مشرف تاوان همکارى با افراط را داد
اين روزها مساله استعفاى مشرف و وضعيت سياسى پاکستان در صدر اخبار است. اوضاع فعلی پاکستان را در چگونه ارزيابى مى کنيد؟
روند تحولات پاکستان روندی بود که منجر به این وضعیت شد، یعنی در حقیقت کسانی که موضوع پاکستان را دنبال می کردند، روند اسعتفای پرویز مشرف را غیر قابل پیشبینی نمیدانستند. روند تحولات در طول حدودا 5/1 سال گذشته به طرفی رفت که کسانی که به نوعی مسئولیت در به وجود آوردن این وضعیت داشتند، هزینههایش را پرداختند. به نظر میرسد آقای مشرف جرء افرادی بود که در آن مجموعه خصوصا در جهت ارتقای موقعیت افراط تحرکاتی را چه در گذشته و چه در زمانی که خودش مسئولیت داشت، انجام داد.به نظر میرسد او با ارزیابی غیر صیح از این تحولات سعی کرد با کارت جریان افراط در جاهایی را که فکر میکرد در جهت اهداف خودش باشد، به کار بگیرد. اما وقتی این غول از شیشه خارج شد برای همه پرهزینه و پر دردسر شد و مجموع اتفاقاتی که در طول این دوران مثلا در موضوع لال مسجد و ترور خانم بینظیر بوتو و وقایع دیگری که در دیگر مناطق قبائلی پاکستان واقع شد، دیدیم، کار کرد همه اتفاقات راهی جز این نبود که منجر به کنار رفتن یکی از کانونهای اصلی قدرت از صحنه شود.
یعنی میتوانیم بگوییم پرویز مشرف در دوران حکومتش با گروههای افراطی و نزدیک به القاعده همکاری داشته؟
چیزی که میخواهم بگویم از نظر خودم روشن است. آنها اگر با این کارت میخواستند بازی کنند یا اجازه دادند که این جریان تقویت شود، با توجه به وضعیت افراط چه در دو سال قبل چه در پاکستان و چه در همسایگی پاکستان، اشتباه کردند. این مهم نیست که نخواستند یا نتوانستند، نتیجهاش این شد که این مولود به وجود آمده است. وضعیت و کارکردی را به وجود آورد که در مرحله اول یکی از مهمترین و بارزترین مهرههایش از صحنه قدرت کنار رود.
در حال حاضر تداوم ائتلافها را چگونه میبینید؟ به ویژه اينکه به نظر میرسد ائتلافهای شکنندهای قبل از برکناری مشرف میان حزب مسلم لیگ و حزب مردم وجود داشته است؟
حزب مردم و حزب مسلم لیگ دو حزبی که اکنون بیشترین کرسیهای پارلمان را در اختیار داشته و دولت تشکیل دادهاند، در یک مورد با هم اشتراک نظر داشتند که شاید در دسترسترین هدف این بود که ژنرال را کنار بگذارند. اما آن چیزی که الآن دارد اتفاق میافتد و موضوع اصلیتر برای پاکستان است، اقتصاد و امنیت است. یعنی پاکستان باید در دو حوزه امنیت و اقتصاد به سمت یک راهکار جدی برود. راهکار جدی اساسی در گرو یک همگرایی میان عناصر صاحب نفوذ در پارلمان و دولت است. اگر همه دولتمردهای پاکستان به این جمعبندی برسند که به سمت همگرایی حرکت کنند، ممکن است بتوانند این دو تهدید عمده یعنی اقتصاد و امنیت را که نیاز پاکستان است از بين ببرند و بتوانند در بخشی بر مشکلات پاکستان فائق آیند.
نباید فراموش کرد که پاکستان کشوری است با بیش از 160 میلیون جمعیت و با حداقل منابع کانی. برای تامین غذا و انرژی نیاز به یک همبستگی و آرامش نسبی دارد. الآن چشم انداز سخت است که این شرایط میتواند به وجود بیاید یا خیر. اکنون چشمانداز چشمانداز روشنی نیست. سابقه گذشته را اگر به عنوان چراغ راه آینده بگیریم، اوضاع را زیاد امیدوار کننده نمیبینیم. ولی من امیدوارم که چشم انداز پاکستان خلاف آن چیزی باشد که ناظران میبینند. گرچه چشمانداز هم روشن نیست.
بحثی که الآن مطرح است، بحث جانشینی آقای مشرف است. از نواز شریف و آصف علی زرداری برای رسیدن به این سمت نام برده میشود. حزب مردم اصرار دارد که رئیس جمهوری از یکی از اعضای خودش انتخاب شود. پیشبینی شما در این زمینه چیست؟
اصولا جایگاه رئیس جمهوری لزوما به معنای جایگاه دوران ژنرال نخواهد بود. از این رو مسئله عمده و تعیین کننده این نیست که چه کسی این سکان را در دست بگیرد. چون اصولا ساختار پاکستان و شبه قاره ساختار انتخابی و پارلمانی است. لذا امور اجرایی در این ساختار در دست نخستوزیر است که با رای مستقیم مردم انتخاب میشود. اگر در دوران ژنرالها این وضعیت به هم میخورد، وضعیت غیر طبیعی است. و الا روند طبیعی این است که جایگاه اول و اجرایی کشور پست نخست وزیری است. از این رو این که چه کسی رئیس جمهور باشد، اتفاق چندان مهمی نیست. مهم این است که با تفاهم، یک نفر در این مسند قرار بگیرد. با توجه به اخباری که در یکی دو روز گذشته شنیده ايم، به نظر میرسد چنین تفاهمهایی هم نیست. هر کدام از افرادی که نام بردید، ممکن است سر کار بیاید یا حتی کسی از خارج از این اسامی رئیس جمهور شود. این مهم نیست. مهم این است که یک تفاهم و یک همگرایی برای غالب شدن بر مشکلات پاکستان به وجود آید.
آقای نواز شریف پیشنهاد داده است که رهبر بلوچها که در زمان مشرف هم تحت فشار بوده برای این سمت کاندید شود. آیا کلا پاکستان از این ظرفیت برخودار است که قبائل بخواهند خود را به هسته قدرت نزدیک کنند؟
چنین اتفاقی تا کنون نیافتاده است و همان طور که میدانید پاکستان جمعیتی موزائیکی دارد و در این جمعیت موزائیکی قومی که شما نام بردید در اقلیت است. اگر تفاهم روی اسم بشود ممکن است چیزی که تا حالا اتفاق نیفتاده اکنون اتفاق بیفتد. ولی اگر تفاهم نشود، ممکن است این که چه کسی از کدام قبیله انتخاب شود مشکلات را تشدید بکند.
برخی تحلیل میکنند که یوسف علی گیلانی نخست وزیر پاکستان در سفر خود به امریکا به نوعی چراغ سبز از امریکا برای برکناری یا استعفای مشرف در یافت کرد، نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظر من این اعتبار زیاد قائل شدن برای یک بازیگر بیرونی است. نمیخواهم حضور بازیگران خارجی در عرصه داخلی پاکستان را نفی کنم. اما اصولا من در قسمت اول صحبتم هم گفتم، کارکرد ژنرال باعث این وضعیت شد. به نظر من این یک روند بود که به اینجا ختم میشد و شاید این سفر و نوع تفاهمات احتمالی که در این سفر صورت گرفته و البته ما هم اطلاعات دقیقی از این سفر نداریم، اما نوع تفاهماتی که صورت گرفته چه سلبی چه ایجابی، حتی اگر در این سفر توافق بر ماندن مشرف میشد باز هم کارکرد همین بود که اتفاق افتاده است. یعنی یک وضعیتی به وجود آمده بود که از خیلی وقت قبل شروع شده بود و در گرو مجموعه اشتباهاتی بود که مجموعه تصمیمساز انجام داده بودند و کارکردش اجماع بود و باعث شد این اتفاق بیفتد.
یعنی اگر طرف مخالف آن را هم در نظر بگیرید، یعنی توافق میکردند، مشرف باقی بماند وی بازهم نمیماند. از این رو به بازیگرهای بیرونی در این اتفاق نباید نمره زیادی داد. البته حتما بیتاثیر نبودند ولی اصولا یک پروسه از قبل شکل گرفته از مجموعه اشتباهاتی بوده که کنار هم قرار گرفت و به این جا ختم شد. اصلیترین پارامتر عملکرد خود ژنرال است که ارزیابی غلط از روند جریان افراط داشت و با این کار در حقیقت می خواست یک بازی دو گانه انجام دهد. از آنجا که جریان افراط یک روند و جریان تمامیت خواه است به هیچ چیز کمتر از همه چیز رضایت نمی دهد. عاقبت این میشد که شد.
با توجه به وضعیت تروریسم در پاکستان و این که گفته میشود نفوذ طالبان و القاعده در شمال این کشور بالا رفته است و از طرف دیگر با توجه به این که پاکستان بمب اتم در اختیار دارد، آیا شما وضعیت آینده پاکستان را خطرناک ارزیابی نمیکنید؟
به هر صورت ژنرال از وقتی که بازنشسته شد وابستگی اش به نهاد و سازمان ارتش قطع شد. مکان و نهاد و سازمان ارتش در شبه قاره و پاکستان جایگاه خودش را دارد. سازمانی با تمرین بیش از شصت سال در بحرانهای متفاوت. در این رابطه نهاد ارتش این قدرت و امکان را دارد که تضمینهای لازم را به جامعه بینالملل درباره بحث هستهای بدهد. بحث مبارزه با افراط به تنهایی یک موضوع جدایی است که اصولا به اين پرسش که آیا این نهاد و این سازمان ارتش به این جمع بندی برای رفتاری متفاوت با آن چیزی که تا کنون در کارنامه اش وجود دارد، رسیده است یا خیر. هنوز کسی نمیتواند پاسخ دهد. سیر تحولات اگر آن چیزی باشد که در گذشته اتفاق افتاده باشد، در این حوزه چندان تحولی ایجاد نمیشود.
مشرف فردی بود که با سپاه سحابه و گروههای مشابه که موی دماغ پاکستان و به خصوص شیعیان شده بود، بسیار مبارزه کرد. اکنون با نبود مشرف پیشبینی نمیشود این گروهها مجددا شکل بگیرد و نفوذ پیدا کنند؟
اصولا تصمیم سازان در شبه قاره و پاکستان از جریان افراطی یک ارزیابی درست نداشته اند و تصورشان این بود که این کارتی است که هر موقع بخواهند از آن استفاده کنند و به بازی بگیرند و هر موقع که نخواستند بتوانند آن را کنترل کنند. مجموعه اتفاقاتی که افتاده نشان داده است که این ارزیابی صحیحی نیست. مثل شمشیر دو لبهای است که حتی فراتر از آن مانند شعبدهبازی است که چیزی را از درون یک جعبه در میآورد و دیگر نمیتواند آن را کنترل کند. چون از خواص جریان افراط، تمامیت خواهی آن است. از این رو اینها در گذشته این ارزیابی صحيحى نداشتند و هزینهاش را همه پرداخت کردند.
از دوران ژنرال ضیا تا به امروز هر کسی به جریان افراط بیشتر نزدیک شده بیشتر هزینه پرداخته. اگر به این ارزیابی درست رسیده باشند و بخواهند با آن جدی برخورد کنند، حالا رفتارهای کوچکتری هم مثل کارکردهای درونی یا بیرونی جریان افراط میتواند قابل کنترل باشد. در یک مرحلهای ژنرال به این جمعبندی رسیده بود و فکر میکرد که کارکرد جریان افراط را در درون میتواند کنترل بکند که البته کنترل هم کرد، اما جریان افراط امروز به وضعیتی رسیده که میتواند خودش را اداره کند، برای خود استراتژی و تاکتیک تعریف کند و خودش را به لحاظ اقتصادی اداره کند. الآن هم تله گذاشته است. یعنی اگر تمام تصمیمسازان داخلی که ممکن است مورد حمایت بیرون هم باشند به این جمع بندی درست رسیده باشند که یک اقدام قطعی و جدی نسبت به این جریان انجام بدهند ممکن است سخت موفق شوند. و گرنه این جریان که تا گذشته نزدیک کارکرد بیرونی اش مورد رضایت بخش تصمیمساز بوده، در پاکستان امروز کارکرد درونی اش هم درد سر خواهد شد که شامل حال اقلیتها از جمله شیعیان خواهد بود. این طوری که من میفهمم اگر این روند در مقطع فعلی برای شیعیان دردسر ساز شده باشد حتما دامن بقیه را هم میگیرد و هیچ کس نمیتواند تضمین کند که در حوزههایی قابل کنترل است و در جای دیگر قابل کنترل نیست.
نواز شریف اصرار شدید دارد که از مشرف شکایت شود. در وضعیت فعلی شکایت او را چگونه تفسیر میکنید؟
این اتفاق چندان مهمی نیست. به خصومت دو شخص بر میگردد. آقای نواز شریف با استانداردهای شبه قاره نخست وزیر منتخب پاکستان بود و با یک کودتا که بالاخره کودتا در هیچ جای دنیا قابل پذیرش نیست، برکنار شد و بعد تبعید شد و هزینه چندین ساله را در تبعید پرداخت کرد. طبیعی است که شخصی که از این موضوع صدمه ديده، همه تلاشش را برای این که ژنرال را به محاکمه بکشاند، انجام می دهد. ولی خيلى در روند تحولات پاکستان تاثیر ندارد چون ارتباط سازمانی ژنرال با حامیان گذشتهاش به نظر میرسد که قطع شده است. از این رو به نظر من این بیشتر یک اتفاق حقوقی خواهد بود تا یک اتفاق سیاسی.
نظر شما :