مذاکره و ديپلماسى علم و هنر مىخواهد
گفتوگوى ايسنا با عباس ملکى، مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه
يک عضو هيات علمى دانشگاه صنعتى شريف گفت: در سياست خارجى بايد آرمانى فکر کرد و پراگماتيستى (عملگرايانه) رفتار کرد.
به گزارش خبرنگار سياسى ـ خارجى خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا)، دکتر عباس ملکى، مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه، عصر سهشنبه در "همايش ملى سى سال انقلاب اسلامى؛ دستاوردها، آسيبها و فرصتها" با بيان اين که ديپلماسى امرى مدرن است و به مفهوم جديدى به نام ملت ـ دولت برمىگردد، گفت: اين مفهوم پس از جنگهايى که بين کشورها رخ داد ايجاد شد. بعد از جنگهاى 30 ساله قراردادى بسته شد و از آن به بعد کشورها خودشان هويت جديدى پيدا کردند. اين موضوع دستآوردهاى زيادى براى بشر دارد و با وجود جنگهاى جهانى اول و دوم نمىتوان گفت ديپلماسى کار خود را نکرده است.
وى با بيان اين که ديپلماسى، خطر جنگ را کمتر کرده و در مواردى به صفر رسانده است، افزود: اگر بپرسيد آيا دنيا نسبت به گذشته امنتر شده است؛ جواب من منفى است. در روابط بينالملل ما به امور کشورها مىپردازيم شناسايى کشورها منوط به اين نيست که از طريق دموکراتيک دولتها در آن شکل گرفته باشند. پس از 11 سپتامبر بازيگرانى وارد عرصه شدند که از جنس ديگرى هستند و دولت ـ ملت نيستند؛ مثلا نلسون ماندلا شخصيتى است که بازيگر است و با تمام انتقاداتى که دارد خاتمى نيز در سطح جهانى شخصيتى است که مىتواند بازيگر باشد و يا در بعد منفى القاعده نيز بازيگر است. از 11 سپتامبر به اين سو وضعيت امنيتى دنيا بدتر شده است؛ ولى همچنان ديپلماسى کار مىکند گرچه اشکالاتى دارد.
ملکى تاکيد کرد: کشورى که ديپلماسى نداشته باشد نمىتواند به جايى برسد. زمان دکتر رجائى، خراسانى، سفيرمان در سازمان ملل، تلکستى زد و گفت که به اين نتيجه رسيده که سازمان ملل هيچ فايدهاى ندارد و در آن ابرقدرتها مسلط هستند، گفت ما تصميم گرفتهايم که تقاضا کنيم از سازمان ملل بيرون بيايم. در آن زمان سوييس تنها کشورى بود که در سازمان ملل نبود اما وضعيت ما با آنها متفاوت است و موضوع براى ايران اثرات منفى دارد. در نهايت جلوى اين کار گرفته شد.
وى ادامه داد: همهى واحدهاى سياسى که از "وستفالى" تاکنون آمدهاند به دنبال کسب وجهه هستند. رفتار کشورها هم مثل انسانها است هيچ کشورى نيست که بخواهد شخصيت منفى داشته باشد. در مصاحبهاى که معمر قذافى با اوريانا فالاچى داشت در جواب همه سوالات مىگفت من با اين موضوع مخالفم در نهايت گفت من يک مخالف در سطح بينالمللى هستم. او را بسيار مسخره کردند و گفتند مخالف بينالمللى معنا ندارد.
ملکى ادامه داد: مذاکره و ديپلماسى هم علم و هنر مىخواهد و هم دانش کاربردي. اگر از مبانى آن اطلاع نداشته باشيد نمىتوانيد مذاکره خوبى داشته باشيد.
مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه با بيان اين که بايد اطلاعات تاريخى قوى داشته باشيد ، گفت: زمانى در مذاکرهاى که با روسها داشتم گفتند اميدواريم ايران مانند جنگهاى قبل نتيجه خوبى بگيرد؛ اما اگر نمىدانستم که تاريخمان چگونه بوده است، فکر مىکردم که آرزوى خوبى براى من مىکنند در حالى که منظورش اين بود که بايد از گذشته درس بگيريم.
ملکى با بيان اين که در جنگ ايران و عراق وقتى هر بار رزمندگان ايران غنيمت مىگرفتند متوجه شديم که غنيمتها نو و جديد است، تصريح کرد: اين به اين معنا بود که پل هوايى وجود دارد و روسيه نيز يکى از اين پلهاى هوايى است. آن قدر روسها به عراق اسلحه مىدانند که حد نداشت. خودشان را متعهد مىديدند و فکر مىکردند که عراق بازيگر عمده شوروى در خيلجفارس است و بايد از آن حمايت کنند. سال 1986 به همراه هياتى با لاريجانى براى انجام مذاکره با گروميکو به شوروى رفتيم؛ وقتى پايان گفتوگوها قصد برگشت داشتيم لاريجانى گفت اميدواريم شما را در تهران ببنيم. گروميکو گفت چطور؟ من که تازه تهران بودم، ما تصور کرديم به تهران آمده بوده و ما خبر نداشتيم. وقتى توضيح خواستيم گفت من 1942 با استالين به تهران آمده بودم. در واقع او به زبانى مىخواست بگويد شما خيلى جوانتر از اين حرفها هستيد. من استخوان خورد کردهام و حتى با استالين به تهران آمدهام.
او گفت: بعضىها اين هنر را دارند و بعضىها ندارند. در مذاکره بعضىها اهل مذاکره هستند و بعضى نيستند؛ به هر حال آدمى که مىخواهد مذاکره کند و در موضع خود مىايستد اسمش مذاکره نيست؛ شما بايد در موضعى قرار بگيرد که کمى به طرف نزديک شويد. اين چيزها مقدارى ذاتى است. بعضى از ديپلماتها گاه از يک لبخند يا دست دادن پرهيز مىکنند؛ اينها به ظرفيتهاى افراد برمىگردد.
اين عضو هيات علمى دانشگاه صنعتى شريف ادامه داد: البته سيستم و ميزان اعتماد آن به فرد مذاکره کننده نيز خيلى مهم است. يکى از مذاکرات سخت مربوط به قطعنامه 598 بود. نکتهى جالب اين بود که هيات ايرانى اختيار عمل داشت. اما هيات مقابل وضعيت ديگرى داشت؛ لباسهاى يکسان داشتند و به غير از تارق عزيز همه اسلحه داشتند. هر چه مىگفتيم مىگفتند باشد ما آن را به بغداد منتقل مىکنيم. در اين سو ولايتى، روحانى، مهاجرانى و حسن اليورى بودند که همه اهل فکر و نظر و آزادانديش بودند. به همين دليل در مذاکرات 598 دست ايران خيلى باز بود و مذاکرات را خيلى خوب جلو بردند. صدام در نهايت در آخرين نامهاى که نوشت در سال 1990 عنوان کرد که ايران هر چه مىخواهد به آن رسيده است.
مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه افزود: مذاکره موضوع ظريفى است و نياز دارد کسى که اين کار را مىکند، اطلاعات زيادى داشته باشد. بعضى فکر مىکنند که اگر يک کشور که در تکنولوژى پيشرفته است در مذاکرات و ديپلماسى نيز پيشرفتهتر است. تا صحبت مذاکره مىشود برخى اظهار مىکنند سازشى در کار است و مىگويند رفتيد و کشور را فروختيد. اينها چيزهاى حساسى است. کسى که ديپلمات است سختى کارش کمتر از کسى که در جبهه مىجنگد نيست. اگر ملت و دولت به او اعتماد نکند کارش ارزش ندارد.
ملکى در پاسخ به اين پرسش که مساله مذاکرات در مورد درياى خزر چه بود؛ کار به کجا رسيده است و ايران چه توافقاتى کرده است؟گفت: بحث درياى خزر خيلى مهم است و نياز به تامل جدى دارد. اما اين که چرا دولت به آن نمىپردازد بحث ديگرى است.
او گفت: در گذشته و از زمانى که اشرف و محمود افغان به ايران حمله کردند درياچه خزر کمتر دست ايران بود. در معاهده رشت کل درياى خزر به روسيه تعلق يافت. در دوره آقامحمدخان يک بار ديگر متعلق به ايران شد تا اين که در معاهده گلستان و ترکمنچاى زنجان ما خيلى از حقوقمان را در درياى خزر از دست داديم. سال 1921 در انقلاب کارگرى روسيه آنها برخى از حقوق ايران را به رسميت شناختند و درياى خزر را درياى متعلق به هر دو کشور دانستند.
مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه گفت: پس از آن در رژيمى مشاعى که اعلام شد، اينگونه گفته شد که استفاده از درياى خزر مشترک است؛ اما مالکيت آن معلوم نيست. اصلا مالکيت در درياى خزر مفهوم ندارد. اين بحث تا سال 1992 بود. ايران از ابتدا همان رژيم مشاعى را در نظر داشت. هاشمىرفسنجانى در دورهى مسووليتش سازمان همکارىهاى درياى خزر را تصويب کرد و در جلسات به آن تاکيد کرد اما کشورهاى ديگر مرتب به دنبال تقسيم درياى خزر بودند. جمهورى آذربايجان که از سوى ارمنىها اشغال شده بود، مىخواست از طريق به دست آوردن سهم نفت درياى خزرش با کشورهاى ديگر و آمريکا لابى کند تا بتواند ارمنىها را از کشورش بيرون کند. وقتى کار به تقسيم رسيد ايران سهم 20 درصد را اعلام کرد. بعد هم به اين نتيجه رسيدند که اين کار جواب نمىدهد.
ملکى ادامه داد: موضع جمهورى اسلامى ايران اين است که بهترين امر همان مشاع است؛ اما اگر هم مىخواهند تقسيم کنند سهم ايران 20 درصد است. در اجلاسى که ولادمير پوتين به ايران آمد در اعلاميهاى که در نهايت صادر شد ديديم همان موضع روسيه در اعلاميه آمده است. يعنى در بستر دريا که نفت، گاز و ... در آن است دريا را تقسيم کنيم، در سطح دريا و امکانات دريا مشاع بماند. اما اينکه گفته مىشود سهممان را از دست داديم يا مسايلى از اين دست، شايعاتى است که حول و حوش اين موضوع مطرح مىشود.
وى در ادامه گفت: دوست و دشمن در سياست خارجى معنا ندارد؛ بلکه عملکردها تابع اين است که چه کارى مىتوان کرد که در جهت منافع ملى ايران باشد. کشورهاى خارجى را در اين چارچوب مىتوان تقسيم کرد. زمانى پس از انقلاب به زحمت معاملاتمان با چين به 300 ميليون دلار مىرسيد؛ چون فکر مىکرديم چينىها آمريکايى هستند با اين استدلال که آخرين رييسجمهورى که قبل از انقلاب به ايران آمده و از ايران بازديد کرده رييسجمهور چين است. تا بالاخره در جنگ ايران و عراق اجازه خواستيم هواپيماهاىمان که از کره شمالى مىآمد از فضاى چين براىمان مهمات بياورد. تماس گرفتيم و آنان اجازه دادند. بعد از آن بود که سعى کرديم چين را بشناسيم. در حال حاضر معاملاتمان با چين 18 ميليارد شده و رشد داشته است.
ملکى افزود: چين به تمام بازارهاى آمريکا دسترسى دارد و اين امتياز را آمريکا خيلى کم داده است.
مديرکل پيشين دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى وزارت امور خارجه با بيان اينکه در سياست خارجى مسايل پيچيده است، گفت: در هر کشورى علاوه بر مسوولان، رسانهها و افکار عمومى آن جامعه نيز وجود دارد که در هر مذاکرهاى بايد به آن توجه کرد.
او در پاسخ به اين پرسش که محاسن دولت در سياست خارجىاش چيست؟ گفت: به نظر مىرسد يکى از خوبىهاى دولت اين است که تابوى رابطه با آمريکا را شکست. ما در شرايطى بوديم که نمىتوانستيم در اين مورد صحبت کنيم و مقاله بنويسيم. بعضى فکر مىکنند وجود تکنولوژى بالا در هر کشور لزوما با سياست خوب در آن کشور همراه است. آمريکا در عراق و افغانستان واقعا مانده است. بيشتر افغانستان دست طالبان است و آمريکا در آنجا که اصلا کارهاى نيست.
ملکى گفت: روابط ما با آمريکا هم به يک روابط عادى بازخواهد گشت، مثل روابط ايران و انگليس. اگر فکر کنيد روزى که آمريکا سفارتش را در تهران باز کند همهى مشکلات ما حل مىشود خيلى اشتباه است. ما مشکلات زيادى داريم که به اخلاق و فرهنگ عمومى خود باز مىگردد و ربطى به آمريکا ندارد.
اين کارشناس مسائل بينالملل در ادامه در پاسخ به پرسشى مبنى بر چگونگى وقوع قضيهى مک فارلين با بيان اينکه موضوع جنگ ايران و عراق بسيار مهم بود، گفت: زمانى ايران از لحاظ اقلام نظامى کمبودهايى داشت و نبود تجهيزات هوشمند، ايران را با مشکل مواجه کرده بود. همان زمانى بود که ريگان به کاخ سفيد رفته بود و بعد از تسخير لانه جاسوسى بود. يک دلال اسلحه آمد که با دو هواپيما مىخواست براى ايران اسلحه بياورد. از آن طرف با آمريکا صحبتهايى شد، آنها هم موافقت کردند. آمريکايىها دنبال پول بودند که به ضدانقلاب نيکاراگوئه بدهند، اما نمىخواستند اين بودجه از طريق کنگره تصويب شود؛ چرا که در کنگره مخالفانى براى اين کار وجود داشت. آنها خواستند اين پول را از اين طريق به دست بياورند و از طرفى فکر مىکردند ممکن است موجب بهبود روابط ايران و آمريکا شود.
وى ضمن تاکيد بر نقش و اهميت ايران در منطقه و لزوم توجه به نقش آن از سوى ديگر کشورها گفت: برخى گزارشها آمد که هواپيماها از اسراييل بلند شده بودند. آنان وقتى آمدند همراه يکى از مقامات شوراى امنيت آمريکا يک کليد، کيک و انجيل نيز آورده بودند. روى سلاحهاى آنها آرمى بود که معلوم مىشد از اسراييل آمده است. به نظر مىرسيد مىخواستند که ايران از آن وسايل استفاده کند تا بتوانند پس از آن اجماعى را در کشورهاى عربى عليه ايران ايجاد کنند. در نهايت وقتى به ايران آمدند کسى به استقبال آنان نرفت. چند روز تهران بودند و رفتند. بعدها اين موضوع در بحث نيکاراگوئه در آمريکا مطرح شد ولى در مورد ايران چيزى گفته نشده بود و اين موضوع در ايران افشا نشد. تا اينکه سرانجام يک نشريهى عربى اين موضوع را نقل کرد. پس از آن بود که هاشمىرفسنجانى به دليل منافع ملى ايران اين موضوع را به طور کامل در نماز جمعه مطرح کرد.
ملکى در پاسخ به اين پرسش که طرح مسايل دينى و دعوت به خدا در سياست خارجى تا چه حد مىتواند موثر باشد؟ گفت: دعوت به خدا بد نيست و در مواقعى جواب مىدهد؛ چون کشورها اکثرا مذهبى هستند و در فطرت همه عاملى به نام مذهب وجود دارد. بهخصوص در دل مردم آمريکا اين موضوع خيلى شديد است. اگر همتمان را بالا ببريم اهدافمان بيشتر محقق مىشود. آن زمان که امام (ره) به گورباچف نامه نوشت 90 درصد نخبگان فکر مىکردند امام (ره) اشتباه کرده است. پنج سال بعد بود که اتحاد شوروى فرو پاشيد. اين هوشمندى و ايمان امام (ره) به راهش بود که اين مساله را تشخيص داد و عنوان کرد.
وى در پايان گفت: در سياست خارجى بايد آرمانى فکر کرد و پراگماتيستى عمل کرد.
نظر شما :