ايران و سازمانهاى بينالمللى
نگاه يکى از خوانندگان ديپلماسى ايرانى به رابطه ايران و سازمانهاى بينالمللى
مشکل ما با سازمان های بین المللی و از جمله سازمان کنفرانس اسلامی از جایی شروع می شود که متاسفانه ما درک و شناخت واقعی و درستی از ظرفیت ها و جایگاه این سازمان ها در صحنه بین الملل نداریم. زمانی که احساس کنیم می توانیم از این سازمان ها به عنوان ابزاری در سیاست های داخلی یا خارجی خود استفاده کنیم همه طرفدار آن ها می شویم و در محاسن وجود و تقویت بیشتر آنها سخن می رانیم. اما به محض کوچکترین نا هماهنگی، نبودشان را بهتر از وجود بی خاصیت شان می دانیم.
به راستی چرا قبل از انتقاد عمومی از سازمان کنفرانس اسلامی یا دیگر مجامع بین المللی تکلیف مان را با نقش و دامنه فعالیت ها و اثر گذاری آنها روشن نمی کنیم؟ اگر به درستی سطح توقعاتمان از سازمانی چون کنفرانس اسلامی را بر اساس ظرفیت های آن تنظیم کنیم هم نیازی به موضعگیری های متفاوت در برابر واکنش های این سازمان ها نداریم و هم انجام چیزی را از آنها نمی خواهیم که در صورت عدم آن برآشفته شویم.
در این صورت دیگر نه به موضع گیری های مثبت این سازمان دلخوش می کنیم و نه از ناهماهنگی های آن می نالیم. یادمان باشد موقعی که سازمان کنفرانس اسلامی از مواضع هسته ای ایران حمایت می کرد و ما قند در دلمان آب می شد که پنجاه و هفت کشور مسلمان اجماع جهانی علیه ما را برهم زده اند عده ای که به نقش و ظرفیت های این سازمان آگاهی داشتند گفتند که ما را سزاوار دلخوشی به این نوع موضع گیری ها نیست. سازمان در بسیاری از موضوعات در حدی نیست که بردی جهانی داشته باشد و طبیعتا تکیه یا اعتماد به آنها نمی تواند عاقلانه باشد.
جلوه ای از عدم اطمینان به مواضع کشورهای عضو سازمان را در عدم حمایت آنها از عضویت غیردائم ایران در شورای امنیت سازمان ملل دیدیم. کسانی که کنفرانس اسلامی را نمی شناختند می گفتند که این سازمان قطعنامه هایی صادر کرده است که طی آن همه اعضا از عضویت ایران در شورای امنیت حمایت کرده اند و به همین دلیل و با اطمینان به اینکه حداقل پنجاه و هفت رای نصیبمان می شود به اشتباه تاآخرین مرحله رای گیری ایستادند که مایه سرافکندگی شد. اما دیگرانی که آشنایی مختصری به سازمان داشتند از همان ابتدا می گفتند با طناب این سازمان ورود به چاه را اطمینانی نیست.
دامنه برد اکثر قطعنامه های سازمان حداکثر به محدوده جلسات سازمان منتهی می شود و خارج از ان هرکس ساز خود را بر اساس منافع و مواضع ملی می زند. از دیپلمات برجسته ای همچون وزیر خارجه ما بعید است که تصور کنیم ایشان سازمان و ظرفیت های آن را تازه کشف کرده اند و به همین دلیل از شرکت در اجلاس مربوط به غزه امتناع نموده اند. اگر نگاه اجمالی به سازمان کنفرانس اسلامی و نوع تعامل اعضای آن بیاندازیم در خواهیم یافت که شاید کشورهای عضوی که سازمان را شناخته اند عمدتا از آن برای مقاصد و اهداف داخلی استفاده می کنند.
نمی دانم این سخن سفیر ایران در کنفرانس اسلامی هم که گفته اند نشست کمیته اجرایی سازمان متناسب با ظرفبت های سازمان نیست را باید بهانه ای برای عدم حضور وزیر خارجه تلقی کرد و یا اینکه ایشان واقعا اعتقاد به ظرفیت های کارساز سازمان دارند. تصور کنیم که سازمان آنگونه که ما درخواست کرده بودیم اجلاس فوق العاده در سطح سران یا وزرای خارجه برگزار می کرد.
در آن صورت آیا واقعا فرقی هم به حال غزه و فلسطین می کرد؟ مگر حدود چهل سال نیست که این سازمان در اجلاس سران و وزرای خارجه خود دهها قطعنامه و طرح اجرایی برای کمک به مردم فلسطین تصویب کرده است؟ مگر بیشترین خیانت به آرمان فلسطینیان را برخی از همین اعضای کنفرانس اسلامی که حامی همان قطعنامه ها و طرح ها بوده اند نکرده اند؟ اگر حافظه مان یاری نمی کند اسناد این اجلاس ها که موجود است.
بد نیست سری به آنها بزنیم. کلام آخر و آخر کلام اینکه، سازمان های بین المللی و از جمله کنفرانس اسلامی را باید بهتر بشناسیم تا نه آدرس اشتباه بدهیم و نه به آدرس اشتباه برویم.
به راستی چرا قبل از انتقاد عمومی از سازمان کنفرانس اسلامی یا دیگر مجامع بین المللی تکلیف مان را با نقش و دامنه فعالیت ها و اثر گذاری آنها روشن نمی کنیم؟ اگر به درستی سطح توقعاتمان از سازمانی چون کنفرانس اسلامی را بر اساس ظرفیت های آن تنظیم کنیم هم نیازی به موضعگیری های متفاوت در برابر واکنش های این سازمان ها نداریم و هم انجام چیزی را از آنها نمی خواهیم که در صورت عدم آن برآشفته شویم.
در این صورت دیگر نه به موضع گیری های مثبت این سازمان دلخوش می کنیم و نه از ناهماهنگی های آن می نالیم. یادمان باشد موقعی که سازمان کنفرانس اسلامی از مواضع هسته ای ایران حمایت می کرد و ما قند در دلمان آب می شد که پنجاه و هفت کشور مسلمان اجماع جهانی علیه ما را برهم زده اند عده ای که به نقش و ظرفیت های این سازمان آگاهی داشتند گفتند که ما را سزاوار دلخوشی به این نوع موضع گیری ها نیست. سازمان در بسیاری از موضوعات در حدی نیست که بردی جهانی داشته باشد و طبیعتا تکیه یا اعتماد به آنها نمی تواند عاقلانه باشد.
جلوه ای از عدم اطمینان به مواضع کشورهای عضو سازمان را در عدم حمایت آنها از عضویت غیردائم ایران در شورای امنیت سازمان ملل دیدیم. کسانی که کنفرانس اسلامی را نمی شناختند می گفتند که این سازمان قطعنامه هایی صادر کرده است که طی آن همه اعضا از عضویت ایران در شورای امنیت حمایت کرده اند و به همین دلیل و با اطمینان به اینکه حداقل پنجاه و هفت رای نصیبمان می شود به اشتباه تاآخرین مرحله رای گیری ایستادند که مایه سرافکندگی شد. اما دیگرانی که آشنایی مختصری به سازمان داشتند از همان ابتدا می گفتند با طناب این سازمان ورود به چاه را اطمینانی نیست.
دامنه برد اکثر قطعنامه های سازمان حداکثر به محدوده جلسات سازمان منتهی می شود و خارج از ان هرکس ساز خود را بر اساس منافع و مواضع ملی می زند. از دیپلمات برجسته ای همچون وزیر خارجه ما بعید است که تصور کنیم ایشان سازمان و ظرفیت های آن را تازه کشف کرده اند و به همین دلیل از شرکت در اجلاس مربوط به غزه امتناع نموده اند. اگر نگاه اجمالی به سازمان کنفرانس اسلامی و نوع تعامل اعضای آن بیاندازیم در خواهیم یافت که شاید کشورهای عضوی که سازمان را شناخته اند عمدتا از آن برای مقاصد و اهداف داخلی استفاده می کنند.
نمی دانم این سخن سفیر ایران در کنفرانس اسلامی هم که گفته اند نشست کمیته اجرایی سازمان متناسب با ظرفبت های سازمان نیست را باید بهانه ای برای عدم حضور وزیر خارجه تلقی کرد و یا اینکه ایشان واقعا اعتقاد به ظرفیت های کارساز سازمان دارند. تصور کنیم که سازمان آنگونه که ما درخواست کرده بودیم اجلاس فوق العاده در سطح سران یا وزرای خارجه برگزار می کرد.
در آن صورت آیا واقعا فرقی هم به حال غزه و فلسطین می کرد؟ مگر حدود چهل سال نیست که این سازمان در اجلاس سران و وزرای خارجه خود دهها قطعنامه و طرح اجرایی برای کمک به مردم فلسطین تصویب کرده است؟ مگر بیشترین خیانت به آرمان فلسطینیان را برخی از همین اعضای کنفرانس اسلامی که حامی همان قطعنامه ها و طرح ها بوده اند نکرده اند؟ اگر حافظه مان یاری نمی کند اسناد این اجلاس ها که موجود است.
بد نیست سری به آنها بزنیم. کلام آخر و آخر کلام اینکه، سازمان های بین المللی و از جمله کنفرانس اسلامی را باید بهتر بشناسیم تا نه آدرس اشتباه بدهیم و نه به آدرس اشتباه برویم.
نظر شما :