رابطه سادات حتى با نزديکان سياسىاش هم مبهم بود
در بخش سابق به برخورد سادات با شما در مقام هیئت مذاکره کننده رسیدیم. شما در خاطراتتان گفتهاید که نمیتوانستیم تصور کلیای از آنچه میگذرد داشته باشیم. محمد ابراهیم کامل نوشته که احساس میکردم پشت پرده بین سادات و کارتر مسائل زیادی در جریان است. بین سادات و کارتر چه میگذشت؟
به نظر من کارتر از سادات خواسته بود که به او در انتخاب مجددش کمک کند تا بتواند در دور جدید با قدرت بیشتری بر اسرائیلیها فشار بیاورد و امتیازات بیشتری بگیرد.
پس چرا شما همهتان ناراحت و عصبانی بودید؟
عصبانی نبودیم به این دلیل که در مذاکرات ماندیم و کار را ادامه دادیم.
رابطهی سادات با شما که نمایندگان او بودید چگونه بود؟ شما خودتان گفتهاید که تصور واضحی نداشتهاید.
بله. این هم یکی از مشکلات پیش رویمان بود.
اما همهی هیئتها تصور واضحی داشتند جز هیئت مصری.
نه خیر. چنین چیزی نیست. اگر ویلیام کُنت را بخوانی میبینی که او هم میگوید تصور واضحی نداشتیم. شما اگر خاطرات وایزمن یا برژینسکی یا ساروت وانت یا هر یک از مذاکرهکنندگان اسرائیلی یا امریکایی را بخوانی میبینی هر کدام یک حرف زده است. این خودش نشان میدهد که تصور واضحی از آنچه میگذشته نداشتهاند.
رابطه انور سادات با محمد ابراهیم کامل، وزیر خارجهی مصر، چگونه بود؟
رابطهی خوبی داشتند. آنها از سالها قبل با هم در زندان بودند و دوستیشان قدیمی بود. البته در روند مذاکرات کمپدیوید با هم اتفاق نظر نداشتند.
چرا؟
شاید در برخی جزئیات با هم اختلاف داشتند. من الآن ریز مسائل یادم نیست.
حق با کدام بود؟
مهم نیست که حق با کدام بود.
نه بگویید که حق با کدام بود؟
واقعا مهم نیست. مهم این است که بدانیم نتیجه چه بود.
من میخواهم بدانم شما حق را به کی میدادید.
ما مرئوس بودیم و انورسادات رئیس بود و حق با رئیس است.
اما در خاطراتت نوشتهای که حق با ابراهیم کامل بود اما او نمیتوانست موضعش را با قاطعیت مطرح کند.
بله. اما در چنین کاری...
شما چه طور میگویی که همیشه حق با رئیس است. من واقعا تعجب میکنم که شما چنین چیزی بگویی.
من میگویم اگر از وضع ناراحتی و رئیس را بر حق نمیدانی باید استعفا بدهی. آنچه برای من مهم است نتیجهی کار است. نتیجه این بود که ما زمینمان را گرفتیم، نفتمان را گرفتیم، صلح کردیم و توانستیم برای اولین بار وحدت مصر را تضمین کنیم. این نتیجه مهم است. حالا جزئیات اینکه فلان کس قهر کرد و فلان کس ناراحت شد و فلان کس استعفا داد مسائل ثانوی است و در برابر هدف اصلی اهمیتی ندارد.
به نتیجهی مذاکرات خواهیم رسید. پیشنهاد امریکاییها در 11 سپتامبر به مصریان ارائه شد. موشیه دایان در خاطراتش میگوید که شب قبل از 11 سپتامبر را کارتر تا ساعت سهی صبح پیش اسرائیلیها بوده تا با آنها مسئله را در میان بگذارد بدون آنکه هیچ صحبتی با مصریان بشود. برای او مهمتر این بود که اسرائیلیها را راضی نگه دارد و بیش از 75 درصد خواستههای آنها را در برگهی پیشنهادی گنجاند. صبح روز بعد این برگه را به مصریان ارائه دادند و سادات عصبانی شد و به شما گفت چمدانهایتان ببندید تا برویم. درست است؟
خوب، منظور؟
میخواهم بگویم که هدف نهایی آن بود که اسرائیلیها به خواستههایشان برسند.
آقاجان! چه کسی زمین دیگری را گرفته بود؟ ما از اسرائیلیها میخواستیم که عقبنشینی کنند.
همین که این پیشنهاد سادات را عصبانی کرد معنایش این نبود که با آن مخالف است؟
نه. به نظر من این روش سادات بود.
سادات برگهی پیشنهادی امریکا را به شخص شما داد تا بخوانید و بررسی کنید. شما دیدید که شامل چیزهایی است که باید رد شود و پر از ابهام و کلیگویی و تناقض و پیچیدگی است.
بله.
این ابهام و کلیگویی همیشه به نفع طرف قوی تمام میشود برای همین شما با امضای این ورقه باعث شدید که اسرائیلیها به چیزی دست یابند که حقشان نبود.
نه خیر، برعکس. برگهی پیشنهادی کمپدیوید اجازه داد که به مرحلهی بعد که مرحلهی مذاکره برای صلح و عقبنشینی اسرائیل از زمینهای فلسطین بود منتقل شویم.
اما همهی شما در آن وقت مخالف بودید.
مخالف نبودیم فقط نگران بودیم و میترسیدیم.
در دوازده سپتامبر سادات به سایروس وانس اطلاع داد که هیئت مصری همه استعفا دادهاند و همه از کمپدیوید خواهند رفت.
این بیشتر یک روش بود. او میخواست فشار وارد کند. فقط محمد کامل استعفا داده بود.
استعفای محمد کامل بعدا در واشنگتن اعلام شد.
نه خیر، در همان کمپدیوید اعلام شد.
خودت نوشتهای که وقتی به واشنگتن رفتی نمیدانستی محمد کامل استعفا داده.
بله من نمیدانستم اما سادات آن را به امریکاییان اعلام کرده بود.
امریکاییان و اسرائیلیان میدانستند و شما در مقام وزیر مشاور در امور خارجه در هواپیما کنار محمد ابراهیم نشسته بودی و نمیدانستی استعفا داده؟
بله. محمد ابراهیم هم به من نگفته بود.
برداشت شما از این موضوع چه بود؟
به نظر من این هم روش سادات بود تا از استعفای محمد ابراهیم برای فشار به اسرائیلیان و امریکاییان استفاده کند.
فشار برای چه؟ تا آن وقت همه چیز حل شده بود.
نه خیر برخی چیزها اضافه شد.
برداشتت از وعدههایی که کارتر به سادات میداد چه بود؟
این وعدهها اولا به انتخاب دوبارهی کارتر مربوط میشد. این وعدهها شفاهی بود و هیچ ارزشی نداشت.
و سادات برای وعدههایی که کارتر به او داده بود مصر را گرو گذاشت.
نه خیر.
هرچه مخالف مصالح جهان عرب بود برای وعدههایی که کارتر به سادات داده بود اجرا و تضمین شد.
این حرفها را از کجا آوردهای؟
این حرف محمد ابراهیم کامل است. وزیر خارجهی مصر...
که استعفا داد و به جبههی مخالفان پیوست و لازم میدید از موضعش دفاع کند.
شما را به خدا، اصلا به فکر استعفا نیفتادی؟
به هیچ وجه.
حتا وقتی که برنامهی پیشنهادی امریکا را خواندی و آن را آشفته و ضعیف دیدی؟
آن اول راه بود. ما میتوانستیم آن را اصلاح کنیم و پیش برویم.
محمد ابراهیم کامل متن برنامهی پیشنهادی اسرائیلیان در اواخر 1977 را در خاطراتش آورده است. من آن را با آنچه در کمپدیوید امضا شد مقایسه کردهام. تفاوتهایشان بسیار جزئی است و امریکاییان فقط برخی بندهایش را به صورتی مبهم درآوردهاند.
اصلا چنین چیزی نیست. کمپدیوید با همهی این برنامههای پیشنهادی متفاوت است. اینکه چند درصد آن با خواستههای اسرائیلیان موافق بود مهم نیست. مهم این است که آن برنامه مقدمهای برای مذاکرات صلح بین مصر و اسرائیل بود.
ناراحتی من آن است که امریکاییها پیشنهاد خود را بعد از مشورت با اسرائیل ارائه کردند. این به خوبی نشان میدهد که امریکاییها تا چه حد در برابر فشار اسرائیل ضعیف و زبوناند.
بله درست است. اما این حرفها در برابر هدف نهایی که صلح و گرفتن زمینهای مصر بود اهمیتی ندارد.
در 15 سپتامبر 1978 سادات بار دیگر شما را به مقرش در کمپدیوید خواست و بار دیگر اعلام کرد که تصمیم گرفته مذاکرات را متوقف کند و به شما گفت که وسایلتان را جمع کنید.
بله.
و همه وسایلشان را جمع کردند جز شما.
بله.
چون مطمئن بودی که سادات تجدید نظر خواهد کرد.
من معتقد بودم این همه فقط برای فشار آوردن است.
نه خیر، شما بهتر از دیگران سادات را میشناختی و میدانستی که بار دیگر کارتر خواهد آمد و او را منصرف خواهد کرد.
ببین آقا، این حرفها شاید اهمیت تاریخی داشته باشد اما از لحاظ واقعی اهمیت ندارد...
چرا اهمیت دارد. چون نشان میدهد که سادات میدانست اشتباه میکند اما به خاطر دوستیاش با کارتر و نه به خاطر مصر عقبنشینی میکرد.
نه خیر اینها همه روش بود. مهم توافقی بود که امضا کردیم و توانستیم زمین مصر را پس بگیریم.
شما میگویی خاطرات ویلیام کُنت را بخوانم. او در خاطراتش نوشته که سادات با همهی سختگیریاش مخفیانه به امریکاییها گفته بود که از موضعش عقب خواهد نشست و این کار را میکند چون شما، هیئت مصری همراه، تندرویهایی دارید و او میخواهد شما را راضی نگه دارد و نشان بدهد که او هم سختگیر است.
این نظر شخصی اوست...
خود شما در خاطراتت نوشتهای که کارتر چند بار پیش سادات آمد و از او خواست که کوتاه بیاید.
بله.
اما هیچ وقت از اسرائیلیها نخواست که کوتاه بیایند چون نمیتوانست بر آنها فشاری بیاورد. وایزمن و دایان نوشتهاند که تا سهی صبح با ما صحبت کرد و نتوانست ما را به کوتاه آمدن راضی کند.
اسرائیلیها هم از برخی مواضع کوتاه آمدند.
مواضعی که هیچ اهمیتی نداشت.
شما هنوز بر جزئیات تکیه کردهای. مهم نتیجه است، واقعیت. آنچه الان میگذرد. اسرائیلیها هم از برخورد بگین ناراحت بودند.
بعد از ظهر شانزدهم سپتامبر نبیل العربی به مقر شما آمد و یکی از بندهای توافقنامه را نشان داد و گفت نمیشود این را قبول کرد. شما همه گفتید: اینها را به رئیس بگو نه به ما. چون همه از راضی کردن سادات ناامید شده بودید. نبیل العربی به مقر سادات رفت اما خیلی زود ناراحت و شکستخورده برگشت چون نظرش آقای رئیس را عصبانی کرده بود.
باز هم میگویم اینها جزئیاتی است که بارها مطرح شده و مطرح شدن دوبارهشان مشکلی را حل نمیکند. ما باید ببینیم کار در نهایت به کجا انجامید و نتیجه چه شد.
ادامه دارد...
نظر شما :