بوی همدستی اسرائیل و آذربایجان میآید
سوالاتی چند از باکو بابت رفتارهای خصمانهاش علیه تهران در ماجرای حمله مسلحانه به سفارت آذربایجان
دکتر احمد کاظمی، دکترای حقوق بین الملل و پژوهشگر ارشد مسایل اورآسیا
دیپلماسی ایرانی: روز جمعه هفتم دی / 27 ژانویه واقعه تلخی در نتیجه حمله مسلحانه فردی به نام «یاسین حسین زاده» به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران روی داد که به کشته شدن مسئول امنیتی سفارت و زخمی شدن دو دیپلمات این سفارتخانه منجر شد. این اقدام مجرمانه که بر اساس اعتراف ضارب، با انگیزه های شخصی صورت گرفت، با ورود بموقع نیروی انتظامی و دستگیری وی که دو فرزند خردسالش را نیز به همراه داشت، به پایان رسید. بلافاصله مقامات عالیرتبه ایران از جمله رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه با تسلیت و ابراز همدردی با دولت، ملت و بازماندگان دیپلمات جانباخته، در دستورات و موضع گیری که حاکی از پایبندی عملی ایران به اصل حسن همجواری و کنوانسیون 1961 وین در خصوص روابط دیپلماتیک (ناظر به تامین امنیت اماکن و اشخاص دیپلماتیک) است، بر پیگیری حقوقی و قضایی موضوع و مجازت ضارب تاکید کردند.
بر اساس تجارب جهانی و منطبق بر عُرف حقوقی و سیاسی، در این موارد طرفین از موضع گیری های عجولانه و بی اساس خودداری می کنند، علیرغم این دستگاه رسانه ای و برخی از مقامات رسمی جمهوری آذربایجان از همان ابتدا و به صورت هماهنگ، مدعی تروریستی بودن حادثه، نقش سپاه و نهادهای امنیتی ایران در آن و ادعاهایی مشابه این شدند. در چنین شرایطی ، نگارنده ضمن محکوم کردن این حادثه و ابزار همدری و تسلیت، معتقد است برای تنویر افکار عمومی می توان چند سوال در این خصوص از مقامات باکو مطرح ساخت:
اول: آیا این اولین بار است که حمله یا تعرضی به یکی مکان دیپلماتیک در دنیا می شود؟ رفتار دیگر کشورها در این خصوص چگونه بوده و اساسا جمهوری آذربایجان در سایر موارد مشابه چگونه برخورد کرده است؟
دوم: چرا جمهوری آذربایجان در حادثه حمله به سفارت این کشور در لندن در مرداد 1401 توسط گروه کویتی اتحاد خدام المهدی که زمان قابل توجهی هم طول کشید نه پلیس لندن را متهم به قصور کرد ونه هیاهوی تخلیه سفات و تعلیق یا تقیلیل سطح روابط را مطرح ساخت؟ چرا در آن حادثه رسانه های جمهوری آذربایجان به شدت مدیریت شدند، مطلب منفی قابل توجهی علیه لندن منتشر نشد و حتی موضوع احتمال حمله به مراکز دیپلماتیک به نوعی عادی بازنمایی و نهایتا موضوع بدون تنویر افکار عمومی از ریشه های این حمله مسدود شد.
سوم: چگونه است که در این حادثه باکو صبر پیشه نکرده و انبوهی از اتهامات را روانه ایران کرد اما زمانی که در دسامبر 2016 (آذر 1395) آندره کارلوف قهرمان ملی و سفیر روسیه در ترکیه در یک مراسم هنری در جلوی چشمان بهت زاده حضار و مقابل دوربین به ضرب چندین گلوله توسط آلتین تاش که ادعا شد از پلیس آنکارا اخراج شده، کشته شد، جمهوری آذربایجان طرفین را نه به طرح ادعاهای تروریسم دولتی بلکه به خویشتنداری، همکاری و مساعی مشترک برای پیگیری همه جانبه فراخواند؟
چهارم: طبیعی است که پروتکل های دیپلماتیک مربوط به تامین امنیت اشخاص و اماکن برای همه کشورها لازم الاجراست، اما سوالی که از مقامات باکو می شود این است که اگر به این پروتکل ها پایبندند چرا بارها زمینه تعرض و توهین به ارزش های ملی و مذهبی ایران در مقابل سفارت این کشور با همکاری پلیس را فراهم ساخته اند؟
پنجم: پیرو سوال قبلی، آیا قتل گئورگ نمارکاریان، افسر ارمنی با تبر توسط رامیل صفروف، افسر آذری در یک اجلاس رسمی و آموزشی ناتو در بوداپست در سال ۲۰۰۴ نقض پروتکل های دیپلماتیک نبود؛ پس چرا باکو به جای عذرخواهی، به صفروف پس از انتقال وی به باکو در سال ۲۰۱۲ توسط الهام علی اف ارتقای درجه داد؟
ششم: ضیافت عسگراف، نایب رئیس مجلس جمهوری آذربایجان که حدود دو هه است که ریاست نمایندگی هیات نمایندگی جمهوری آذربایجان در مجمع پارلمانی ناتو را بر عهده دارد و به دلیل اشتهار در ناتوگرایی به عنوان سخنگوی غیررسمی ناتو در پارلمان باکو محسوب می شود، در همان ساعات اولیه مدعی شد حمله مسلحانه به سفارت، تروریسم دولتی است؟! آیا وی از معنای تروریسم دولتی خبر ندارد یا این محافل رسمی جمهوری آذربایجان، تلاش دارند به جای پاسخگویی به ابهامات این حادثه، از آن برای پیشبرد ایران هراسی و خوشخدمتی بیشتر به اغراض چندگانه رژیم صهیونیستی علیه ایران استفاده کنند؟ آیا مقامات باکو نمی دانند که «تروریسم دولتی» ویژه رژیم آپارتایدی صهیونیستی است که مقامات باکو در ماه های اخیر با پا گذاشتن روی آرمان های مردم جمهوری آذربایجان، برای گشایش سفارت در آن رژیم کودک کش، سر از پا نمی شناسد؟
هفتم: چرا مقامات جمهوری آذربایجان تا کنون از پاسخ به سوالاتی که درباره میزبانی تروریست های ضد ایرانی در این کشور و همچنین نقش تبعه این کشور به عنوان عنصر اصلی هدایت و هماهنگ کننده عملیات ترویستی در حرم شاهچراغ که به شهادت 13 ایرانی منجر شد، به بهانه های متعدد از جمله بررسی موضوع طفره می روند اما در خصوص حادثه حمله مسلحانه به سفارت بلادرنگ به برچسب زدن تروریستی به ایران اقدام کردند و منتظر نتایج تحقیقات نشدند؟
هشتم: یکی از ابهامات حادثه، این است که با توجه به عدم اطلاع و عدم موافقت یاسین حسین زاده، سفارت چه نقشی در انتقال همسر وی به جمهوری آذربایجان داشته است؟ کدام قواعد کنسولی در این روند نقض شده اند و چرا سفارت در این خصوص علیرغم مراجعات مکرر شاکی، حاضر به پاسخگویی قانع کننده به وی نشده است؟ آیا رفتار سفارت در این خصوص مصداق جرم ناپدیداری اجباری - که البته جمهوری آذربایجان کارنامه فربهی در این خصوص در کشورهای مختلف دارد - یا مصداق فراری دادن یک فرد و نقض حقوق کودکان یک خانواده نیست؟
نکته دیگر مشابهت قابل تامل موضع گیری های رژیم صهیونیستی در این خصوص با موضع گیری های دستگاه رسانه ای و سیاسی باکو است. با توجه به موارد فوق می توان گفت حتی اگر بپذیریم باکو در طراحی و به جنون رساندن یاسین حسین زاده (با توجه به مراجعات مکرر وی به سفارت، سوابق پزشکی و احتمالا اطلاع سفارت از روحیاتش) نقش نداشته باشد، اما مشخص است که جمهوری آذربایجان به جای برخورد حقوقی با این موضوع، سناریوی مشترکی با رژیم صهیونیستی با هدف پروپاگاندی سیاه علیه ایران دنبال می کند. از این رو این سوال مطرح است که هدف باکو و تل آویو از سناریوی متهم کردن ایران در حادثه حمله مسلحانه به سفارت چیست؟ در پاسخ می توان به مجموعه ای از دلایل ذیل اشاره کرد:
اول: جمهوری آذربایجان بعد از جنگ دوم قراباغ (2020)، با حمایت انگلستان، رژیم صهیونیستی و ترکیه فتنه ژئوپلیتیکی دالان تورانی ناتو را با شدت دنبال می کند، اما مواضع مقتدرانه ایران از جمله رزمایش های سپاه و ارتش آن را ناکام گذاشته، از این رو امیدوار است با استفاده از این حادثه، موجب انفعال و عقب نشینی ایران شود.
دوم: جهش در توجه و حساسیت افکار عمومی ایران بهویژه آذریهای غیرتمند به رویکردهای شیعهستیزی سیستماتیک جمهوری آذربایجان و پیوندهای ضدایرانی دولت باکو با رژیم صهیونیستی بهشدت موجب نگرانی باکو شده است. جمهوری آذربایجان تلاش دارد با اطلاق «کمپین ضد آذربایجانی» به این حساسیت افکار عمومی ایران، هر گونه جهاد تبیین درباره رویکرد دولت باکو در ایران، ممنوع و سانسور شود، تا آنها در میدان خالی، ایده های قومی را به جلو ببرند؛ از این رو جای تعجب نیست که در بیانیه وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان، به اصطلاح کمپین ضدآذربایجانی در ایران، عامل حادثه حمله مسلحانه قلمداد شده است؟!
سوم: در دو سال اخیر با آشکار شدن ابعاد رویکرد ضد ایرانی دولت باکو از جمله طرح ادعاهای ارضی علیه ایران از سوی الهام علی اف در موضوع به اصطلاح آذربایجان ج ن و بی، پیوند با تکفیری ها و منافقین در آلبانی و طرح فتنه دالان تورانی ناتو، لابی دلاری و قومی باکو در ایران در پیشبرد اهداف باکو علیرغم همه سرمایه گذاری، دچار استیصال و مشکل شده است؟ از این رو باکو تلاش می کند با سوء استفاده از فضای بوجود آمده از این حادثه، لابی مذکور جان تازه ای بگیرد. بهویژه که جدیدترین ماموریت این لابی، مجاب ساختن مقامات کشور به تمرکز صرف به مسیر جمهوری آذربایجان در دالان شمال – جنوب و عدم توجه به سه مسیر دیگر (1.آسیای مرکزی، 2.دریای کاسپین و 3.ارمنستان) است. توطئه ای که در صورت اجرا، موجب تحقق طرح «مایکل دورن» افسر سابق پنتاگون مبنی بر لزوم مهار ایران و روسیه با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان خواهد شد.
چهارم: موضع گیری برخی از مقامات باکو در طرح ادعا علیه سپاه، ادعای تروریسم دولتی و یا موضوع تخلیه سفارت، بخشی از کارزار ضدایرانی محور غربی – عبری از جمله پارلمان اروپا در تروریستی خواندن سپاه، سناریوی ناکام فراخوانی سفرای اروپایی، و القاء ناتوانی ایران در تامین امنیت اماکن دیپلماتیک و در چارچوب طرح صهیونیستی مرگ با هزاران ضربه است.
پنجم: باکو پس از ناکامی در اجرای دالان تورانی ناتو و انقطاع پیوندهای مردمی، فرهنگی و دینی ایران و جمهوری آذربایجان، حدود یک سال است که به بهانه کرونا مرز زمینی خود را به عبور شهروندان دو کشور بسته است، علیرغم اینکه ایران بیش از ده سال است که روادید را لغو کرده اما باکو سال به سال بر محدودیتها برای جلوگیری از مراودات مردمی دو کشور افزوده است. در واقع مراودات مردمی، کابوسی برای دولت باکو محسوب می شود و آنها علیرغم شعارهایشان تلاش می کنند از هر طریقی در این مراودات مانع ایجاد کنند؟ سیاهه نمایی علیه فعالیت حسینیون نیز در این راستا صورت می گیرد.
ششم: موضوع گشایش سفارت باکو در رژیم صهیونیستی علیرغم تبلیغات فراوان دولتی، در میان مردم جمهوری آذربایجان پذیرش عمومی ندارد، حتی انتقاداتی از درون حاکمیت در این خصوص وجود دارد. از این رو نیاز به تقویت پروپاگاندای سیاه برای عادی کردن این اقدام ضد مردمی است. مطلوب رژیم صهیونیستی آن است که همزمان با فعالیت سفارت باکو در تل آویو، سفارت باکو در تهران تعطیل یا فعالیت اش محدود شود. ضمن اینکه کوبیدن بر این حادثه، محمل مناسبی برای فرافکنی و انحراف افکار عمومی از بروز فاجعه انسانی در قراباغ به دلیل مسدود کردن کریدور لاچین توسط باکوست که مصداق نقض امنیت ارامنه قراباغ و ارتکاب اقدام مجرمانه «به قحطی کشاندن اجباری مردم غیر نظامی» است که از منظر حقوق بین الملل، جنایت علیه بشریت محسوب می شود.
هفتم: اگرچه رژیم صهیونیستی سناریوی ایجاد درگیری سخت میان ایران و جمهوری آذربایجان (اوکراینیزه کردن جمهوری آذربایجان) را در هر فرصتی دنبال میکند اما این سناریو به دلایل مختلف سیاسی، ژئوپلیتیکی، نظامی و منطقه ای، قبل از آنکه یک تهدید واقعی باشد بیشتر یک شانتاژ روانی برای مقهور ساختن برخی محافل در ایران است که از تدوام موضع مقتدرانه در قفقاز خودداری کنند.
دلایل و انگیزه های دیگری نیز می توان به موارد فوق افزود اما آنچه مشخص است اینکه باکو در پیشبرد منافع رژیم صهیونیستی از طریق حادثه حمله مسلحانه به سفارت عزم جدی دارد، طبیعتا ایران با تاکید مجدد بر دوستی و برادری ناگسستنی مردم دو کشور، ضمن انجام وظایف حقوقی و اخلاقی خود در بررسی جوانب این اقدام مجرمانه که بر اساس نتایج اولیه فاقد ابعاد سیاسی، امنیتی یا تروریستی است، اجازه سوءاستفاده به جمهوری آذربایجان از این حادثه را نخواهد داد و تغییری در خطوط قرمز خود در قفقاز ایجاد نخواهد کرد.
نظر شما :