایران و اسرائیل تبدیل شود.
شاید پیشبینی این که ایران و اسرائیل علیه یکدیگر وارد جنگ شوند یک خیال واهی باشد. اما به هر حال آنچه این روزها در روابط دو طرف میگذرد، بحث و جدلهای بسیاری را درباره آینده روابط آنها به وجود آورده است.
این روزها تهران به دلیل انتخابات پر حاشیه اخیر ریاست جمهوری که منجر به جداشدن بسیاری از بازیگران داخلی و بعضا خارجی و اقلیمی اش شده، پرسش مهمی را به وجود آورده است. و آن این که ایران با وجود این فضای مجازی عصر ارتباطات و اینترنت که باعث فرو ریختن تمامی مرزها و دیوارهای حایل در شرق و غرب و داخل و خارج شده و بدون هیچ وهم و خیالی کشورها و ملتها را در تمام ایدئولوژیها و مداخلههای تجسسی اش با یکدیگر خلط کرده است و هیچ مرز دینی و طائفهای هم نمیشناسد، دیگر چه بازی پنهانی را میتواند انجام دهد.
برای یافتن پاسخ این همه سئوالهای مرتبط بهتر است نگاه بهتری به تحولات منطقه که با تعریف جدید روابط امریکا گره خورده، بیاندازیم. تعریفهای جدیدی که باید اذعان کنیم ایران را تا کنون در موضعی ضعیفتر از قدیم قرار داده است. برای چه؟ بشار اسد رئیس جمهوری سوریه باراک اوباما را به دمشق دعوت میکند و دست امریکا را در این زمینه باز میگذارد. اوباما پس از این که به ترکیه، عربستان و مصر سفر کرده و در تمام آن سفرها با رهبران آن کشورها درباره ایران صحبت کرده حالا نوبت آن رسیده که برگ برنده ایران در منطقه یعنی سوریه را هم از دستانش خارج کند. گرچه، همزمان در عید نوروز به ایرانیها تبریک هم میگوید و خواستار گفت و گو در تمام زمینهها از جمله مسئله هستهای با تهران است. اما همزمان به روسیه میرود و با آن کشور درباره نوع تعاملش با ایران، سوریه و اسرائیل و دیگر پروندههای بزرگ منطقه گفت و گو میکند...
تمام این تحرکات یک نکته را به ما میگویند. آن نکته این است که "گشایش برای همه" وجود دارد. از روسیه گرفته تا ایران. اصطلاحی که اوباما تلاش دارد در تمام دایرة المعارفهای دیپلماسی چه منطقهای، چه فرامنطقهای و چه جهانی وارد کند.
ایران و امریکا حرفهای بسیاری برای هم دارند. از عراق و مواد مخدر و بحتهای هستهای گرفته تا نوع تعامل با اسرائیل و آینده فلسطین. پس از این مرحله در صورتی که مذاکرات نتیجه بخش باشد، باید گفت به رغم تمام درگیریها و تنشهایی که در روابط میان ایران و اسرائیل وجود دارد و مضافا بر آن درگیریهایی که به طور کلی سراسر خاورمیانه را در بر گرفته و میتواند حتی امنیت ملی امریکا را هم تهدید کند، روابط ایران و اسرائیل در تمام جوانب وارد مرحله پنهانی خواهد شد. چرا که ایران همچنان اصرار دارد که با اسرائیل رابطه نداشته باشد و آن را به رسمیت نشناسد. روابطی کاملا اسرارآمیز که تمامی کارشناسان و تحلیلگران را مبهوت خود کرده است. به هر صورت این رابطه هر تعریفی که داشته باشد، واضح است که در آینده باز هم در چارچوب فلسطین و لبنان تعریف خواهد شد. کلیدی که میتواند بازکننده بسیاری از قفلهای سالها بسته شده مشکلات خاورمیانه باشد.
نزدیک به سه دهه است که امریکا در نظر ایران شیطان بزرگ است و اسرائیل در راس آن شیطان کوچکتر. و در نظر امریکا نیز ایران یکی از محورهای شرارت است. و اگر بخواهیم در درون مثلث عربی – اسرائیلی – ایرانی هم بنگریم، میبینیم که این مثلث در خود هم معتدل، هم طرفدار مقاومت، هم اصلاح طلب، هم تندرو و هم عدالت خواه دارد. اکنون این مثلث در سایه احتمال آغاز گفت و گوهای ایران و امریکا بسیار تحریک پذیر شده است. یعنی برای گفت و گو به هر سو که سوق داده شود هر کدام از گزینههای ذکر شده را بیش از پیش تحریک میکند. اگر بنا باشد روزی گفت و گوهای ایران و امریکا در سایه حکومت دینی تهران به شکست بیانجامد آنگاه لاجرم باید بگوییم تفنگها، ناوها و زیردریاییها به سمت تهران به حرکت در خواهند آمد، همان طور که همین ابزارهای جنگی راه واشنگتن را نیز در پیش خواهند گرفت. این دیگر بستگی به واشنگتن دارد که میان انتخاب تهران و اسرائیل کدام شیوه خودکشی را انتخاب کند.
نظر شما :