چرا مقاومت لبنان، آلمان را انتخاب کرد؟
چرا هنگامی که اسرائیل و مقاومت لبنان به تبادل اسیر میپردازند، آلمان به عنوان میانجی انتخاب میشود؟ چرا پای کشورهای دیگر به میان نمیآید؟ چرا دو طرف به سراغ کشورهایی نظیر فرانسه، ایتالیا و اسپانیا و غیره نمیروند؟
از لحاظ استراتژیک و همراهی شاید آلمان تنها کشوری در منطقه باشد که برای کشورهای خاورمیانه قابل اعتمادتر است. آلمان بر عکس بسیاری از کشورها تنها کشوری است که در برقراری رابطه با کشورهای منطقه از اسرائیل گرفته تا دیگر کشورها چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح بدون محدودیت رابطه برقرار کرده و حزب الله را به تنهایی یک کشور تصور کرده است. حزب الله با آلمان به مثابه کشوری برخورد کرده که در روابط کشورهای اروپایی مدیترانهای بیشترین صلاحیت را برای برقراری رابطه با آن داشته و پذیرفته آن کشور را به عنوان واسط خود با اسرائیل قرار دهد. گرچه در همین نوع رابطه نیز ملاحظاتی را رعایت کرده است.
1- حزب الله بهخوبی با قدرت و با عزت و کرامت میداند که هنگامی که پیروز مقاومت شد اگر آلمان به آن تبریک نگفت یا از آن حمایت نکرد، حداقل سکوت اختیار کرد و به اسرای حزبالله، لبنان و به طور کل عرب احترام گذارد و پذیرفت آنها را در چارچوب حقوق بشر مبادله کند.
تبادل اسیر میان حزب الله و دشمن صهیونیستی توانست به سلامتی به پایان برسد و در روابط اعراب با دنیا همانند سال 2004 و 2008 اثرات مثبتی بگذارد. همان گونه که مقاومت در پیروزی در برابر اسرائیل باعث سرافرازی عرب و جهان و گروههای فلسطینی شد به گونهای که از آن تاریخ به بعد با افتخار سر خود را به بالا میگرفتند و در پایتختهای جهان با اطمینان قدم بر میداشتند. پیروزی که نصیب حزبالله شد قدرتی را به آنها داد که باعث ترس عوامل مدافع صهیونیست از عملیات ناگهانی آنها میشد و اینها را به صورت سری نیز به اطلاعشان میرساندند. تا پیش از این هیچ کشور عربی نتوانسته بود این چنین در برابر اسرائیل مقاومت کند و آن را شکست دهد. و در حقیقت آن چه در لبنان شاهد آن بودیم که برای مقاومت سنگ اندازی میکردند در حقیقت رشکی بود که بر پیروزی مقاومت میبردند و تلاش میکردند با تخریب چهرههای سیاسی بذر فتنه و کینه را در لبنان بکارند تا از اهمیت و پیروزی مقاومت کاسته شود.
2- پیش از این اسرائیل با پیروزی بر اعراب همانند خروس قوی مغروری شده بود که مورد نوازش غرب قرار میگرفت که با ناز و کرشمه بر روی زمین قدم میزد و بالهایش را در آسمان میافراشت و دائما باران بمب و خمپاره و کشتار را بر سر اعراب و فلسطین و لبنان گسیل میداشت. هیچ چیز را احساس نمیکرد و با اعتماد به قدرت سلبی وحشیگرانهاش آزادانه حقوق بشر و قوانین بینالمللی را در برابر سکوت آنان نقض میکرد. اما این بار برای نخستین بار در دنیای عرب حزب الله توانست بر این قدرت خودشیفته پیروز شود و اعتراف به این پیروزی را بر کشورهای غربی و حتی اسرائیل نیز تحمیل کند.
3- اما در این میان آلمان خلف اروپا و به ویژه فرانسه، همانند سوریه که خلف اعراب و پانعربیسم است، تنها کشوری بود که هنگامی که دروازههای جهانی به سوی مقاومت و حزبالله بسته شد از این کار امتناع کرد و هم زمان که دیگران بر روی پشت بامهای خود به فکر تغییر و تخریب تاکتیک سیاسی لبنان بودند، مصرانه و پر شور با حزب الله گفت و گو کرد. تمدن جهانی و فراتر از مرزهای خودی آلمان این امکان را به آن داد که با استفاده از پشتوانه فکری و فلسفی خود درهای بسته شده به روی خود را بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی بگشاید و از لاک تحمیلی که امریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم بر آن پوشانده بود، خارج شود و حرکتی تازه و مبتکرانه در خاورمیانه انجام دهد.
در این جا بد نیست به نظریهای درباره روابط افراد و ملتها به طور مختصر اشاره کنم و آن این که ضعیفان همواره ناخواسته تحت تاثیر قدرتهای قوی قرار گرفتهاند. اگر به پوشش سیاسی، سلوک، فکر، اندیشه و بازیگری سیاسی آلمان بنگریم و در این میان به نقاط اشتراک این کشور با حزب الله در برابر قدرتهای برتر جهانی و منطقهای دقیق شویم، بهتر میتوانیم رابطه قدرت میان حزب الله و لبنان و آلمان را دریابیم.
در مقابل هر کس به سلوک و راه و روش نظامی اسرائیل بنگرد و به آن به عنوان مبدا قدرت علاقه نشان دهد در برابر خود تاریخ مشابهی را میبیند که در نهایت به نازیسم و فاشیسم ختم میشود. در اسرائیل گروههای اسرائیلی و فرقههای یهودی همواره بر این نکته پافشاری میکنند که غیر یهودی باید از بدو تولد از خانوادهاش جدا شود تا اصل و نسب آن به دست فراموشی سپرده شود. در حالی که این قانون برای شهروند اسرائیلی جاری نیست. در اسرائیل هر نظامی اسرائیلی باید خانواده و رضایت آن را جلب کند تا به عضویت ارتش در آید. زیرا به اعتقاد یهودیهای اسرائیلی پدر و مادر یک سرباز باید از آینده فرزند خود خبر داشته باشد، با آن همراه باشد و دقیقا بداند فرزندش در ارتش حتی اگر بمیرد و قرنها از مرگش بگذارد، چه میکند. آنها باید به طور واقعی و نه تصنعی به فرزندشان افتخار کنند تا مبادا ارتش بیهویت شود و از قدرت معنوی تهی بماند. در حالی که چنین کاری برای اعراب ممنوع است و اعراب از کمترین حقوق شهروندی در اسرائیل برخوردار نیستند.
اعراب به ویژه فلسطینیان و لبنانیها قبل از آن که در نهایت به سلاح متوسل شوند، مدت زمان طولانی به انتظار نشستند تا شاید دشمنی صهیونیستها روزی پایان یابد، آنچه که باعث شد اعراب مجور به استفاده از سلاح شوند و راه توسل به زور را در پیش بگیرند چیزی جز خواستن حق و حقوقشان نبود. در حالی که در برابر این خواسته به حق خود دو موضوع مهم را پیش روی خود دیدند، اول تلاش غرب به حمایت بیشائبه از اسرائیل و تلاش برای به محاصره در آوردن مقاومت و دوم آسانگیری در استفاده از پروندههای مورد منازعه برای تحریف از راه اصلی. موضوع آخر از آن بابت برای اعراب مهم است که آنها خود را در افق امور داخلی و تمدن خود مشاهده میکنند که نمونه آن را در فلسطین، لبنان و عراق به وضوح بارها دیدهایم.
در این جا دوباره پرسش خود را تکرار میکنیم، چرا آلمان؟ برای این که آلمان نظریه گفت و گو و ایجاد پل تفاهم میان خود و کشورهای اتحادیه اروپا را به طور کامل در خود جمع کرد و میزبانی بسیاری از نشستهای مشورتی بزرگ و مهم بر اساس استراتژی گفت و گوی آلمانی با هدف گسترش اتحادیه اورپا و نفوذ آن از سال 2000 تا کنون بوده است. از سال 2002 آلمان تلاش کرد با حضور در کنفرانس فوریه در قاهره روابط خود را با دنیای عرب بدون هیچ محدودیتی گسترش دهد و تا بدان جا پیش رود که در اکتبر همان سال میزبان کنفرانس گفت و گوی اروپا و جهان اسلام شود. پس از آن گفت و گوی ترکیه و خاورمیانه را حاضر شد و در سال 2003 در کنفرانس چین بر ارجحیت گفت و گوی سیاسی بر نیروی نظامی قویا تاکید کرد و آن را به نتیجه مطلوب رساند.
آلمان همچنین تلاش کرد، درکی مطابق با استراتژی سوریه از آینده لبنان داشته باشد، همچنین تلاش کرد، معادله سوریه، آلمان، فرانسه، اسرائیل به علاوه لبنان و مقاومت را درک کند و علی رغم اختلافهای موجود، میان اختلافها و دشمنیها تصور سیاسی مثبتی قرار دهد.
غیر از این توصیفی نیست که بتوان از طریق آن آینده استراتژی منطقه و آلمان را بدون لبنان و سوریه مورد بررسی قرار داد. استراتژیای که در خود سوریه، لبنان، اروپا و دنیای حاشیه مدیترانه به طور کل باشد و تعبیر دروازه آلمانی را برای ما تداعی کند.
نظر شما :