دونالد ترامپ کنترل سیاست خارجی آمریکا را از دست داده است

دو راهی ایران و امریکا و نتانیاهوی ویرانگر

۲۵ خرداد ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۳۴۸۵ اخبار اصلی پرونده هسته ای خاورمیانه
در هفته‌های اخیر، ایران و ایالات متحده در نقطه‌ای تعیین‌کننده و بر سر دو راهی ایستادند. یک راه به‌سوی مذاکراتی دشوار اما امیدبخش برای مردم هر دو کشور، و راه دیگر به‌سوی جنگی فرسایشی که چیزی جز ویرانی در پی ندارد.
دو راهی ایران و امریکا و نتانیاهوی ویرانگر

نویسنده: کریستوفر اس. چیویس، پژوهشگر ارشد و مدیر برنامهٔ سیاست‌ورزی آمریکایی در بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی

دیپلماسی ایرانی: با حملات اسرائیل به ایران و اوکراین به روسیه، زمان آن فرارسیده است که دولت ایالات متحده آمریکا با تمرکز و نظم، بار دیگر ابتکار عمل در سیاست خارجی را به دست گیرد.

در هفته‌های اخیر، ایران و ایالات متحده در نقطه‌ای تعیین‌کننده و بر سر دو راهی ایستادند. یک راه به‌سوی مذاکراتی دشوار اما امیدبخش برای مردم هر دو کشور، و راه دیگر به‌سوی جنگی فرسایشی که چیزی جز ویرانی در پی ندارد.

در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ مسیر دیپلماسی را بست؛ آن‌هم با خروج از توافق هسته‌ای موجود با ایران، یعنی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام). با این حال، از آغاز دومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش در ژانویه، رویکردی غیرمنتظره و باز نسبت به مذاکره با تهران نشان داده است. چنین به‌نظر می‌رسد آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز آمادگی همراهی با این مسیر را داشته است.

اما اکنون بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مسیر جنگ را به‌جای آنان انتخاب کرده و ترامپ نیز، با وجود تردیدهای اولیه، ظاهراً در حال پیروی از اوست. ترامپ در موقعیتی بی‌سابقه برای مهار نتانیاهو قرار داشت – بیش از هر رئیس‌جمهوری آمریکا در چند دههٔ اخیر – اما ترجیح داد او را همراهی کند.

پس از ورود به کاخ سفید، ترامپ در پی یک توافق بود که در قبال توقف برنامهٔ تسلیحات هسته‌ای ایران، تحریم‌ها را کاهش دهد. چنین توافقی می‌توانست به سود هر دو طرف باشد: خطر گریز هسته‌ای ایران را به‌شدت کاهش می‌داد، فشار بر دیگر کشورها برای دنبال کردن برنامهٔ هسته‌ای را کم می‌کرد، بازار جهانی انرژی را آرام می‌ساخت، و آمریکا را قادر می‌ساخت نیروهای نظامی‌اش را در منطقه کاهش دهد – هدفی که همهٔ رؤسای‌جمهوری آمریکا از زمان باراک اوباما دنبال کرده‌اند. همچنین، بهبود روابط با ایران می‌توانست روند نزدیکی تهران به روسیه و چین را مختل کند.

اما اسرائیل به‌کلی با این روند مخالف بود و آن را بر هم زد. دولت اسرائیل مدعی است که ایران تنها چند روز با تولید بمب اتمی فاصله دارد و چاره‌ای جز حمله نداشته است. اما این ادعا به‌سختی قابل باور است. برای سال‌ها، کارشناسان از جمله جامعهٔ اطلاعاتی آمریکا، تخمین زده‌اند که ایران برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح هسته‌ای، ماه‌ها یا حتی سال‌ها زمان نیاز دارد. اگر این برآوردها به‌تازگی تغییر کرده بود، آمریکا به‌احتمال زیاد در حمله با اسرائیل همراه می‌شد.

حملات اسرائیل نیز برنامهٔ هسته‌ای ایران را متوقف نخواهد کرد. خسارات (این جنگ) واقعی است و با این حال عملیات نظامی ادامه دارد.

با این حال اسرائیل تنها به تخریب بخش‌هایی از این برنامه قادر است. هرچند که نابودی تأسیسات غنی‌سازی در نطنز یک عقب‌گرد برای ایران محسوب می‌شود، اما این تأسیسات قابل بازسازی‌اند.

ترور دانشمندان هسته‌ای ایران نیز ضربه‌ای سنگین است، اما دانش و تخصص آن‌ها در طول زمان قابل جایگزینی است.
تجربه نشان داده که «حملات قطع‌سر» ممکن است در کوتاه‌مدت اثرگذار باشند، اما در بلندمدت به‌ندرت موفقیت‌آمیزند.

حتی اگر ایالات متحده به این حملات بپیوندد، بدون اجرای عملیات تغییر رژیم در تهران، این برنامه به‌طور کامل متوقف نخواهد شد. چنین راهبردی تکرار فاجعهٔ جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ خواهد بود – اما در ابعادی گسترده‌تر.

در نتیجه، برنامهٔ تسلیحات هسته‌ای ایران در شکلی باقی خواهد ماند. اما چشم‌انداز مذاکره برای مهار آن، به‌شدت آسیب دیده است. نتیجه، بدترین حالت ممکن است: ایرانی انتقام‌جو، مصمم‌تر از پیش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای، و از بین رفتن امید به راه‌حلی دیپلماتیک.

مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، هوشمندانه تلاش کرده است کشورش را از حملات اسرائیل دور نگه دارد. اما ترامپ – که در ابتدا کوشید مانع این حمله شود – اکنون می‌کوشد از آن به‌عنوان اهرم فشار برای کشاندن تهران به پای میز مذاکره استفاده کند. این میزان هم‌سویی آمریکا با اسرائیل در چنین لحظه‌ای، تنها باعث می‌شود ایالات متحده بیشتر درگیر بحران شود و در معرض اقدامات تلافی‌جویانهٔ ایران قرار گیرد.

از نظر تاکتیکی نیز این رویکرد بعید است نتیجه‌بخش باشد. حاکمان اقتدارگرای ایران نمی‌توانند اجازه دهند آشکارا تحت فشار، به توافق تن دهند، چراکه این کار مشروعیت داخلی‌شان را تهدید می‌کند. افزون بر این، برخی مقام‌های بانفوذ ایرانی از وضع موجود تحت تحریم‌ها نفع می‌برند – تحریم‌هایی که اقلیتی را ثروتمند کرده و اکثریت مردم را در تنگنا قرار داده است.

حملات جسورانهٔ اسرائیل نمونه‌ای دیگر از آن است که چگونه شریکان آمریکا ابتکار راهبردی را از دستان ترامپ ربوده‌اند. این حملات تنها اندکی پس از آن انجام شد که ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، تصمیم گرفت در بحبوحهٔ تلاش آمریکا برای برقراری آتش‌بس با مسکو، با پهپاد به عمق خاک روسیه حمله کند.

در حالی که دولت ترامپ درگیر بحران‌سازی‌های داخلی است و جهت‌گیری سیاست خارجی‌اش در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، دیگر بازیگران نیز احتمالاً با جسارت بیشتری وارد عمل خواهند شد. اگر این دولت نتواند با تمرکز و انضباط کنترل سیاست خارجی را بازپس گیرد، آمریکا در معرض کشیده‌شدن به درگیری‌های بیشتر و فاقد منافع ملی روشن قرار خواهد گرفت.

منبع: گاردین / ترجمه: کتایون لامع‌زاده

کلید واژه ها: ایران و امریکا مذاکرات ایران و امریکا ایران و اسرائیل ایران و امریکا و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران جنگ با ایران


( ۵ )

نظر شما :