تهاجم به ايران، آيا مسئله اين است؟

۳۰ شهریور ۱۳۸۷ | ۲۲:۵۹ کد : ۲۷۳۷ اخبار اصلی
تاکید برخی از کشور های غربی بر عدم شفاف سازی ایران در مورد فعالیت های هسته ایش پس از انتشار گزارش اخیر محمد البرادعی در کنار برخی دیگر از رویدادها بار دیگر به هجمه جدیدی پیرامون حمله نظامی علیه ایران در محافل خارجی دامن زده و موجب گمانه زنی های تازه ای در این مورد شده است.
تهاجم به ايران، آيا مسئله اين است؟

تاکید برخی از کشور های غربی بر عدم شفاف سازی ایران در مورد فعالیت های هسته ای اش پس از انتشار گزارش اخیر محمد البرادعی در کنار برخی دیگر از رویدادها از جمله فروش جدیدترین موشک های آمریکایی به اسرائیل پس از ماه ها امتناع واشنگتن از این اقدام و همچنین تاکید برخی از رسانه های آمریکایی بر اعزام ناو هواپیمابر جدید آمریکایی و ناوگان تازه نفسی از فرانسه و انگلیس به خلیج فارس بار دیگر به هجمه جدیدی پیرامون حمله نظامی علیه ایران در محافل خارجی جان داده و موجب گمانه زنی های تازه ای در این مورد شده است.

اما این سیگنال ها در حالی بروز کرده اند که برخی دیگر از گزارش ها از عدم وقوع تهاجم نظامی از سوی آمریکا یا اسرائیل علیه ایران خبر می دهند. هفته گذشته روزنامه جورزالم پست در خبری به نقل از دیوید وورمسر، مشارو امنیت ملی دیک چنی، معاون رئیس جمهور آمریکا نوشت که جورج بوش تا پیش از پایان دوره اش در ماه ژانویه قصد ندارد حمله ای علیه ایران ترتیب داده و یا از انجام چنین تهاجمی حمایت کند.

همچنین بر اساس گزارشی که توسط برخی از رسانه های غربی منتشر شده است دولت بوش دو ماه پیش بدون اطلاع دولت پاکستان تدارک حملات جدیدی را علیه حامیان طالبان و القاعده در خاک این کشور آغاز کرده و این موضوع باعث شده است که تهاجم به ایران در دستور کار دولت بوش قرار نگیرد.

این تناقص در عمل و رفتار آمریکا پیرامون موضوع حمله به ایران از کجا ناشی می شود؟ واشنگتن طی سال های گذشته در موقعیت های مختلف هشدارهایی جدی را در مورد تهدید ایران اعلام داشته و در عین حال تاکید کرده است که در صورت عدم توقف برنامه های هسته ای ایران، تمام گزینه های علیه این کشور روی میز قرار دارد.

این هشدارها در پی جنگ عراق و عملی شدن تهدیدهای واشنگتن در تهاجم به این کشور بیش از پیش از سوی محافل سیاسی در دنیا مورد توجه قرار گرفت. اما انتشار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا (NIE) در سال گذشته پیرامون توقف برنامه های هسته ای ایران در سال 2004 به مثابه لگامی بر افسارگسیختگی تهدیدهای آمریکا علیه ایران عمل کرد و برای مدت ها تلاش بوش برای جلب توجه افکار عمومی کشورش به سوی قریب الوقوع بودن تهاجم به ایران را بی اثر ساخت.

اما کاخ سفید همچنان امیدوار بود که بتواند از طرق دیپلماتیک از جمله تصویب تحریم های جدید در شورای امنیت علیه ایران، فشار به تهران را افزایش داده و بدین ترتیب بر پایبندی خود برای عملی ساختن شعارهایش در مبارزه علیه کشورهای محور شرارت تاکید کند.

این تلاش ادامه داشت تا این که جنگ اخیر در گرجستان به وقوع پیوست. صرف نظر از تاثیرات منفی این جنگ بر مناسبات آمریکا و روسیه، یکی از نتایج چنین رویداد غیرمترقبه ای آن بود که امیدهای دولت بوش برای همراهی روسیه در اعمال فشار بیشتر به ایران در قالب شورای امنیت کم رنگ تر شود.

این جنگ به زعم برخی در واقع نشانه های جدیدی از یک جنگ سرد جدید است که دو طرف را بر آن خواهد داشت تا به سبک گذشته صف بندی تازه ای را میان مخالفان و موافقان خود ایجاد کرده و گرمی روابط میان واشنگتن و مسکو را به خاطره ای فراموش شده در اذهان تبدیل کنند.

در واقع تصادم اخیر میان منافع آمریکا و روسیه در منطقه آتش زیر خاکستری بود که بالاخره شعله های خود را به صورت جنگ در گرجستان یا توافق جدید میان آمریکا و لهستان بر سر احداث بخشی از سپر دفاع موشکی در حیات خلوت روسیه، نشان داد. این اختلافات اگرچه اخیرا بروز پیدا کرده اند، اما ریشه در حوادثی دارند که در ابتدای دوره زمامداری بوش در آمریکا به وقوع پیوستند.

11 سپتامبر نقطه شروع این حوادث بود. برج های دوقلوی نیویورک هنگامی آوار شدند که روس ها تازه از خاطره تلخ فروریختن دیوارهای اتحاد جماهیر شوروی رهایی یافته بودند. 11 سپتامبر و طرح دکترین جهان تک قطبی خیلی سریع به کابوس دیگری برای آنان تبدیل شد که می توانست آخرین امیدهایشان برای احیای قدرت امپراتوری شوروی را نقشه بر آب سازد.

این چنین بود که سیاست سازان مسکو به جای انجام اقدامی پیشدستانه، به انتظار قدرت نمایی های رقیب در مناطق تحت سلطه پیشین خود نشستند تا در فرصتی مناسب نیش خود را بر نقطه حساس او فروببرند. این فرصت اکنون مهیا شده است. آمریکا و متحدانش در حالی قصد دارند جنگ علیه تروریسم را به پیش ببرند که خود را با مانعی جدی در مقابل این هدف مواجه می بینند. مانعی به نام سهم خواهی روسیه در نظم نوین جهانی.

بنابراین بازی قدرت جدید میان شرق و غرب تا جایی ادامه خواهد داشت که توازن قدرت جدیدی میان دو طرف تعریف و روسیه نیز در بازی جدید به عنوان بازیگری تاثیرگذار و قدرتمند به رسمیت شناخته شود. مسکو در عین حال دریافته است که این بازی قواعدی دارد که باید به آن گردن نهد و گرنه ناگزیر است به پیامدهای جنگ سردی که پیشتر از سر گذرانده تن داده و در نهایت ناکام شود.

بدین ترتیب اگرچه دیمتری مدودف، رئیس جمهور روسیه برای امضای توافق های امنیتی با اوستیای جنوبی و ابخازیا به این دو منطقه می رود، اما ضرورت عضویت در سازمان تجارت جهانی و همچنین تداوم حضور در گروه 8 به مثابه بندهایی است که توان اوج گیری بیشتر را از مسکو خواهد ستاند.

در واقع اختلافات اخیر میان روسیه و آمریکا نقطه شروع بحرانی جدید نیست، بلکه پایان نزاعی است که بی شک با توجه به اهمیت اصل بقا برای مسکو به زودی با تعریف توازن جدیدی از قدرت در منطقه خود را بروز خواهد داد. تا آن زمان موضوعاتی نظیر برنامه هسته ای ایران پشت صحنه باقى خواهند ماند و آمريکا ناگزير است که در موقعيت هاى مختلف همچنان بر جدى بودن گزينه نظامى عليه ايران تاکيد ورزد. اما آنچه که مسلم است این است که این نزاع بالاخره به پایان خواهد رسید.


نظر شما :