ميــراث ٨ ســالـه جورج بـــوش
جورج بوش پس از هشت سال حضور در سمت رياستجمهورى ایالات متحده امريکا، درحالى کاخ سفيد را ترک کرد و قدرت را به باراک اوباما سپرد که پروندههای سنگین و پرچالشی چون سياستگذارىهاى داخلى و... روزنامه لسآنجلس تايمز در تحليلى به بررسى عملکرد بوش در هشت سال ریاست جمهوریاش پرداخته است.
جورج بوش پس از هشت سال حضور در سمت رياست جمهورى ایالات متحده امريکا، درحالى کاخ سفيد را ترک کرد و قدرت را به باراک اوباما سپرد که پروندههای سنگین و پرچالشی چون سياستگذارىهاى داخلى، هدايت دو جنگ عراق و افغانستان، جنگ غیر مستقیم اسرائيل با حماس و دیگر گروه های مقاومت و بحران شدید اقتصادی را برای وی به جای گذاشته است.
گرچه جورج بوش در مصاحبههاى اخير خود با دفاع از اقداماتش، مدعى شد که عملکرد وى دراين دوران بهتر از آن چيزى است که به نظر مىرسد. روزنامه لس آنجلس تايمز در تحليلى به بررسى عملکرد بوش در اين هشت سال پرداخته است.
در تحلیل این روزنامه میخوانیم، از نظر استانداردهاى جورج بوش، رياست جمهورى وى در حوزه امور داخلى امريکا يک ناکامى بوده است. بوش به دنبال ايجاد يک اکثريت جمهوریخواه پايدار بود اما با اقداماتش طى دوران رياست جمهورىاش باعث تضعيف و آسيب حزبش در بحبوحه بدترين رکود اقتصادى از زمان رکود سال 1930 در ایالات متحد شد.
وى خواهان اصلاح امور مالياتى، قوانين مهاجرت، امور امنيت اجتماعى و بهداشتى بود که در هيچ کدام يک از اين امور موفق نبود.
در بخشى از اين تحليل آمده است، اين در حالى است که ميراث بوش در امور سياست خارجى بسيار پيچيدهتر از اقداماتش در امور داخلى است. حملات 11 سپتامبر 2001 بوش را به رئيس جمهور جنگ تبديل کرد. بوش در سخنرانى خداحافظىاش اين سئوال را مطرح کرد که دوران رياست جمهورىاش فقط با يک سوال مورد قضاوت قرار مىگيرد. "هفت سال پس از حوادث 11 سپتامبر، آيا من باعث امنترشدن آمريکا شدم؟ پاسخ اين است: بله. اما اين سوال بسيار سوال ظريفى است". ليست اشتباهات سياست خارجى بوش آشنا و تراژيک است؛ اشغال نسنجيده عراق، عدم ايجاد صلح و آرامش در افغانستان، رسوايى زندانهاى ابوغريب و گوانتانامو، امتناع طولانى براى مذاکره با فلسطينىها، کره شمالى يا ايران و جاه طلبى واهى براى گسترش دموکراسى از نوع امريکايى در هر نقطهاى از جهان.
اما تمامى ناکامىهاى بوش به همان پنج سال اول دوران رياست جمهورِىاش باز مىگردد. اين در حالى است که سه سال آخر دوره رياست جمهورى بوش صرف اصلاح اقدامات دولتش در اکثر جبههها شد. در عراق، پس از اينکه استفان هادلى، مشاور امنيت ملىاش به وى اعلام کرد که امريکا در جنگ عراق در حال شکست خوردن است، بوش با تاخير، استراتژى جديدى را تصويب کرد. تصميم بوش براى طرح افزايش نيروها در عراق در راستاى موفقيت عليه اقدامات شبه نظاميان، سخت بود. در افغانستان نيز دولت بوش بسيار کند حرکت و عمل کرد، اما به اين نتيجه رسيد که در جنگ ديگرى در حال شکست خوردن است، بنابراين به فکر افزايش نيروها و کمکها به اين کشور افتاد.
لسآنجلس تايمز در پايان اين تحليل نوشته است، اذعان بوش به ارتکاب اشتباهات در دوران رياست جمهورىاش هيچ سودى براى کشورهايى که از تصميمات او ضرر کردهاند، ندارد. پس از هشت سال دوران رياست جمهورى بوش، باراک اوباما سياست خارجىاى را به ارث مىبرد که بايد لحن ديپلماسى اين کشور را تغيير داده و يک جانبه گرايىهاى بوش را کنار بگذارد. پس از حوادث 11 سپتامبر زمانى که بوش براى انجام اقدامات عليه تروريستها با حمايتهاى عمومى روبرو شد، لجاجت و اصرارش به وی اين قدرت را داد که دستور کار امنيتى مورد نظر خود را براى امريکا از طريق کنگره تصويب کند و به دنبال آن به عراق حمله کند و حتى در انتخابات سال 2004 بار ديگر به عنوان رئيس جمهوری امريکا برگزيده شود.
فرد گرينشتاين از دانشگاه پرينستون مىگويد: «بوش مىخواست اقدامات جدى انجام بدهد، اما زمانى که اقداماتش ناکام ماند - در عراق، امور امنيتى اجتماعى و طوفان کاترينا - حمايتها از وى رو به افول رفت. بوش را مىتوان هرى ترومن ديگر امريکا ناميد؛ چون رئيس جمهورى بود که در زمان پايان دوران رياست جمهورىاش با عدم محبوبيت زيادى روبرو شد و بخشى از اين عدم محبوبيت به خاطر جنگهاى طولانى و رکود اقتصادى بود که گريبانگير امريکا شده بود.
گرچه جورج بوش در مصاحبههاى اخير خود با دفاع از اقداماتش، مدعى شد که عملکرد وى دراين دوران بهتر از آن چيزى است که به نظر مىرسد. روزنامه لس آنجلس تايمز در تحليلى به بررسى عملکرد بوش در اين هشت سال پرداخته است.
در تحلیل این روزنامه میخوانیم، از نظر استانداردهاى جورج بوش، رياست جمهورى وى در حوزه امور داخلى امريکا يک ناکامى بوده است. بوش به دنبال ايجاد يک اکثريت جمهوریخواه پايدار بود اما با اقداماتش طى دوران رياست جمهورىاش باعث تضعيف و آسيب حزبش در بحبوحه بدترين رکود اقتصادى از زمان رکود سال 1930 در ایالات متحد شد.
وى خواهان اصلاح امور مالياتى، قوانين مهاجرت، امور امنيت اجتماعى و بهداشتى بود که در هيچ کدام يک از اين امور موفق نبود.
در بخشى از اين تحليل آمده است، اين در حالى است که ميراث بوش در امور سياست خارجى بسيار پيچيدهتر از اقداماتش در امور داخلى است. حملات 11 سپتامبر 2001 بوش را به رئيس جمهور جنگ تبديل کرد. بوش در سخنرانى خداحافظىاش اين سئوال را مطرح کرد که دوران رياست جمهورىاش فقط با يک سوال مورد قضاوت قرار مىگيرد. "هفت سال پس از حوادث 11 سپتامبر، آيا من باعث امنترشدن آمريکا شدم؟ پاسخ اين است: بله. اما اين سوال بسيار سوال ظريفى است". ليست اشتباهات سياست خارجى بوش آشنا و تراژيک است؛ اشغال نسنجيده عراق، عدم ايجاد صلح و آرامش در افغانستان، رسوايى زندانهاى ابوغريب و گوانتانامو، امتناع طولانى براى مذاکره با فلسطينىها، کره شمالى يا ايران و جاه طلبى واهى براى گسترش دموکراسى از نوع امريکايى در هر نقطهاى از جهان.
اما تمامى ناکامىهاى بوش به همان پنج سال اول دوران رياست جمهورِىاش باز مىگردد. اين در حالى است که سه سال آخر دوره رياست جمهورى بوش صرف اصلاح اقدامات دولتش در اکثر جبههها شد. در عراق، پس از اينکه استفان هادلى، مشاور امنيت ملىاش به وى اعلام کرد که امريکا در جنگ عراق در حال شکست خوردن است، بوش با تاخير، استراتژى جديدى را تصويب کرد. تصميم بوش براى طرح افزايش نيروها در عراق در راستاى موفقيت عليه اقدامات شبه نظاميان، سخت بود. در افغانستان نيز دولت بوش بسيار کند حرکت و عمل کرد، اما به اين نتيجه رسيد که در جنگ ديگرى در حال شکست خوردن است، بنابراين به فکر افزايش نيروها و کمکها به اين کشور افتاد.
لسآنجلس تايمز در پايان اين تحليل نوشته است، اذعان بوش به ارتکاب اشتباهات در دوران رياست جمهورىاش هيچ سودى براى کشورهايى که از تصميمات او ضرر کردهاند، ندارد. پس از هشت سال دوران رياست جمهورى بوش، باراک اوباما سياست خارجىاى را به ارث مىبرد که بايد لحن ديپلماسى اين کشور را تغيير داده و يک جانبه گرايىهاى بوش را کنار بگذارد. پس از حوادث 11 سپتامبر زمانى که بوش براى انجام اقدامات عليه تروريستها با حمايتهاى عمومى روبرو شد، لجاجت و اصرارش به وی اين قدرت را داد که دستور کار امنيتى مورد نظر خود را براى امريکا از طريق کنگره تصويب کند و به دنبال آن به عراق حمله کند و حتى در انتخابات سال 2004 بار ديگر به عنوان رئيس جمهوری امريکا برگزيده شود.
فرد گرينشتاين از دانشگاه پرينستون مىگويد: «بوش مىخواست اقدامات جدى انجام بدهد، اما زمانى که اقداماتش ناکام ماند - در عراق، امور امنيتى اجتماعى و طوفان کاترينا - حمايتها از وى رو به افول رفت. بوش را مىتوان هرى ترومن ديگر امريکا ناميد؛ چون رئيس جمهورى بود که در زمان پايان دوران رياست جمهورىاش با عدم محبوبيت زيادى روبرو شد و بخشى از اين عدم محبوبيت به خاطر جنگهاى طولانى و رکود اقتصادى بود که گريبانگير امريکا شده بود.
نظر شما :