شاهزاده ای که فرمان سیاست خارجی را چرخاند
تنش زدایی به سبک محمد بن سلمان
نویسنده: ناصر پورحسن، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه آیت الله بروجردی
دیپلماسی ایرانی: روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال با میانجیگری چین از سر گرفته شد. روابط دو کشور طی 13 سال اخیر فرود و فراز فراوانی داشته است. تنش بین دو کشور با جنبش بیداری اسلامی یا بهار عرب تشدید شد. ایران و عربستان در سال 2011 دربحرین و سوریه، طرفین اصلی بحران بودند. برخی حوادث در جریان مراسم حج بویژه حادثه سقوط جرثقیل و نیز حادثه منا، روابط آنها را متشنج تر کرد و حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن در مشهد، تیر خلاصی بود بر روابط لرزان دو کشور؛ و موجب قطع روبط آنها شد. محاصره قطر، برکناری شگفت انگیز سعد حریری نخست وزیر لبنان، خروج آمریکا از برجام، حمله موشکی گمنام به آرامکو و ترور سردار سلیمانی، روابط ریاض و تهران را به وخامت کشاند. طی سال های مذکور، هیچ نشانه ای از تصمیم طرفین برای احیای روابط مشاهده نشد.
محمد بن سلمان جوان 29 ساله که در وخامت جسمی و فکری پدرش، ملک سلمان، عملا پادشاه سعودی محسوب می شود، تحت تاثیر تحولات بین المللی مانند به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، و تاثیرگذارتر از آن، طیفی از مشاوران و سیاستگذاران مانند عادل الجبیر که به شدت گرایش ضدایرانی داشتند، از «کشاندن بحران به داخل خاک ایران» خبر می داد. حملات موشکی به تاسیسات نفتی عربستان در سال 2019 عملا ایران و عربستان را تا آستانه یک جنگ تمام عیار پیش برد. اما از سال 2021 نشانه هایی از تغییر رویکرد ها در روابط عربستان و ایران ملاحظه شد تا اینکه در نهایت به از سرگیری روابط دو کشور در روزهای گذشته منتهی شد.
این تغییر رویکرد از زوایای مختلف قابل تحلیل است. تحلیلگران و رسانه ها بیشتر نقش چین را برجسته کرده اند. به این دلیل شبکه الجزیره عنوان «تغییر نظم جهانی» را برای ابتکار چین بکار برده است. برخی نیز مانند تریتا پارسی از کاهش نقش اعتبار آمریکا به عنوان میانجی سخن به میان آورده اند. رسانه های رسمی در جمهوری اسلامی نیز از سرگیری روابط را ابتکارات و سیاست همسایگی دولت سیزدهم تلقی کرده اند.
تحلیل های مذکور، بخشی از واقعیت هستند و بدون تقلیل نقش ایران و چین، به نظر می رسد، نقش محمد بن سلمان در این رابطه بسیار برجسته تر باشد. مروری بر تصمیمات وی که البته مستظهر به طیفی از مشاوران جدید است، حاکی از آن است که وی برخلاف تندروی های سال های نخست، به سرعت در رفتار سیاست خارجی خود تجدیدنظر کرده است. وی که با قتل فجیع جمال قاشقجی تا مرز انزوای بین المللی پیش رفته بود و در جریان نشست گروه بیست هیچ کدام از رهبران جهان حاضر نبودند در کنار وی عکس یادگاری بگیرند، خود را از دام انتقادات جو بایدن رهاند؛ با دعوت رجب طیب اردوغان به عربستان، رسوبات پرونده قاشقجی را زدود؛ وقتی متوجه شد محاصره قطر به جایی نمی رسد، فرمان سیاست خارجی عربستان را چرخاند و با میانجی قرار دادن برخی رهبران حوزه خلیج فارس، در مسابقات جام جهانی قطر، به عنوان حامی قطری ها وارد دوحه شد؛ اگرچه روابط ریاض با مسکو دچار تنش نشده بود با این وصف در جریان حمله روسیه به اوکراین جانب احتیاط را نگه داشت و راه حل میانه را انتخاب کرد. برای گسترش روابط با عراق نیز فرایند بلند مدتی را کلید زده است و سرانجام با میانجیگری چین، سیاست خارجی خود را در قبال ایران تغییر داد و با توجه به جایگاه چین در معادلات جهانی و منطقه ای خود را از دام تصویرسازی های اسرائیل برای شریرسازی ایران رهاند و موقعیت عربستان را در جهان اسلام در قبال مساله فلسطین از دست نداد.
خلاصه آنکه محمد بن سلمان کم تجریه و نوجوان سیاسی طی هفت سال، به راحتی اهمیت سیاست خارجی را به خوبی شناخت و مطابق با منافع ملی عربستان سیاست خارجی این کشور را هدایت می کند که البته ایران نیز از آن منتفع خواهد شد.
نظر شما :