در جستجوی هویت از دست رفته
روساى جمهور آذربايجان و ارمنستان دوم نوامبر در مسکو بودند تا با ميانجى گرى روسيه بر سر مساله قره باغ گفتگو کنند؛ مساله ای که بیش از خاک ریشه در هویت دارد.
منابع خبری چنین آورده اند که ديميترى مدودف رئيس جمهوری روسيه در تلاش براى خاتمه دادن به بحران قره باغ عليا در کاخ ميدورف از همتايان ارمنستانى و آذربايجانى خود استقبال کرد.
حاصل این دیدار امضای یک بیانیه بود. الهام على اف و سرژ سرکيسيان روساى جمهور آذربايجان و ارمنستان در این بيانيه از تمايل خود به ادامه مذاکرات تا دستيابى به يک راه حل سياسى مطمئن براى مناقشه قره باغ خبر دادند. بر مبناى آنچه در اخبار آمده، وزراى امور خارجه دو کشور مسئوليت ادامه گفتگوها را بر عهده خواهند داشت.
در همین اثنا وزیران امور خارجه روسیه، آذربایجان و ارمنستان با روسای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا شامل "یوری مرزلیاکف" از روسیه، "برنار فاسیه" از فرانسه، "متیو برایزا" از آمریکا و "آنژی کاسپشیک" رئیس سازمان امنیت و همکاری اروپا در مسکو دیدار و درباره بحران قره باغ گفتگو کردند.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، مسکو با ميانجى گرى در بحران قره باغ مىکوشد نشان دهد که به رغم نبرد اخير در گرجستان، اين کشور خواهان ايجاد ثبات در منطقه قفقاز است. این موضوع را همچنین می توان در کاستن از نقش اتحادیه اروپا در این مناقشه و تاخیر در پیوستن آذربایجان و ارمنستان به اتحادیه اروپا موثر دانست.
بعد از بحران اوستیا که می شد علل وقوع آن را در ماجرای پیوستن تفلیس به ناتو و کنده شدن آن از جبهه شرق جست، حالا روسیه دیگر بار می خواهد با ایفای نقش برادر بزرگتر، مانع مهاجرت معنوی شرقی ها به غرب شود. همچنان که نیازمند ساختن کشورهای همسایه به لحاظ امنیتی و انرژی از جمله راهکارهای تقویت هژمونی روس در منطقه بوده است.
تنش میان آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه کوهستانی قره باغ در سال 1988 میلادی آغاز و طی سال های 1992تا 1994 به درگیری های نظامی تبدیل شد که در نتیجه آن، جمهوری آذربایجان نظارت بر منطقه قره باغ کوهستانی و هفت شهرستان همجوار آن را از دست داد. اگرچه از می 1994 آتش بس میان طرفین برقرار شده ولی تلاش ها برای حل مسالمت آمیز آن تاکنون بی نتیجه بوده است.
روسیه، فرانسه و آمریکا از سال 1992 و از سوی سازمان امنیت و همکاری اروپا نقش میانجی را در حل مناقشه برعهده داشته اند ولی با این حال در درگیری هایی که در فاصله سالهاى 1991 و 1994 ميان آذربايجان و ارمنستان رخ داد حدود 25 هزار نفر کشته شدند. اکنون قره باغ که اکثر جمعيت آن را ارمنيان تشکيل مىدهند، به صورت حقوقى بخشى از آذربايجان محسوب مىشود اما در واقع از استقلالی غير رسمى برخوردار است.
می توان گفت قره باغ براى ارمنى هایی که همواره در قبال مسائل سرزمینی و جغرافیایی متضرر گشته اند، یک نماد هويتی و آرمانی ملی تلقی می شود. اما بايد توجه داشت که قفقاز هيچ گاه نظامی واحد نبوده و ذیل سیستم حاکمیتی روسیه بزرگ تعریف شده است.
برخی کارشناسان بر این باورند که مرزهاى بين جمهورى هاى شوروى، مرزهاى بين المللى نبوده و بنابراين اين مرزها تحديد حدود نشده و معاهده اى بين المللى بين اين جمهورى ها امضا نشده بود. به همين سبب تعيين حدود بين جمهورى ها بيشتر بر اساس تقسيمات ادارى داخلى اتحاد شوروى و بر آورده کردن برنامه هاى مناطق اقتصادى هجده گانه اى بود که قفقاز جنوبى يکى از آنها بود. با در نظر گرفتن اين واقعيات مى توان درگيرى بين دو جمهورى ارمنستان و آذربايجان بر سر مساله قره باغ را در اين چارچوب ارزيابى کرد.
بحران قره باغ نظیره هایی چون فلسطین و کشمیر نیز دارد که سال هاست خاک را بر مبنای هویت تعریف می کنند. این دست منازعات با اهمال نهادهای بین المللی و بعضا میانجی هایی منفعت طلب همراه بوده و از این رو دامنه ای تاریخی و طولانی مدت یافته است.
شواهد حاکی از آن است که حدود 20 درصد قره باغ را آذری ها تشکیل می دهند بنابراین طبیعی است که ارمنستان این منطقه را واجد ویژگی های نمادین هویتی بداند و چانه زنی بر سر آن را حیثیتی تلقی کند.
باید دید محتوای گفتگوهای انجام شده و سمت و سوی توافق های طرفین چیست. توافقات حتی ظرفیت زمینه سازی برای تعمیق بحران و آتش افروزی دوباره را هم دارد. این آتش افروزی البته می تواند به جنگ میان دو طرف تعبیر نشود و تنها در وضعیت بالقوه گی باقی بماند. اما بستر آماده برای خشونت از خود خشونت که آمدنی و رفتنی است پرهزینه تر و دهشتناک تر است. خشونت بالقوه همان آتش زیر خاکستر یا جعبه باروتی است که به جرقه ای برای افروختن نیاز دارد و تا زمان افروزش، حاصلی جز دود و سوز نخواهد داشت. هر چه بر تداوم بی اعتمادی و کینه ورزی اقوام بر سر مسائل حیثیتی چون ملیت، هویت و مرزهای جغرافیایی افزوده شود، فرسایش افزون تری را عاید خواهد داشت.
قفقاز از شمال تا جنوب بستری مهیا برای بروز خشونت های قومی و ملی است. اگر نقش روسیه با همان هویت روسی گذشته در این میان پررنگ تر و پایدارتر شود، امکان کاهش اختلافات و نزدیکی ملت ها بیشتر است ولی اگر قرار بر تفکیک جزء به جزء و صدور کارت ملی و هویتی مجزا برای ساکنین است، باید راهبردهای بین المللی و حقوقی مطمئن تری اختیار کرد.
نظر شما :