ویژگی های جهانی که در سه دهه اخیر شاهدیم
شوکهای روابط بینالمللی
دیپلماسی ایرانی: یکی از ویژگیهای روابط بینالملل در سه دهه گذشته، تعدّد شوکها و ضربههایی است که زندگی بینالمللی بهخود دیده است. شوک بخش جدایی نشدنی از زندگی انسانی در همه سطوح است. زندگی بدون شوک و ضربه وجود خارجی ندارد، اما سطح و میزان ضربههاست که آنها را از یکدیگر متمایز میکند. در سطح فردی، حوادث نامترقبه زیادی، از مرگ نزدیکان گرفته تا مبتلا شدن به انواع بیماریها و گرفتاریها، ضربههای متداول و محتمل هستند، اما در سطح بینالمللی نیز ما با شوکها و حوادث غیرمترقبه متعددی روبرو میشویم که همه کنشگران را از خود متأثر میکنند. چگونه میتوان موضوع و پدیده شوک و ضربه در روابط بینالمللی را تجزیه و تحلیل کرد؟ در پاسخ سه موضوع «ضربهشناسی» و «پیامد ضربهها» و مدیریت ضربههای بینالمللی را باید مورد مداقه قرار داد. درخصوص ضربه شناسی بینالمللی، باید حوادث و رخدادهایی را در نظر قرار داد که تأثیرات عمیقی از نظر ژئوپلیتیکی، اقتصادی، اجتماعی و روانی در چهارگوشه جهان داشتهاند. استیفن والتز، استاد برجسته روابط بینالملل در ستون قابل توجهی که در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۲ (۲ر۸ر۱۴۰۱) در درگاه فارین پالیسی با عنوان «جهان چند ضربه را میتواند تحمل کند؟» ضمن پرهیز از اخطارگرایی، یادآور میشود که ضربهها و شوکهای متعددی جهان را در ۳۰ سال گذشته بههم ریخته و هرکدام از آنها کنشگران متعددی را با خود درگیر کردهاند. اثرات آنها عمیقاً و بعضاً غیرقابل تحمل هستند. او به احصاء و شمارش ۱۰ ضربه بینالمللی میپردازد:
اول سقوط شوروی بود که باعث بیثباتیها و عدم اطمینانهای فراوانی شد؛ زمینه گسترش ناتو را فراهم آورد که بازتابهای آن امروز مشاهده میشود، جنگهای بالکان در منازعه جمهوری آذربایجان و ارمنستان، تغییر بافت سیاسی در قفقاز و آسیای میانه و حتی به هم ریختگی اوضاع سیاسی در کشورهای وابسته به اتحاد شوروی در خاورمیانه، آفریقا و حتی آمریکای لاتین شد.
دوم، برآمدن چین بود که به خودی خود نشان داد که لحظه تک قطبی جهان آمریکائی، کوتاه بوده است. هر چند شوک و ضربه برآمدن چین ناگهانی نبود، اما سرعت برآمدن چین در این حد قابل پیشبینی نبوده و اثرات این برآمدگی بر اقتصاد کشورها در نقاط مختلف مشاهده شده سوم حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک و واشنگتن بود که منجر به اشغال نظامی افغانستان و عراق در ۲۰۰۳ میلادی شد و کلا این روند سیاست خارجی آمریکا را دگرگون کرد و هزینههای انسانی، مالی و سیاسی فراوانتر از حادثه تروریستی فوقالذکر را در برداشت. آمریکا وارد جنگ با تروریسم شد که خود به بیثباتیهای گستردهای در خاورمیانه انجامید و سیاست در ایالات متحده را دوقطبی کرد. چهارم شوک مالی ۲۰۰۸ بود که ناشی از سیاستهای نادرست مالی وال استریت بود ولی کل غرب را فرا گرفت و چالشهای عمیق بخش مالی که همراه با ضربات فراوان به مردم عادی در بحران وام مسکن بود را به نمایش گذاشت پنجم بهار عربی بود که ابتدا امیدواری به وزش نسیم آزادی را منادی بود ولی به فروپاشی و جنگ داخلی در لیبی و یمن و سوریه انجامید و با سرکوبهایی که شد، به زمستان عربی انجامید. ششم بحران جهانی پناهندگان بود. شمار پناهندگان از ۴۲ میلیون در ۲۰۰۱ به ۹۰ میلیون در ۲۰۲۱ رسید. بحران پناهندگی خود معلول ضربههای بینالمللی بود ولی به نوبه خود بحرانها و ضربههای متعدد را به همراه آورد. ضربه هفتم گسترش پوپولیسم و مردم فریبی بیمهار در بسیاری از کشورهایی از جمله در ایالات متحده، با ظهور ترامپ و در انگلیس با برآمدن بوریس جانسون شد. بحران هشتم، همهگیری کرونا با آمار حداقلی ۶۵۰ میلیون مبتلا و کشته شدن ۵ر۶ میلیون نفر بود و ضربات جدی بر اقتصاد و ساختار اجتماعی و آموزشی جوامع مختلف وارد کرد. جنگ اوکراین، نهمین ضربه است که باعث به هم ریختگی فراوانی در هنجارها، نهاد و ساختارهای بینالمللی و منطقهای شد ضربات جدی به اقتصاد و اجتماع اوکراین وارد شد و مناسبات بین قدرتهای بزرگ را به هم ریخت و همچنین سرانجام از نظر والتز، دهمین ضربه تغییرات اقلیمی است که هرچند کند اما به طور موثری، حیات بشری را متأثر کرده است.
ضربهشناسی والتز جالب ولی در عین حال از منظر آمریکا و منافع این کشور ترسیم شده است. هر چند که ضربههائی که والتز از آنها نام میبرد، همه کنشگران جهانی را درگیرد کرده ولی عمدتاً نگرش او برموقعیت و منافع ایالات متحده استوار است .واقعیت این است که هیچ منطقهای مانند غرب آسیا و خاورمیانه از نظر ضربات و شوکهای جهانی آسیب دیدهتر نیستند. شاید بتوان در ضربه شناسی به دستهبندی دوگانهای دست زد به اینصورت که ضربات بینالمللی را میتوانیم به دو گونه تقسیم کنیم: ضرباتی که تأثیر جهانی آنها بیشتر و برجستهاند ضرباتی که عمدتاً بر خاورمیانه و غرب آسیا وارد شده است. اغراق نیست اگر گفته شود که اولاً هیچ منطقهای در جهان مانند خاورمیانه و غرب آسیا در سه دهه گذشته، دچار ضربه و شوک بین المللی نشده و ثانیاً اثرات سایر بحرانها و ضربههای بینالمللی، هنور در حال آسیب رساندن به خاورمیانهاند و ممکن است ضربهها و شوکهای دیگری را بر این پیکر نحیف وارد کند به عبارت دیگر ضربهها تبدیل به پدیدهای دائمی و پایدار در غرب آسیا شده است.
البته گونهشناسی ضربات بینالمللی را میتوان از زوایای دیگر هم بررسی کرد و مهمتر آنکه باید به پیامدها و مدیریت ضربات بینالمللی توسط کنشگران پرداخت و این موضوعها در نوشتار بعدی مورد توجه قرار میگیرد.
نظر شما :