چالش‌های انتخابات ایران و امریکا

۱۶ خرداد ۱۳۸۸ | ۱۸:۱۵ کد : ۴۸۰۳ اخبار اصلی
امریکا انتخاباتی را پشت سر گذاشت که دوچالش اصلی آن وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی این کشور بود. امروز ایران هم در کنار چالش‌های دیگر با این دو مسئله دست و پنجه نرم می‌کند.
چالش‌های انتخابات ایران و امریکا

زمانی که باراک اوباما به عنوان رئیس‌جمهور امریکا انتخاب شد، محمد قوچانی در هفته نامه شهروند امروز نوشت: "گرچه رئیس‌جمهوری اسلامی ایران پیش‌بینی کرده بود که نمی‌گذارند باراک حسین اوباما رئیس‌جمهوری آمریکا شود اما سرانجام این سیاه آفریقایی–امریکایی رئیس‌جمهور شد.

از امروز اصول‌گرایان ایران سعی خواهند کرد انتخابات 2008 آمریکا را بیش از آن که پیروزی اوباما بنامند شکست بوش بخوانند و اصلاح‌طلبان ایران تلاش خواهند کرد با به فال‌نیک گرفتن تقارن اصلاح‌طلبان و دموکرات‌ها ندا دردهند که دوره نومحافظه‌کاران پایان یافته و عصر لیبرال‌ها آغاز شده است و لابد چون یک لیبرال‌دموکرات مسیحی در امریکا به قدرت رسیده اکنون نوبت یک لیبرال دموکرات اسلامی است که در ایران به دولت برسد".

امریکا انتخاباتی را پشت سر گذاشت که دوچالش اصلی آن وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی این کشور بود. امروز ایران هم در کنار چالش‌های دیگر با این دو مسئله دست و پنجه نرم می‌کند.

اقتصاد
اصلی ترین عامل موفقیت اوباما را می توان بحران مالی و رکورد اقتصادی ایجاد شده در ایالات متحده دانست که از سال 1929 تا کنون با وسعتی این چنین سابقه نداشته است. تیم انتخاباتی باراک اوباما کوشید که از چالش جدی به وجود آمده برای اقتصاد آمریکا به عنوان فرصتی برای پیروزی کاندیدای مد نظر خویش استفاده کند و با تأکید برشعار تغییر توانست این نگاه را در میان مردم ایالات متحده تقویت کند که تمامی مشکلات اقتصادی به وجود آمده به‌دلیل اشتباهات دولت حاکم در کاخ سفید بوده است و باید برای تغییر اوضاع اقتصادی کشور به کاندیدایی که خواستار تغییر در سیاست های کاخ سفید است، رأی داد.

در ایران امروز نیز ما شاهد وضعیت مطلوبی برای اقتصاد نیستیم.

سعید لیلاز کارشناس مسائل اقتصادی معتقد است که: "اکنون ما یکی از بدترین ایام تاریخ اقتصاد ایران را سپری می‌کنیم؛ میزان رشد بهره‌وری منفی است، میزان واردات از مرز 90 میلیارد دلار عبور کرده، نرخ بیکاری در حال نزدیک شدن به 15 درصد است و همه شاخص‌های رسمی کشور نشان می‌دهد که متاسفانه سه کاندیدای مقابل دولت فعلی در نقد عملکرد این دولت کاملا محق هستند.

آمار و ارقام رسمی کشور نشان می‌دهد رشد صنعتی کشور تک نرخی و رو به صفر، رشد اقتصادی از نیمه سال 87 رو به کاهش، نرخ بیکاری در حال افزایش و رکورد در سراسر بخش‌های اقتصادی کشور در حال فراگیر شدن است.

متاسفانه به نظر می‌رسد با کسری بودجه‌ دولت در سال 88 به مبلغ حداقل بیست میلیارد دلار، شاهد افزایش مجدد تورم از نیمه امسال نیز خواهیم بود. بنابراین بدون تردید دولت نهم بدترین عملکرد را در میان دولت‌های بعد از انقلاب داشته و به لحاظ اقتصادی نیز می‌توان گفت که این عملکرد حتی در نیم قرن اخیر نیز بی‌سابقه بوده است چراکه پیش از انقلاب نیز سابقه این میزان عملکرد منفی اقتصادی را نداشتیم.

سیاست خارجی
عامل مهم دیگر در پیروزی اوباما عامل سیاسی است. باراک اوباما کوشید از نارضایتی سیاسی در داخل ایالات متحده نسبت به سیاست های جورج دبلیو بوش در دو بعد داخلی و خارجی استفاده کرده و از چالش موجود فرصتی را برای خویش بسازد. در مورد فضای سیاسی داخلی این کشور باید اذعان داشت بسیاری از آمریکایی‌ها از امنیتی شدن فضای سیاسی در درون ایالات متحده پس از 11 سپتامبر ناراضی بودند و حادثه 11سپتامبر و به تبع آن دو جنگ آمریکا در ورای مرزهای این کشور سبب شد برخی آزادی‌ها در برخی حوزه‌ها به نفع امنیت ملی محدود شود. همچنین به سبب جنگ هایی که ایالات متحده در افغانستان وعراق انجام داد، این دید در میان مردم آمریکا تقویت شد که وجهه بین‌المللی این کشور صدمه دیده است واین موضوع فضا را برای پذیرش دیدگاهی متفاوت فراهم می‌کرد. از سوی دیگر نبرد عراق و هزینه‌های آن سبب شد که این دید نه تنها در میان مردم بلکه حتی در میان برخی نخبگان سیاسی در ایالات متحده تقویت شد که منافع جنگ عراق کمتر از هزینه‌های سرسام‌آور آن بوده است. این موضوع در کنار عدم حل قطعی موضوع برنامه هسته‌ای ایران توسط ساکنان کاخ سفید فضا را برای استراتژی انتخاباتی تغییر و فردی که این شعار را در ایالات متحده رهبری می‌کرد، مساعد کرد.

اوباما بلافاصله پس از پیروزی رویکرد جدیدی در سیاست خارجی اتخاذ کرد. سفرهای اروپایی او با استقبال کم‌نظیری از سوی مردم اروپا مواجه شد و مشخص شد محبوبیت اوباما به مرزهای امریکا محدود نیست و او دارای شخصیتی کاریزماتیک در سراسر اروپا است. این مسئله حتی رهبران اروپایی را نیز به چالش کشید که دیگر نمی‌توانستند ادعا کنند که در مقابل اوباما محبوبیت بالایی دارند.

امروز ایران هم با چالش‌های جدی در بعد سیاست خارجی روبه‌رو است.

امریکا به عنوان یک ابرقدرت در دنیای امروز به این نتیجه رسیده بود که دولت بوش چهره بین‌المللی کشور را مخدوش کرده است و برای بازسازی آن نیازمند تغییر است.

امروز چهره بین‌المللی ایران نیز مخدوش است. ابزار دیپلماسی عملکرد خود را از دست داده است. امروز دیگر همه این مسئله را قبول داریم که ایران می‌توانست با یک دیپلماسی پویا از تحریم‌ها جلوگیری کند. تنش‌زدایی را فراموش کرده‌ایم اما با سیاست سخت‌افزاری هم نتوانستیم راه به جایی ببریم.

زمانی که اوباما به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد مایکل والزر سردبیر مجله دیسنت نوشت: "پایان دوره یک جانبه‌گرایی بوش، یعنی به این شکل که حداقل گفت‌وگوهایی با دیگر ملت‌ها صورت خواهد گرفت. دیپلمات‌های آمریکایی در دوران ریاست‌جمهوری اوباما زیاد سفر خواهند کرد و مذاکرات بسیاری خواهند داشت؛ در اروپا با دوستان همیشگی خود و البته با دیگر کشورهای دنیا. سیاست قهر با دشمنان کاملاً رد شده است و با هر یک از دشمنان خود که آماده صحبت است،‌ وارد مذاکره خواهیم شد و ظاهراً ایران و سوریه اولین کاندیداها خواهند بود.

سیاست ما در قبال سازمان‌های تروریستی تغییر نخواهد کرد. من در این جا تنها آنچه را که اوباما گفته است تکرار می‌کنم. کشورها اعضای جامعه بین‌الملل هستند و با آنها باید مانند اعضای مسوول برخورد کرد. آنها باید برای آنچه که انجام نمی‌دهند پاسخ‌گو باشند. سازمان‌های تروریستی همان طور که از تعریفشان مشخص است بر اعمال تروریستی ممارست می‌ورزند و باید با توجه به اعمالشان با آنها برخورد شود".

اوباما پس از آنکه کلید کاخ سفید را تحویل گرفت همین برنامه را دنبال کرد و گام‌هایی برای تغییر در سیاست خارجی برداشت. مسلما کل سیاست خارجی امریکا دستخوش تغییر نشد. برنامه‌های کلی اوباما در مقابل تروریسم و مقابله با آن همچنان ادامه‌دار سیاست‌های جورج بوش است.

در ایران نیز مسلما با تغییر دولت و با روی کارآمدن یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب شرایط سیاست خارجی تغییر خواهد کرد و مسلما اولین اقدام اعتمادسازی و توجه برای تغییر چهره ایران خواهد بود. سفرهای زیاد و تعامل با دنیای غرب می‌تواند اولین گام برای چنین تحولی باشد. زمانی‌که آقای خاتمی به عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران پس از انقلاب به ایتالیا سفر کرد دیدگاه جهانیان نسبت به ایران تغییر کرد. بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز از جمله مباحثی بود که تغییر چهره ما کمک کرد.

این بخشی از تغییرات است اما داشتن روابط خوب با دنیای غرب به معنای نادیده گرفتن منافع ملی نیست.


نظر شما :