احتمال برخورد نظامى ؛ گزينه هاى ارتش آمريکا در مقابله با ايران

۲۲ تیر ۱۳۸۷ | ۱۹:۵۱ کد : ۲۲۶۷ آمریکا
رابطه ایران و امریکا با توجه به اتهامات امریکا در مورد کمک ایران به شورشیان در عراق، تشنج در آبهای خلیج فارس، احتمال توسعه موشک های نظامی، و ادامه فعالیت های هسته ای ایران، آشکارا رو به وخامت نهاده است.
احتمال برخورد نظامى ؛ گزينه هاى ارتش آمريکا در مقابله با ايران
رابطه ایران و امریکا با توجه به اتهامات امریکا در مورد کمک ایران به شورشیان در عراق، تشنج در آبهای خلیج فارس، احتمال توسعه موشک های نظامی، و ادامه فعالیت های هسته ای ایران، که بر اساس آخرین گزارش ها نزدیک به ٦ هزار سانتریفیوژ را در حال چرخش دارد (یعنی رقمی بیش از آنچه آژانس بین المللی انرژی هسته ای و ارزیابی اطلاعات ملی اطلاع داده بودند)، آشکارا رو به وخامت نهاده است.
 
نتیجه این روند، گرم شدن دوباره بازار بحث درباره نگرانی امریکا در مورد اینکه باید نوعی برخورد نظامی با ایران داشت، و داستان های مربوط به آمادگی نظامی و نقشه های جنگی این کشور است. بر اهمیت این نکته باید تاکید کرد که برای آماده نگه داشتن نقشه های اضطراری در خلیج فارس، به چندین هفته، و برای تدوین سناریو های مختلف برنامه ریزی اضطراری در صورت درگیری نظامی با ایران، به چندین ماه زمان نیاز است.
 
این برنامه ریزی شامل مسائلی نظیر چگونگی انتقال نیروهای امریکایی برای حمایت از عملیات، شناسایی هدفهای موثر، گزینش برنامه های عملی و موثر برای ترساندن و، در عین حال، بازداشتن رقیب از اقدامات مخرب و استفاده از نیروهای نظامی، است.
 
در مورد خلیج فارس، این امر به معنای برنامه ریزی و مطابقت برنامه های اضطراری برای استفاده از جنگنده های هوایی و بالگرد ها، احتمال استفاده از نیروی زمینی، هواپیماهای حمل و نقل، جنگ افزار زمینی و پرتاب موشک، به اضافه برنامه ریزی برای مقابله با عملیات ضد موشک زمینی، دریایی، و زمین به هوای دشمن است.
 
این نیروها می بایست برای مدتی طولانی و بدون تکیه بر ستاد مرکزی مستقر در خارج از صحنه جنگ، قادر به ادامه عملیات بوده، و آمادگی استفاده از برنامه های اضطراری را در صورت تغییر روند عادی جنگ در اسرع وقت داشته باشند. به همین سبب، اولین قربانی جنگ معمولا نقشه آن است.
 
" منتفی نکردن گزینه جنگ " مستلزم آن است که برنامه ریزی و نقشه کشی جنگ به طور مرتب دستکاری بشود، و نقشه های متعددتر و جدیدتر طراحی شود.
 
امریکا در رابطه با ایران با سه سناریو روبرو ست، که باید آمادگی مقابله با هر سه را داشته باشد. نابودی تاسیسات هسته ای ایران مستلزم حملاتی عمیق از طرف نیروهای امریکایی با ظرفیت حملات مکرر و موثر است. البته این سری عملیات بستگی به تصمیم ارتش آمریکا دارد. به این معنا که آیا حملات فقط برای نابودی مراکز هسته ای است یا شامل مجتمع های تولید اسلحه و ستاد های کنترل و فرمان قوای ایران نیز خواهد شد.
 
همچنین، این تصمیم ارتش نیز لازم است که آیا دریچه ای هوایی برای حملات مکرر خود در فضای ایران باز خواهد کرد یا نه؛ و این دریچه تا چه مدت زمانی باید باز بماند تا موفقیت تضمین شود؟ چنین گزینه ای با استفاده از نزدیک به یکهزار حمله هوایی، که شامل استفاده از هواپیماهای بدون خلبان نیز هست، امکان پذیر می شود.
 
این حملات، استفاده از بیش از یکهزار سلاح دقیق و موشک های دوربرد را در بر خواهد داشت. بسیاری از هدف ها توسط ناوگان مورد اصابت قرار خواهند گرفت. اما بعضی از مراکز هم باید هدف هواپیماهای بمب افکن قرار گیرند. از نظر سیاسی، چنین حملاتی برای امریکا دردسر ساز می شود. در عین حال، برای این کشور مشکل خواهد بود که پیش از موفقیت به حملات خود پایان دهد.
 
امریکا، برای حمله زمینی به ایران، نفرات لازم را ندارد. به همین دلیل باید آمادگی مقابله با مشکلات احتمالی در عراق، لبنان، افغانستان، و گروه های تروریستی را نیز داشته باشد. بنابراین، به احتمال زیاد، نیاز خواهد داشت تا از پادگان های خود در قطر و کویت حداکثر استفاده را بکند. در عین حال، استفاده از ستاد مستقر در عمان برای کنترل دریای عمان در کنار کنترل خلیج فارس نیز در دستور کار خواهد بود.
 
مقابله با حمایت ایران از عناصر شورشی مانند " جیش المهدی "، درگیری کاملاً متفاوتی است. زیرا، از یک طرف، جلوگیری از حمایت ایران از عناصر مذکور با استفاده از تهدید حمله به ایران پیوند دارد و عملیات نیروهای امریکایی و عراقی علیه سپاه قدس در عراق و عملیات مشابه علیه شبه نظامیان و شورشیان اهل تشیع، خطر ( ریسک ) کمی در بر دارد، زیرا در حال حاضر نیروهای ائتلاف در بصره و شهرک صدر ضربه های قابل توجهی به این گروه ها زده اند.
 
اما، از طرف دیگر، اعتبار تهدیدهای امریکا علیه ایران و گروه های وابسته به آن، در گرو موفقیت عملیات است. امریکا باید نشان دهد که ترسی از درگیری با ایران ندارد، و هرنوع پاسخ از طرف ایران به ضرر خود آن کشور تمام خواهد شد. با وجود این، چنین روشی تضمینی برا ی موفقیت کامل نیست. زیرا ایران نشان داده است که هرچند بی گدار به آب و آتش نمی زند، حاضر است بلوف امریکا را بخواند و تهدیدات را نادیده بگیرد. بنابراین امریکا باید برای مقابله با چنین وضعیتی برنامه داشته باشد.
 
اگر نیروهای امریکایی تصمیم بگیرند که با نیرو های سپاه قدس و دیگر عناصر عراقی وابسته به تهران درگیری نظامی داشته باشند، با چند مشکل مواجه خواهند شد. زیرا ستادها و مراکز وابسته به سپاه قدس از ارزش بسیار کمی برخوردارند. بنابراین به راحتی قادرند از یکدیگر مجزا شده و در زمان و مکانی دیگر بازسازی شوند. ارتش امریکا با وجود موفقیت در از هم پاشیدن این نوع مجتمع ها، چنین مشکلی را در رابطه با القاعده و طالبان تجربه کرده است.
 
ایران دارای نقاط ضعف دیگری هم هست. امریکا دلیلی ندارد که اراضی حاوی گاز طبیعی، پالایشگاه های سوخت گاز، و مجتمع های تولید برق ایران را از بین نبرد. در عین حال، گر چه ممکن است بعضی از مراکز برنامه هسته ای زیرزمینی باشند، راکتورهای آنها در کنار مجتمع های تولید اسلحه قابل حمله و تخریب هستند.
 
باید بر این نکته تاکید کرد که توانایی در " جنگ نا برابر " فقط مختص کشورهایی که از نظر نظامی ترند نیست، و کشورهای قوی نیز می توانند به خوبی از این توانایی استفاده کنند. بیش از یکصد موشک " کروز " می تواند از ناوگان های مستقر در ابهای خلیج فارس شلیک شود، تا نیازی به میزبانی هیچ یک از کشورهای حاشیه جنوبی این آبها نباشد.
 
مشکل عمده امریکا گزینه های متعدد ایران در خارج از مرزهای این کشور است. ایران تاکنون در آبهای خلیج فارس درگیری دریایی سطح پایینی با نیروهای امریکا و بریتانیا داشته است، که به " جنگ تانکرها " ( سالهای ١٩۸٧- 1٩۸۸ ) ؛ ( ١٣٦٦ -  ١٣٦٧) معروف شد. در عین حال، ایران سعی خواهد کرد تا با ایستادگی در مقابل نیروی دریایی امریکا افکار عمومی جهان و بخصوص مسلمانان را به طرف خود سوق بدهد، و در بین شهروندان ایرانی از امریکا هیولایی شیطان صفت بسازد.
 
ایران حتما چنین کاری خواهد کرد، حتی اگر ایستادگی آن در صحنه نبرد با شکست مواجه شود.
همچنین، برای ایران این امکان وجود دارد که در مقابله با آمریکا، از بخش عمده ای از نیروی دریایی فرسوده اش استفاده کند. زیرا قایق های کوچک و کشتی های موشکدار گشتی سپاه پاسداران می توانند با دعوت به " شهادت " مستقیماً به حمله به کشتی ها و ناوگان های امریکا سوق دهند. در عین حال، موشک های مستقر در جزایر و مناطق حومه تنگه هرمز، قادر خواهند بود نیروی دریایی آمریکا و متحدانش را هدف قرار دهند.
 
ایران می تواند چنین محاسبه کند که با شکست در درگیری مستقیم، پیروز بیرون خواهد آمد. بنابراین می تواند بر اساس چنین سناریویی آن قدر حملات کوچک و همزمان در برنامه کار خود قرار دهد، تا امریکا را وادار به عکس العملی کند که از دید جهانیان تهاجمی باشد و مورد محکومیت قرار گیرد.
 
محاسبه دیگر ایران می تواند بر این اساس باشد که امریکا، به دلیل بهای گزاف سیاسی و اقتصادی واردات مواد غذایی و نفت، ایران را مورد حمله قرار نخواهد داد. گزینه های دیگر ایران می تواند در طولانی مدت و در خفا پیاده شود. مثلا این کشور قادرست نشان دهد که ظاهراً از عراق عقب کشیده ولی، در عین حال حضوری پشت پرده تر و جدیدی را برنامه ریزی کند.
 
یا با صبر و حوصله به انتظار نتیجه درگیری نیروهای ائتلاف عراقی و امریکایی با گروه وابسته به مقتدا صدر بنشیند، تا موقعیت و نتایج انتخابات محلی ایران را در ماه اکتبر ( مهر ماه ) را به نفع خود رقم زند. همچنین می تواند در انتظار نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا بماند. در هر صورت، ایران هم مرز عراق است، و رابطه خود را با سوریه نیز حفظ خواهد کرد.
 
ایران می تواند حمایت خود را از عناصر شورشی در افغانستان و پاکستان نیز افزایش دهد. فشار ایران در غرب مرزهایش، یعنی حمایت از اقلیت های شیعه در افغانستان، نیروهای طالبان در جنوب آن کشور، و منطقه بلوچ نشین پاکستان نیز می تواند دردسرساز باشد. ایران همچنین قادر است ارسال اسلحه را برای حزب الله بیشتر کند، حمایت علنی از جنبش حماس را افزایش دهد، یا موشک های بیشتری برای استفاده علیه نیروهای غربی یا متحد با غرب به سوریه بفرستد.
 
برای ایران لزومی ندارد که در خلیج فارس با نیروهای دریایی امریکا و بریتانیا مقابله کند. چرا که می تواند، با استفاده از نیروی دریایی سپاه پاسداران، عبورومرور تانکرهای نفتی و تجاری خلیج فارس را مورد تهدید قرار دهد، آبهای جنوبی خلیج فارس را مین گذاری کند، یا با استفاده از گروهک های حامی جنبش شیعیان در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس دست به اقدامات خرابکارانه بزند.
 
همان طور که اشاره شد، امریکا توانایی مقابله با تمامی عملیات مذکور را دارد، و با افزایش حجم " جنگ نابرابر " یا " فاقد مقیاس "، ضربه ای مخرب تر به ایران خواهد زد. اما باید توجه داشت که این گزینه از خطر پذیری ( ریسک ) سیاسی افزونی برخوردار است، و نتیجه نهایی آن می تواند از ایران دشمن جدی تری بسازد. بنابراین دولت امریکا  لزوما باید برای چنین وضعیتی نیز برنامه ای اضطراری برای پیاده کردن داشته باشد.
 
مسلماً هیچ نوع برنامه ریزی و در نظرگیری وقایع احتمالی، تضمینی برای موفقیت کامل نیست. چرا که استفاده از قوای ارتشی در عملیات نظامی خطرپذیری به همراه دارد. اما آنچه در این خصوص حائز اهمیت است، درک این مسئله است که چرا امریکا باید در قبال ایران گزینش نظامی داشته باشد، و خطر عملی کردن چنین گزینشی تا چه حدی بالا است؟

نظر شما :