چالشهای امروز ایران برای دیپلماسی واشنگتن
از هر سو که به مسئله رابطه احتمالی ایران و امریکا، تضاد یا اشتراک منافع این دو کشور در منطقه و جهان و نوع نگرش دولت های دو طرف به منافع، اهداف و خواسته های یکدیگر می نگریم، بیشتر به ابهام هایی که در دیپلماسی تهران و واشنگتن برای ابراز رفتاری معین یا انتخاب گزینه ای مشخص در برابر طرف مقابل وجود دارد، پی می بریم.
این ابهام یا به نوعی چالش در برابر امریکاییان نسبت به وضعیت کنونی ایران بیشتر به نظر می رسد چراکه شرایط فعلی و سیاست های انتخابی امروز ایران از جنبه های مختلف قابلیت ها و ظرفیت های متفاوتی را برای توفیق دیپلماسی واشنگتن در قبال تهران می طلبد.
امروز بحران جهانی اقتصاد دامنه ای فراگیر پیدا کرده است و کلیه کشورهای صنعتی و موثر جهان را که با رونق اقتصاد بیشترین منافع و در رکود و ضعف آن بیشترین زیان را می بینند به فکر چاره سازی فرو برده است. در این میان گرچه ساختار اقتصادی ایران بر روال موجود در جهان و بر مدار محاسبه سود و زیان در سیستم سرمایه داری قرار ندارد و همین امر در باور مقامات ایرانی موجب عدم تاثیر پذیری این اقتصاد از بحران جهانی بوده است؛ اما به واقع ایران که وابسته به درآمدهای نفتی و واردات محصولات و خدمات مدرن و صنعتی تولیدی جهان غرب است، تاثیر مستقیمی را از دامنه بحران پذیرفته و چشم انداز محاسبات اقتصادی نشان از آن دارد که ایران در سال جاری و سال آینده میلادی با تنش هایی بیش از آنچه تاکنون متحمل شده است، روبرو خواهد شد.
در این میان اگر سیاست یا دیپلماسی امریکا در برابر ایران را همچون دوران هشت ساله جمهوری خواهان در این کشور، اعمال فشارها و تشدید تحریم های به ویژه اقتصادی بر ایران تصور کنیم، بی تردید چالش های ایران برای سیاست خارجی واشنگتن را در حال توسعه خواهیم یافت، این امری است که بدون شک مقامات و دست اندرکار ان سیاست خارجی امریکا بر آن واقفند هرچند در صحنه سخن های دیپلماتیک همواره به عنوان یک گزینه در کنار گزینه تداوم دیپلماسی و پیگیری مذاکره، از سوی امریکاییان خطاب به تهران، فشار و افزایش تحریم ها مطرح می شود.
اما اگر گزینه ای دیگر یعنی "تداوم راهکارهای دیپلماتیک" را که به عبارتی معروف و مشهور در سخنان مقامات امریکایی در برابر جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است؛ به عنوان گزینه اصلی در دیپلماسی واشنگتن مورد بررسی قرار دهیم، مشکلی دیگر خودنمایی می کند، ایران در ماجرای همکاری با امریکا و غرب پس از حادثه یازدهم سپتامبر در صحنه افغانستان، پاسخی مطلوب و رویکردی متفات از سوی واشنگتن را مشاهده نکرد. در این دوره زمانی تهران با رویکردی متفاوت در صحنه حاضر شد و همکاری های مثبتی را ارائه کرد و بسترهای توفیق را برای امریکاییان در فرایند مبارزه با تروریسم فراهم ساخت اما در پاسخ، در زمره کشورهای حامی تروریسم قرار گرفت که بر محور شرارت گام می نهند، در این شرایط آنچه در اذهان ایرانیان شکل گرفت؛ بی ثمر بودن هر نوع تغییر در رویکردهای پیشین نسبت به ایالات متحده امریکا و متحدین غربی این کشور بود که کلیه تلاش های دیپلماتیک ثمر بخش را نیز زیر سوال برد.
در سایه تمایل واشنگتن به اعمال راهکارهای دیپلماتیک در برابر تهران، امروز تاکید بر موثر بودن بازی ایران در صحنه منطقه و به ویژه افغانستان و عراق در اولویت جدی دولت امریکا قرار گرفته است، همان فاکتوری که در ایران با دیده تردید به آن نگریسته می شود. بر این اساس به نظر نمی رسد که چشم انداز موفقی در آن سوی تلاش های کاخ سفید برای مشارکت دادن ایران در معاملات درون منطقه ای موجود باشد.
برخی از صاحب نظران تلاش تهران برای کم رنگ جلوه دادن مذاکره و برخورد نمایندگان ایران و امریکا در اجلاس مربوط به اوضاع افغانستان را بی ارتباط با نگرش منفی ایران به تعاملات دو طرف نمی دانند.
اما برای امریکا راهکارهای دیگری نیز وجود دارد، گرم کردن روابط به سردی گراییده واشنگتن و مسکو در کنار ضرورت نزدیکی و بهره گیری از اقتصاد پر شتاب و توسعه یافته چین در شرایط بحرانی امریکا، راهکارهایی دیگر است، جالب آنکه هر دو کشور یعنی روسیه و چین از متحدان استراتژیک ایران در عرصه جهانی و به ویژه در موضوع هسته ای ایران به شمار می روند، البته این عنوان به معنای همکاری یا حمایت مطلق مسکو و پکن از مواضع هسته ای ایران و دیگر سیاست های این کشور نیست اما در هر حال برای تهران اهمیت دو کشور مذکور قابل انکار نخواهد بود.
نزدیکی واشنگتن به مسکو و پکن گرچه پیشتر نیز وجود داشته اما امروز می تواند معنایی دیگر نیز داشته باشد؛ اتحادی قوی تر و مستحکم تر از گذشته برای چینشی متحد الشکل در برابر سیاست ها و برنامه های ایران.
با این حال مسئله ای دیگر نیز قابل توجه است و آن اینکه هدف امریکا در این میان ماهیتی متفاوت با اتحاد برای اعمال فشار بر ایران و یا اتحاد برای ورود به صحنه مذاکره با ایران دارد، شاید تلاشی برای راهکاری منتج از هر دو فرایند و یا راهکاری سوم باشد، هرچند حرکت بسوی مسکو و پکن، در نهاد خود، راهکاری سوم است.
هنوز مواضع مشخصی در این باره از سوی تهران ابراز نشده است اما تشدید تعاملات تهران و مسکو و توسعه روابط ایران و چین طی ماه های اخیر و به ویژه پس از شفاف شدن چهارچوب نگرش دولت باراک اوباما به رویدادهای موجود جهان نمی تواند چندان بی ارتباط با تعاملات رو به گسترش امریکا با چین و روسیه داشته باشد آن هم در شرایطی که تمایل به بازی دادن اروپا در معادلات جهانی از سوی دولت دموکرات امریکا اکنون بیش از گذشته ابراز شده است و این مسئله خود محرک مهمی در حفظ و ارتقای مناسبات تهران و شرکای استراتژیک این کشور در صحنه بین المللی خواهد بود.
اما نباید دچار این اشتباه تحلیلی بود که راه کار سوم برای دیپلماسی امریکا در برابر ایران که می تواند در صورت ناکام ماندن راه کارهای قبلی مورد بررسی و در دستور کار قرار گیرد؛ گزینه نظامی است، چنین راهکاری بی تردید حداقل در کوتاه مدت در زمره راهکارهای پیش روی دست اندرکاران کاخ سفید قرار نخواهد داشت.
موثرترین و بهترین دلیل برای اثبات این مدعا، روی کار آمدن تیم جدید در دولت ائتلافی اسرائیل است. اسرائیل پیش از این نیز همواره برای انتخاب گزینه های تند در برابر ایران تمایل نشان می داد حال با روی کار آمدن دولتی ائتلافی با رویکرد راست افراطی که اساس کار خود را در مقابل ایران، بر محور حذف خطر ایران در منطقه خاورمیانه قرار داده و تضمین امنیت و آرامش خود را در گرو این راهکار می داند؛ دیگر نمی توان امریکا را حامی گزینه نظامی دانست، اکنون ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری بر تبعات بحرانی ناگهانی و دامنه دار در خاورمیانه واقف است و بیشتر از دیگر متحدان خود برای برچیدن زمینه های این رویداد نگران کننده تلاش می کند، بنابراین در شرایط فعلی نه تنها امریکا حامی و انتخاب کننده گزینه نظامی نخواهد بود بلکه زمینه های دیگر را برای محو هرگونه گرایش به این راهکار شوم و نافرجام تقویت می کند.
حال این سوال مطرح است که اساس دیپلماسی امریکا در برابر ایران را کدام راهکار یا گزینه تشکیل می دهد؟ آنچه تاکنون به منصه ظهور رسیده، مجموعه ای مشترک از دور راهکار تشدید فشارها و پیگیری روش های دیپلماتیک در برابر تهران است که همواره بصورت هم زمان و هم سو دنبال شده است، اما اینکه در ادامه سیاست های امریکا چه گزینه هایی حذف، چه گزینه هایی جایگزین و یا تا چه زمان شرایط فعلی ادامه یابد، در هاله ای از ابهام قرار دارد هر چند به صورت دقیق و محاسبه شده ای در ساختار سیاست خارجی امریکا طراحی شده و آماده اجراست.
آنچه اکنون تقویت گزینه دیپلماسی و مذاکره با تهران را برای امریکاییان ایجاب می کند، اوضاع فعلی افغانستان است که شاید نقطه آغازی برای بالفعل شدن روابطی باشد که سال ها در شرایط بالقوه باقی مانده است.
میانجی گری و میانجی برای روابط تهران و واشنگتن
در ادامه خبرهایی که پیرامون احتمال میانجی گری ترکیه در روابط ایران و امریکا منعکس شده بود. اکنون نوری المالکی نخستوزیر عراق، در مصاحبه با شبکه یورو نیوز از آمادگی بغداد برای میانجیگری واشینگتن و تهران خبر داده است.
وی در مورد نقشی که کشورش در گرم شدن مناسبات استراتژیک و سیاسی ایران و امریکا ایفا میکند، چنین اظهار نظر کرد: "ما در مواقع گوناگون در زمان دولت بوش چنین نقشی ایفا کردیم. عراق برای چندین دیدار مقامهای ایرانی و امریکایی میانجیگری کرد. متاسفانه این گفتوگوها به هیچ نتیجه ای نرسید، اما اندکی تردید وجود دارد که آیا این میانجیگریها کمکی به آب شدن یخ میان آنها کرده باشد. اما اکنون که رئیسجمهوری جدید، باراک اوباما اعلام کرده است که خواستار گفتوگو با ایران است، هیچ کسی از ما نخواسته که میانجیگری کنیم."
اما نه امریکا و نه ایران تمایل ندارند که برای عملی ساختن راهکار دیپلماسی که جلوه آن را در مذاکرات می توان دید. میانجی گری از سوی کشور ثالثی صورت گیرد. تهران و واشنگتن تاکید دارند که برای مذاکره و یا تعامل، لزومی به میانجی نیست، همچنین رئیس جمهور امریکا بارها بر اهمیت مذاکرات مستقیم و بی واسطه با تهران تاکید کرده است، حال تلاش عراق یا ترکیه و امثال این کشورها برای ایفای نقشی میانجی در این ارتباط تنها فرصتی است که به این کشورها امکان می دهد جای پای خود را برای بازی در عرصه بین المللی و تاثیرگذاری در تحولات و مناسبات منطقه ای هر چه بیشتر تحیکم بخشند.
عامل دیگری که تلاش ترکیه و عراق را برای ایفای نقش میانجی تقویت می کند، نگرانی های امنیتی در منطقه است، آنها بر این باورند که رویکرد جدید میان ایران و امریکا می تواند مهر تاییدی بر آغاز امنیت و آرامشی بلند مدت در منطقه بدور از تنش های گوناگون با ریشه ها و محرک های مختلف باشد.
نخستوزیر عراق با این حال تاکید کرد که" اگر از ما خواسته شود، البته ما تلاش خواهیم کرد راهی برای کمک به حل اختلافاتشان پیدا کنیم. مناقشه آنها در راستای منافع آنها و منافع منطقه ما نیست."
نکته اساسی در سخنان آقای مالکی اشاره به مسئله است که مذاکره تهران و واشنگتن در راستای منافع منطقه و در نهایت تضمین کننده نظم و امنیت جهانی است، در سایه همین اظهار نظر می توان به واقع رد پای نگرانی های ناشی از ناامنی های منطقه ای را در نگاه دولت عراق درک کرد.
بنابراین به نظر می رسد که گرچه ترکیه، عراق و یا دیگر کشورهایی که مایل به میانجی گری در روابط امریکا و ایران هستند اذعان دارند که هیچ یک از طرفین ایفای چنین نقشی را خواستار نشده است، و با وجود آنکه هم تهران و هم واشنگتن بر فقدان ضرورت وجود کشور یا کشورهای میانجی در روابط فی مابین خود تاکید دارند، اما عامل اصلی تمایل کشورهایی چون ترکیه و یا عراق به مذاکره ایران و امریکا و بستر سازی برای تسریع این حرکت، نیاز به همکاری، همسویی و تنش زدایی در صحنه تحولات منطقه و جهان است.
نظر شما :