فلسطین و اسرائیل: منازعات قدیم و جدید
از اعلامیه بالفور تا وعدهای که ترامپ میدهد
![از اعلامیه بالفور تا وعدهای که ترامپ میدهد](/images/www/fa/news/news-primary/2025/1739254072-703546-400.jpg)
نویسنده: محمدرضا بابایی، کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا از دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: بیش از یک قرن از صدور اعلامیه بالفور میگذرد؛ این اعلامیه، چهار دهه بعد از صدور مقدمه تاسیس کشور اسرائیل را فراهم کرد. از این رو میتوان به جرأت گفت که تاسیس دولت اسرائیل در فلسطین با نام آرتور جیمیز بالفور، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا گره خورده است. تاسیس دولت اسرائیل فصلهایی از فصول منازعات اعراب و اسرائیل را در خاورمیانه رقم زد که تا امروز هم ادامه دارد. در حال حاضر هیچ چشمانداز روشن و نقشه راه مشخصی برای حل این منازعات که رضایت طرفین را جلب کند؛ وجود ندارد.
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016، آغاز فصل جدیدی از مناسبات و منازعات میان اسرائیل و اعراب بود. ترامپ با هدف پایان دادن به منازعات اعراب و اسرائیل، ابتکار "معامله قرن" را مطرح کرد. بسیاری از منتقدان طرح معامله قرن را با اعلامیه بالفور مقایسه میکنند که هدف نهایی آن کوچ اجباری فلسطینیها از کرانه باختری و نوار غزه است. طرح ترامپ عملا خط بطلانی بر ایده تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین است که مورد حمایت اغلب کشورهای عربی و حتی برخی از جریانهای سیاسی فلسطینی است.
کوچ بدون بازگشت
جنگ 1948 اولین مواجه بین اعراب و اسرائیل بود. فلسطینیها و ائتلافی از کشورهای عربی با وجود برتری در تعداد نفرات و تجهیزات از اسرائیل شکست خورند. این شکست علاوه بر از دست دادن بخشی از قلمرو تاریخی فلسطین، به آواره شدن یک میلیون فلسطینی منجر شد. نزدیک به دو دهه بعد، جنگ شش روزه 1967 آخرین میخ را بر تابوت ناسیونالیسم عربی زد که جمال عبدالناصر منادی آن بود. در جریان جنگ 1967، اسرائیل علاوه بر تصرف نوار غزه و کرانه باختری، توانست بخشی از بلندیهای جولان و صحرای سیناء در سوریه و مصر را تصرف کند. این نبرد نیز مانند سلف خودش نتیجه فاجعهباری برای فلسطینیها به ارمغان آورد و به مهاجرت اجباری نیم میلیون فلسطینی به کشورهای عربی همسایه منجر شد.
بعد از گذشت بیش از نیم قرن از فاجعه جنگ 1967، عملیات 7 اکتبر 2023 مقدمه حمله نظامی و یک جنگ تمام عیار را این بار در نوار غزه فراهم کرد. بیش از یک سال از این جنگ اخیر در غزه میگذرد که به ویرانی تقریبا کامل نوار غزه منجر شده و عملا تمام ساکنان این منطقه را به آوارگان بیآشیان تبدیل کرده است.
بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید و سیاستهای اخیر وی در قبال تحولات غزه شرایط را برای فلسطینیها بسیار پیچیدهتر کرده و آینده سیاسی دولتی به نام فلسطین را در هالهای از ابهام قرار داده است.
از بالفور تا ترامپ
بالفور مقدمات تشکیل دولت اسرائیل را فراهم آورد اما قلمرو این دولت تنها شامل بخش محدودی از جغرافیای تاریخی میشد که از آن با عنوان فلسطین یاد میشود. جنگهای 1948 و 1967 و چه بسا جنگ اخیر غزه در سایه روی کار آمدن مجدد ترامپ مقدمات کوچ اجباری فلسطینیها از نوار غزه و کرانه باختری را فراهم کند و حاکمیت اسرائیل بر جغرافیای تاریخی فلسطین تثبیت شود.
ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود، با به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت جدید اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیت المقدس اولین گامهای خود را در راستای تحقق معامله قرن برداشت. در وهله بعدی، تیم دیپلماسی ترامپ یک سلسله مذاکرات و گفتوگوهای پیچده و طولانی را با کشورهای عربی منطقه با هدف تشویق آنها برای عادیسازی روابط با اسرائیل انجام داد. مسئله عادیسازی روابط کشورهای عربی منطقه با اسرائیل چندان هم کم هزینه نبود و نیست بلکه مستلزم یک سری امتیازات و ضمانتهای امنیتی و سیاسی است، خصوصا این قاعده در رابطه با عربستان کاملا منطبق است.
ریاض به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار منطقهای به مسئله عادیسازی روابط با اسرائیل به سان یک برگ برندهای مینگرد تا از طریق آن حداکثر امتیاز را از ایالات متحده آمریکا اخذ کند، از ضمانتهای امنیتی تا دستیابی به فناوریهای هستهای و خرید سلاحهای استراتژیک و راهبردی از آمریکا که به نوعی در برابر رقبای منطقهای بازدارندگی ایجاد میکند. مسئله تاکید عربستان بر تشکیل دو دولت و تاکید بر حمایت از حقوق فلسطینیها صرفا ابزاری برای چانهزنی با طرف آمریکایی برای اخذ امتیاز بیشتر است.
استراتژی موازنه فراساحلی ایالات متحده آمریکا که در چارچوب دکترین چرخش به شرق آسیا تعریف میشود، یکی از اصلیترین عواملی بود که واشگتن را بیش از پیش برای پایان دادن به منازعات اعراب و اسرائیل در خاورمیانه مصمم و مصر کرد.
ایالات متحده آمریکا حدود دو دهه است که در راستای سیاست مهار چین در آبهای دریای چین جنوبی، سیاست خروج تدریجی از خاورمیانه را در دستور کار قرار داده است. با توجه به ارزیابی مجدد واشینگتن از ماهیت تهدید و منافع، تصمیمسازان کاخ سفید ترجیح دادند که از تمرکز همزمان روی دو منطقه خودداری کنند. خروج تدریجی آمریکا ترسیم یک خاورمیانه جدید و باز توزیع موازنه قدرت در منطقه را مستلزم است. عادیسازی روابط کشورهای عربی منطقه با اسرائیل که با ایده و میانجیگری ایالات متحده انجام گرفت را میتوان در ذیل ایجاد یا باز توزیع توازن در خاورمیانه تعریف کرد. خاورمیانهای جدید، با مرزبندیهای جدید که در آن منازعات اعراب و اسرائیل جای خود را به ائتلافسازیها و صفآراییهای جدید میدهد.
مسئله فلسطین و جهان عرب
از آغاز قیامهای موسوم به بهار عربی، جهان عرب با چالشهای سیاسی و اقتصادی قابل توجهی مواجه شده است. مسئله بحران مشروعیت در اغلب کشورهای عربی، مسئلهای است که اغلب تودههای اجتماعی با آن چندان بیگانه نیستند. با وجود تمام چالشها و بحرانهایی که کشورهای عربی در طول چند دهه گذشته تجربه کردند؛ فلسطین به عنوان یک نقطه مشترک برای اغلب اعراب به شمار میرفت و چه بسا میرود اما بعد از قیامهای بهار عربی بلوکبندیهای جدیدی در جهان عرب شکل گرفت که نگرش برخی از اعراب خصوصا اقشار متوسط و تحصیلکردههای محافظهکار نزدیک به حاکمیت را نسبت به مسئله فلسطین تغییر داد.
موضعگیریهای متباین و تضاد منافع میان تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله و حماس در غزه، سیاستهای دوگانه حماس از حمایت از مخالفان سوری تا چرخش به سوی ایران و محور مقاومت و پروپاگاندای رسانهای برخی از رسانههای عربی علیه مسئله فلسطین، از جمله عواملی بود که جهان عرب را به دو بخش طرفدار و مخالف مسئله فلسطین تقسیم کرد.
در رابطه با گروه دوم، برخی به طور کلی ماهیت فلسطین را منکر میشوند و برخی دیگر حاکمیت حماس بر غزه را فقط زیر سؤال میبرند و آن را عامل این بحران اخیر میدانند. در طرف مقابل، مسئله فلسطین نزد طرفدارانش در جهان عرب به یک گفتمان برای مبارزه و مقابله علیه هر گونه از اشکال سیاسی استبداد و استعمار تعبیر میشود.
نظر شما :