رهبری که هیچکس او را ندیده است
هیبت الله خیالی طالبان
دیپلماسی ایرانی: اینکه هیبت الله نامریی، رهبر طالبان، چرا رسانه یی نمی شود سئوال خیلی ها مهم و در بسیاری موارد بحثی قابل مکث است، چون معمولا مهره های استخباراتی را همه نمی شناسند و نباید هم بشناسند. هیبت الله خیالی بر بیش از سی میلیون انسان حکم می راند، ولی کسی وی را ندیده است. جالب است که در قرن بیست و یک و انفجار اطلاعات و امکانات تکنولوژیکی، چگونه چنین ترفند استخباراتی ملتی را غافل ساخته است؟
آنچه باید بگویم که هیبت الله خیالی به گمان اغلب وجود ندارد. درست است که شخصی به نام هیبت الله در گذشته بوده و در میان طالبان حضور داشته، اما وی قبلا با دو نظریه متفاوت و همسان در ماهیت قضیه که هر دو عدم موجودیت وی را تایید می کنند، دیگر زنده نیست.
نظریه اول می گوید وی در نتیجه انفجار در کویته پاکستان همراه با برادر، مولوی مطیع الله، مسئول استخبارات طالبان و حافظ مجید، مسئول مالی طالبان در سال 2019 کشته شده است. نظریه دوم می گوید وی در اثر ابتلا به کرونا در بیمارستانی در پاکستان درگذشته است. طالبان هر دو مورد را رد می کنند وپافشاری به زنده بودن وی دارند. حقیقت موضوع چندان به درستی معلوم نیست.
هر چه است، نامی زیر عنوان هیبت الله فرمان صادر می کند، حکومت می کند و احدی را مجال و جرات عدم اطاعت در برابر وی نیست. چهره خیالی و جنجالی که نمی تواند لحظه ای از سرخط خبرها در حاشیه بماند و کماکان در ذهنیت ها و میدان عمل حاکمیت دارد.
دلایل عدم موجودیت هیبت الله نام خیالی – جهالت طالبان از زمان ظهورشان به گونه مشهود ثابت بوده است. اینکه رهبری بدون چهره، تنها با صدا و روی یک قیاس حکم می راند وتمام طالبان بدون سرکشی، از این صدا اطاعت می کنند، جای تعجب دارد. یعنی این پروژه به گونه ی دقیق طرح ریزی شده است که بدون کم و کاست، پیش می رود. پس اینکه چه کسی پس پرده است، شک و ابهام های زیادی را در ذهن هر یک ما ایجاد می کند؛
- گروه طالبان بسیاری از ارزش های دینی، هنجارهای اخلاقی و اجتماعی را عملا غیر قابل قبول اعلان کرده اند. چطور امکان دارد که یک ذهنیت قیاسی را که نه کسی آن را دیده و نه ملاقات کرده، بدون قید و شرط اطاعات کنند؟ در این صورت تنها چیزی که از وی مشهود است، پیام های صوتی است و تنها چیزی که می تواند ادعای ضعیف موجودیت هیبت الله را ثابت کند، اخبار دیدارهای خیالی و سریالی وی با سران طالبان و حلقات سیاسی و استخباراتی بیرونی است.
- شاید برای بسیاری ها این سئوال ایجاد شود که چرا دیگر اعضای طالبان در وقت واگذاری کابل به این گروه، با شور و شعف داخل کابل شدند، اما هیبت الله خیالی تا الآن هنوز به کابل نیامده است؟ معلوم است که کاسه ای زیر نیم کاسه است. به این لحاظ برای اینکه هویت اصلی این رمز استخباراتی، افشا نشود، کسی نه وی را دیده و نه هم دسترسی به او، آسان است.
- چرا در موارد نادری، حتی عناصر داخلی و طالبان، خبرهای دیدار و ملاقات هیبت الله را انتشار نمی دهند. تنها در بعضی ملاقات ها، خارجی ها مانند نخست وزیر قطر، نماینده های سی آی ای و سایر سازمان های استخباراتی پرنفوذ در مسئله افغانستان و ایجاد گروه طالبان، تبلیغات می کنند که با هیبت الله خیالی، ملاقات کرده اند و دیداری داشته اند. ویژگی های این مهره استخباراتی – هیبت الله خیالی – شدیدا در تلاش ایجاد یک اداره متمرکز است که مرکز فرماندهی آن باید تنها قندهار باشد و تحت فرمان مستقیم خودش باشد. این کار وی را مجزا از سایر رهبران طالبان می سازد و نشان می دهد که چهره ای در پس پرده وجود دارد که بیشتر از چهره سیاسی و مذهبی، یک عنصر استخباراتی و نظامی است و می داند چگونه یک گروه جنگ طلب و افراطی را تحت یک فرمان مشخص بیاورد.
- هیبت الله خیالی در تلاش است تا جایگاه طبقه روحانی را که عنصر اصلی بسیج و اتحاد گروه های تندرو دینی است، در نظام طالبان تقویت کند. زیرا با این کار قوام پایه های قدرت خودش تضمین می شود و روحانیون و ملاها که تاثیر عمیقی بر عملکرد طالبان دارند، می توانند از حیث یک ابزار در خدمت اهداف وی و سازمان استخباراتی مربوط به او قرار گیرند.
- وی همواره برخلاف آنچه باید یک رهبری مذهبی کند و به استناد موارد ارشادی، برای تطبیق امور دینی بپردازد و توجیه دینی برای عملکردهای گروه طالبان ارائه کند، مصروف تصفیه کاری در صفوف طالبان، مخصوصا بخش های نظامی و امنیتی این گروه است. این کار نشان می دهد تا چه میزان هیبت الله خیالی که با چهره مذهبی مرموز، اما ماهیت استخباراتی در این نقش ظاهر شده، از امنیت خود و احتمال کودتا ضدش، نگران است.
چرا تاکید بر چهره ی استخباراتی بودن هیبت الله خیالی می شود؟
- هیبت الله نام از ابتدای حضور در مسند امیر المومنینی طالبان، علاوه بر رهبری مذهبی این گروه، در امور سیاسی، نظامی و استخباراتی و امنیتی بیشتر مداخله کرده است. این نشان می دهد که هیبت الله خیالی، عنصری از استخبارات است که می داند چگونه قدرت سیاسی را به واسطه مداخله در امور نظامی و امنیتی، قوام بخشد.
- چطور امکان دارد که رهبری یک گروه جنگ طلب را که از بدو تاسیس با کشتن و جنگیدن، خو گرفته است، فرد ملکی و یک ملا به عهده گیرد؟ هیبت الله نام قبلی، ظاهرا یک فرد ملکی بوده و قرار سوابق این نام در گروه طالبان، وی بیشتر مصروف صدور فتوا و تدریس امور دینی بوده است. در حالی که، هیبت الله خیالی فعلی، یک فرد نظامی و استخباراتی است و باید فردی این گروه را رهبری کند که جنگ دیده باشد و تجربه لازم نظامی و سیاسی داشته باشد. اما اینکه این گروه چطور حاضر شده با وجود خاصیت جنگی و نظامی اش، فرمان بردار یک فرد ملکی و مذهبی باشد، جای سئوال است.
- دلیل دیگری که مبیین این حقیقت است که هیبت الله نام، یک رمز استخباراتی است، این است که وی تا کنون در خفا بوده و کسی او را ندیده است. معمولا مهره های استخباراتی، در خفا زندگی می کنند و زندگی مرموزی دارند. از کجا معلوم که فردا اعلان کنند که هیبت الله نام که یک موجود خیالی است، درگذشته و درگذشت وی به علت مریضی بوده است.
- ارائه اطلاعات ضد و نقیض در مورد هیبت الله نام، جاهای بسیاری از شک و ابهام را باقی گذاشته است. هر کس با مشاهده این اطلاعات ضد ونقیض، دچار شک و تردید می شود که بالاخره هیبت الله هست یا خیر؟ این مسئله باعث می شود که هم مخاطبان و هم تحلیلگران در مورد موجودیت هیبت الله، نام رهبر طالبان، که بیشتر امکان دارد، وجود فزیکی نداشته باشد، دچار شک و تردید شوند.
- هیبت الله که یک نام خیالی است، رفتار متفاوت، کردار جدا و عملکرد مجزا از دیگر ملاهای افغانستان دارد. حتی با دیگر سران طالبان، شباهت ندارد. نحوه سخنرانی، صدور فرامین و تلاش برای جابه جایی چهره ها در رژیم طالبان، مخصوصا بخش های امنیتی و نظامی، وی را یک عنصر کاملا جدا نشان می دهد. چرا همسایه ها و دیگران در مورد هیبت الله خاموش هستند؟
- همسایه ها، منطقه و جهان از نام هیبت الله خیالی استفاده تاکتیکی و عملیاتی می کنند. بازی با این نام که وجود فزیکی ندارد، فعلا به نفع همه است. زیرا با افشا شدن این که این فرد وجود فزیکی ندارد، افغانستانی که به مرکز گرم فعالیت های هراس افکنی و تروریستی مبدل شده است و بیش از بیست گروه تروریستی در آن حضور نظامی و فزیکی دارند، با واقف شدن از واقعیت عدم موجودیت هیبت الله خیالی، به تشتت و پراگندگی دچار می شوند و ممکن است دیگر نتوانند مطابق برنامه از قبل تعیین شده در جهت مختل سازی امنیت منطقه پیش روند.
از سوی دیگر، افشا شدن عدم موجودیت هیبت الله خیالی، گروه طالبان را با بحران رهبری مواجه می سازد و این بحران رهبری برای گروهی که عمیقا دچار اختلافات است و هر لحظه امکان انشعاب در درون آن وجود دارد، می تواند آن را با بحران مشروعیت در میان صفوف عادی طالبان مواجه کند؛ احتمال کودتا در میان گروه طالبان ضد هیبت الله خیالی، عناصری که می توانند به بروز اختلاف شدید و انشعاب در میان طالبان منجر شوند، از قرار ذیل است:
- محدودیت منابع برای اکثریت اعضای طالبان که بیست سال در برابر نظام جمهوری و خارجی ها جنگیدند و آرزو دارند از امکانات و منابع قدرت دولتی، بهره مند شوند. این محدودیت منابع و انحصار آن که در اختیار چند طیف محدود قرار دارد، باعث می شود اکثریت اعضای طالبان، به شورش و اعتراض دست بزنند و در برابر حاکمیت هیبت الله خیالی قیام کنند.
- فشار بیرونی برای پارچه پارچه ساختن طالبان مخصوصا از جانب همسایه ها، باعث می شود تا حاکمیت یک پارچه هیبت الله به چند دستگی دچار شود و وجه خالص رهبری بدون قید و شرط آن، شدیدا زیر سئوال برود.
- برهم خوردن توازن قوا در درون نیروهای طالبان مانند شبکه حقانی، شبکه ملایعقوب، گروه قطر و گروه قندهاری ها، به غلبه یک بخش بر بخش های دیگر منجر شود. این تشتت و پراگندگی می تواند ساختار به ظاهر یک پارچه طالبان را چند پارچه بسازد.
- رقابت مستمر داخلی میان گروه های که قبلا از آنها نام برده شد، باعث خواهد شد تا امکان کودتا و قیام های داخلی برای کسب قدرت و ثروت بیشتر و امتیازات وافرتر مالی و سیاسی، در برابر حاکمیت هیبت الله خیالی، بیشتر شود. در حال حاضر، گروه هیبت الله، شبکه حقانی، گروه ملایعقوب و گروه قطر، چند گروه متخاصم و دارای ظرفیت بالقوه برای تغییر در نظم کنونی طالبانی هستند. هر کدام با تغییر توازن و ایجاد شکاف های بیشتر، توانایی برهم زدن معادله یک پارچه طالبانی را دارند. شکاف های موجود در میان طالبان شکاف امنیتی و تشدید جبهات مقاومت ضد طالبان در میدان سیاست و جنگ، فشار فضای مجازی و جنگ روانی سازمان یافته در برابر این گروه، شکاف مشروعیت که فشار مضاعف را براین گروه تحمیل می کند، شکاف ظرفیت که باعث خواهد شد تا نظام طالبانی، به مرور زمان توانایی حکومتداری را از دست بدهد، از جمله مهم ترین عوامل و شکاف ها در برابر رژیم این گروه قرار دارد.
بر این اساس، به وضوح معلوم می شود که این گروه از مرحله شکنندگی عبور نکرده است و هر لحظه امکان انفجار داخلی در آن، وجود دارد.
نظر شما :