فرصتی نو در برابر ایران و امریکا

آیا اوباما و پترایوس می‌توانند متفاوت از بوش و تامی فرانکس باشند؟

۲۷ آبان ۱۳۸۷ | ۱۹:۴۲ کد : ۳۲۰۲ اخبار اصلی
يادداشتى از مراد ويسى، کارشناس مسائل سياسى
آیا اوباما و پترایوس می‌توانند متفاوت از بوش و تامی فرانکس باشند؟
اوباما و ژنرال پترایوس می توانند متفاوت تر از بوش و ژنرال تامی فرانکس باشند مشروط بر اینکه درک و شناخت دقیق تری از منطقه ونقش و جایگاه ایران در آن داشته باشند .
بوش با نادیده گرفتن همکاری های ایران در سرنگون کردن طالبان، باعث تخریب فرصتی تاریخی برای کنترل و مدیریت چالش های ایران و امریکا شد. و اکنون بار دیگر و رییس جمهوری دیگر در کاخ سفید در حال مطرح کردن موضوع جلب اعتماد تهران برای حل بحران افغانستان است. 
 
در حالی که حذف طالبان برای ایران و امریکا معادله برد-برد بود، بوش با سه اقدام زنجیره ای در مرزهای شرقی، جنوبی و غربی ایران این فرصت تاریخی را برای کنترل و مدیریت چالش های ایران و امریکا بر باد داد و حتی ایران و امریکا را در دوران ریاست جمهوری خود تا مرز درگیری نظامی و جنگ پیش برد.
 بوش، نخست در مرزهای شرقی ایران، به جای پاسخ مثبت دادن به چراغ سبز ایران برای سرنگونی طالبان و برخورد شدید تهران با عناصر القاعده و بازداشت بسیاری از آنها، ایران را در میان ناباوری محافل دیپلماتیک در محور شرارت قرار داد. اقدامی  که تهران را به‌شدت آزرده و رنجیده و نسبت به امریکا بی اعتمادتر کرد.   
 
 دوم آنکه بوش به بهانه تشکیل ائتلاف بین‌المللی علیه عراق صدام حسین، خلیج فارس یعنی کانون اول امنیت ملی ایران و مرکز اصلی واردات و صادرات ایران را به لنگرگاه ده‌ها رزمناو، ناوشکن و زیردریایی و ناو هواپیمابر تبدیل کرد، به گونه ای که بسیاری را گمان بر این بود که این لشکرکشی بی سابقه برای برخورد با ایران است و نه عراق.
سوم آنکه بوش علاوه بر استقرار هزاران نیروی نظامی در مرزهای شرقی ایران و ده‌ها شناور بزرگ و کوچک در مرزهای جنوبی ایران، 150 هزار نیروی دیگر را نیز در مرزهای غربی ایران مستقر کرد و روز به روز از متهم کردن و تهدید ایران سخن گفت مگر آن هنگام که در برقراری امنیت در عراق بازماند و دست نیاز به سوی مذاکره با ایران برداشت.
محصول این رویکرد بوش، بی اعتمادی شدید تهران به واشنگتن بود بدون آنکه بوش موفق شود قد افزایش یافته ایران در معادلات منطقه ای را پس از سرنگونی طالبان و صدام کوتاه کند. ایران و امریکا در وضعیتی تخاصمی‌تر قرار گرفتند، بدون آنکه نفوذ و نقش و جایگاه تقویت شده ایران در معادلات خاورمیانه با روزی که بوش ایران را در محور شرارت قرار داد قابل قیاس باشد.
 
اکنون نیز با رفتن بوش وآمدن اوباما فرصتی دیگر رویاروی ایران و امریکا است. اگر برای بهره گیری از این فرصت برداشتن گام اول مهم است، اوباما نباید انتظار داشته باشد ایران تجربه کمک به سرنگونی طالبان و قرار گرفتن در محور شرارت را تکرار کند. برای ایران دشوار خواهد بود که به اعتبار شعار انتخاباتی اوباما، تغییرات در راهبردهای نظامی امریکا را در حالی باور کند که هنوز در مرزهای شرقی، جنوبی و غربی‌اش بیش از 200 هزار نظامی امریکایی اردو و خیمه زده اند و کماکان امریکایی ها اتهامات روزانه ای را علیه ایران مطرح می کنند و همزمان با آن با ورود به خاک سوریه، تمرین تجاوز مکرر می کنند و هیچ تضمینی در مورد ماجراجویی بوش علیه ایران در روزهای آخر اقامتش در کاخ سفید وجود ندارد.
 
شاید با رای قاطع امریکایی ها به تغییر، چنین خبطی از طرف بوش کمتر محتمل باشد اما در دوره ای که اوباما دیگر نامزد انتخاباتی نیست ایرانی ها نه در انتظار شعار تغییر بلکه در انتظار تغییر در سیاست های امریکا هستند.

( ۱ )

نظر شما :