پوتین تهدید و بایدن تایید می کند
آرماگدون هسته ای، توازن وحشت و صلح مسلح اروپایی!
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی در عصر کنونی که بیشتر بر مؤلفههای قدرت نرم و رسانه با رقابت و درگیری شدید در بازی دهکده جهانی و گریز از سیاهچالههای سیاستگذاری عمومی استوار است را میتوان نمادی از سیاست توازن وحشت برشمرد که بار دیگر بر سیاست جهانی مسلط شده است.
سیاست توازن وحشت که خود ریشه در دوران "صلح مسلح" دارد، سیاستی است که بازیگران نظام بینالملل در چارچوب الگوی رئالیسم قدرت مجبور به ایجاد، تقویت و نمایش قدرت برتر نظامی خود در نظام جهانی هستند. نمایش قدرت با بهرهگیری از تمام ابزارها بهخصوص ابزار و تجهیزات نظامی مخرب برای ایجاد وحشت میان رقیبان یا دشمنان را میتوان مبنای سیاست وحشت دانست که بیشتر جنبه هراسافکنی و پیشگیری دارد.
برای درک سیاست وحشت نیاز به فهم و تحلیل الگوی صلح مسلح داریم. صلح مسلح بیانگر دورهای تاریخی از جهان بهویژه اروپای بین سالهای 1718 تا 1914 است. عصری که جنگ بزرگی در اروپا رخ نداده و صلحی شگفتانگیز به همراه رشد و توسعه برقرار بوده، شهروندان اروپایی در رؤیای صلح پایدار و جاودان بسر میبردند. اما اندیشمندان روابط بینالملل و علوم سیاسی، این دوره را صلح مسلح به معنای زمینه ایجاد جنگ جهانی اول قلمداد میکنند.1
اکنون در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم شاهد دورهای دیگر از توازن وحشت جهانی هستیم که اوج این سیاست را میتوان تهدید "آرماگدون هستهای" دانست که از سوی دولت ایالات متحده آمریکا علیه تهاجم روسیه به اوکراین برجسته شده است. تهدید آرماگدون هسته ای که یک ماه اخیر بر سیاست جهانی سایه افکنده است، همچنان با ماجرای تهدید بحران موشکی کوبا در سال 1962 مقایسه میشود.
آنچه اکنون آرماگدون هستهای نامیده میشود، بخشی از سیاست موازنه وحشت است که خود پیامد پایان صلح مسلح اروپایی و آغاز تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022 است. محورهای سیاست موازنه وحشت با ابزار تهدید اتمی آخرالزمانی را میتوان چنین مورد بررسی قرار داد:
یکم - عدم توازن قدرت در قرن 21: یکی از مؤلفههای اصلی سیاست بینالملل در قرن بیست و یکم را میتوان عدم توازن در نظام جهانی و پیامدهای آنارشیک آن برشمرد که جهان را با موجی از سیاستهای برتری جویانه یا مدعی توازن روبرو ساخته است.
عدم توازن قدرت در قرن 21 که با تضعیف قدرت روسیه و سایر قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی در مقابل قدرت مطلق ایالات متحده امریکا از نخستین سالهای قرن 21 و حمله امریکا به افغانستان و سپس عراق شروع شده، با تهدید کشورهای ایران، سوریه و کره شمالی به عنوان کشورهای یاغی و محور شرارت، همراه شده بود با ناتوانی روسیه در مقابل اوکراین و ضعف شدید اروپا در مناسبات جهانی، در همان سالهای دهه اول قرن 21 تشدید شد.
این عدم توازن قدرت در قرن بیست و یکم که جهان بهویژه اروپای خوشخیال به دوران صلح و رفاه بینهایت را بار دیگر در وضعیت صلح مسلح قرار داده بود، بازیگران بزرگ جهانی را به سوی سیاست توازن وحشت، تهدید دشمنان و رقیبان با تجهیزات و تسلیحات برتر بهخصوص بمبهای اتمی، موشکهای بالستیک و ... متمایل کرد.
عدم توازن قدرت میان بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی چنان بر مناسبات و معادلات جهانی اثرگذار بود که برخی بازیگران منطقهای مانند ترکیه، عربستان، قطر و امارات متحده عربی با حمایت و سیاستگذاری بازیگران بزرگ جهانی مانند ایالات متحده امریکا، انگلیس، فرانسه و ... در چارچوب سیاست توازن وحشت، شکلدهی و ظهور برخی سازمانها و گروههای ستیزهجوی تروریستی مانند داعش، جبهه النصره و ... را در آغاز دهه دهه دوم قرت 21 اجرایی کرده و سبب ایجاد یک وحشت منطقهای فاجعهبار و یک وحشت بزرگ جهانی برای مقابله با رقیبان خود شدند.
قرن 21 که با یک عدم توازن قدرت فراگیر شروع شده بود، خیلی زود به وضعیت صلح مسلح رسیده و سپس سیاست توازن وحشت بر سیاستگذاری بینالملل غالب شد در نهایت قدرتهای بزرگ جهانی برای حفظ منافع خود به جنگ اوکراین رضایت دهند!
دوم - تهدید بقای روسیه از سوی غرب: در سایه عدم توازن قدرت جهانی و سلطه توازن وحشت بر سیاست بینالملل بود که روسیه برای خروج از تهدید موجودیت خود از سوی غرب بهخصوص اروپای متحد، تهاجم به اوکراین و سپس الحاق شبه جزیره کریمه به خاک خود را در سال 2014 را اجرایی کرد.
عدم توازن جهانی که با تضعیف شدید روسیه همراه بوده و اتحادیه اروپا را به برتری اقتصادی، سیاسی بر روسیه رسانده بود، بار دیگر وضعیت صلح مسلح در قاره اروپا را شکل داده و شهروندان اروپایی، کارشناسان و رهبران غربی امیدوار بودند اروپای متحد و پیشرفته در سایه گسترش اتحادیه اروپا، تضعیف رقیبان و دشمنانی مانند روسیه، درگیر جنگی مهم و خساراتبار نخواهد شد.
اما همین عدم توازن قدرت و برتری نسبی اتحادیه اروپا بر روسیه در الگوی صلح مسلح سبب شد تا روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین دچار وحشت شده و برای مقابله با برتری و پیشروی اتحادیه اروپا به سوی مرزهای روسیه که موجب شتاب روند زوال و فروپاشی روسیه شده بود، به سیاست توازن وحشت متوسل شده و به اوکراین حمله و کریمه را به خاک روسیه الحاق کند.
آنگونه که "کارل فون کلاوزویتس" استراتژیست بزرگ آلمانی معتقد است: «جنگ؛ حاصل کنش قوایی است که همیشه به یک طریق و به یک اندازه عمل نمیکنند. جنگ نوسان قدرت است.»2، کنش قوای نامتوازن روسیه و غرب سبب شد تا نوسان قدرت جهانی به زیان روسیه شود و این کشور برای مقابله با چنین تهدیدی به کنش تهاجمی در مرزهای اوکراین با حمایت از تجزیه طلبان اوکراینی، اشغال بخشی از خاک اوکراین در 2014 و توازن وحشت در نظام جهانی بهویژه علیه اروپا اقدام نماید. این سیاست توازن وحشت روسیه در واقع پاسخی به سیاستگذاری کنش تهاجمی اروپا و ناتو علیه روسیه بود که اصل تمامیت ارضی، موجودیت و بقای روسیه را مخدوش و تهدید میکرد.
دولت روسیه بهخصوص رئیس جمهوری این کشور، ولادیمیر پوتین، از رشد و پیشرفت اتحادیه اروپا و ناتو به سوی شرق و مرزهای روسیه به شدت هراس داشته و دچار وحشت شده بود، بنابراین با حمله نظامی خود به اوکراین و تصرف شبه جزیره کریمه در 2014 و تهاجم سراسری به اوکراین در 2022 به برقراری توازن وحشت با رقیبان و دشمنان خود اقدام و سیاست توازن وحشت را بر سیاستگذاری خارجی در اروپا تحمیل کرد.
سوم - آرماگدون هستهای و برتری سیاست وحشت روسی: سخن گفتن از یک جنگ هستهای محدود در عصری که قدرتهای بزرگ مانند: ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه، ژاپن، آلمان و ... توان مقابله با بیماریهای واگیر مانند کروناویروس، کنترل و مدیریت سریع اینگونه بحرانهای عادی را ندارند، مانند سخن گفتن از مرگ حتمی جهان و بشریت است. در چنین فضایی است که طرح یک حمله اتمی میتواند به تحریک افکار عمومی جهانی و برقراری وحشت در جهان منجر شود.
در شرایطی که جهان با بحرانهای اقتصادی، بهداشت و سلامت روبه روست و افکار عمومی جهان توان پذیرش و تحمل بحرانهای بزرگ مانند جنگهای فراگیر را ندارد، ناگهان از حمله اتمی و بکارگیری سلاح هستهای توسط روسیه علیه اوکراین و حامیان اروپایی و البته ایالات متحده آمریکا سخن گفته میشود تا توازن وحشت در دو سوی بحران اوکراین برقرار شود.
در حالی که جنگ اوکراین به وضعیتی دشوار برای روسیه تبدیل شده و با عقبنشینی مکرر ارتش روسیه از مناطق اشغالی اوکراین همراه شده، پرستیژ سیاسی و نظامی روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی مخدوش میشود، سیاستگذاران ارشد روسیه مانند ولادیمیر پوتین، دمیتری مدودف و ... به تاکتیکی جدید از سیاست توازن وحشت متوسل میشوند و افکار عمومی جهانی را در هراسی بزرگ قرار میدهند.
سخنان پوتین که میگوید: «از همه ابزاری که در اختیار داریم استفاده خواهیم کرد.»3به امکان استفاده روسیه از بمب اتمی و سلاح هستهای در جنگ اوکراین تفسیر شد. تفسیری که با این سخنان دیمیتری مدودف: «روسیه طبق دکترین هستهای خود و در صورت نیاز، حق دارد تا از خود با سلاحهای هستهای دفاع کند و در صورتی که تحت فشار زیاد باشد، قطعاً این گزینه یک بلوف نخواهد بود»4 تکمیل میشود.
این سخنان وحشتآفرین رهبران روسیه بلافاصله با موضعگیری تأییدی جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا مواجه میشود که: «من خوب میدانم وقتی پوتین در مورد استفاده احتمالی از سلاح های هسته ای تاکتیکی صحبت میکند، شوخی نمیکند. ما از زمان کندی و بحران موشکی کوبا با چشمانداز آرماگدون مواجه نبودیم.»5
به نظر میآید جو بایدن با تأیید تهدید ولادیمیر پوتین در استفاده از بمب اتمی و بهرهگیری از واژه هراسناک "آرماگدون هسته ای"، ضمن پذیرش برتری نسبی روسیه در جنگ اتمی احتمالی آخرالزمانی، به سود سیاست توازن وحشت روسیه سخن گفته است!
رویکرد جو بایدن در تأیید تهدید آرماگدون هستهای را میتوان مؤلفهای برای اثرگذاری بیشتر سیاست وحشت روسیه محسوب کرد که میتواند به تقویت کمکهای اروپا به ارتش اوکراین و پناه بردن اروپا به ایالات متحده آمریکا منجر شود.
*
ظهور ابرهای وحشت که مانند ابرهای قارچ بمب اتمی بر سیاست جهانی سایه افکندهاند، سیاست وحشت را بر افکار عمومی جهانی مسلط کرده و هراس رنجآور نبرد آخرالزمان بر زندگی و بقای بشریت غالب شده است. این وضعیت نشان میدهد رهبران روسیه در سیاست توازن وحشت موفق بودهاند.
این سیاست رهبران روسیه را میتوان بخشی از توان فکری و هنر سیاستی آنان قلمداد کرد که "جرج کنان" در مقالهای در سال 1974 پیرامون آن مینویسد: «رهبران روسی، داوران زیرک روانشناسی هستند. قدرت شوروی ریسکهای غیرضروری نمیپذیرد.»6
- سکوت نسبی یا سازش دولتهای غربی با بمبارانهای شدید روزانه اوکراین توسط روسیه.
- اعلام رسمی اسرائیل برای عدم فروش تسلیحات به خصوص سامانههای پدافندی به اوکراین.
- هشدار رسمی دولت آلمان برای عدم دخالت ناتو در جنگ اوکران علیه روسیه.
- پایان عصر صلح مسلح در اروپا و تقویت تقابلها و رقابتهای سیاسی و نظامی در این قاره طی سالها و دههها آینده.
و...
را میتوان ازجمله مؤلفههای موفقیت سیاست وحشت روسی دانست که توانسته است موازنه قوا میان روسیه و اروپا را به سود روسیه تغییر دهد.
**
توازن وحشت آرماگدون هستهای که با تهدیدات دو طرف همراه و ادامهدار شده است، راه را برای موجی جدید از حملات شدید اما غیر اتمی روسیه به اوکراین هموار کرده تا از این مسیر، خطر آرماگدون هستهای و جنگ آخرالزمانی را کاهش دهد، مدیریت کند و بازی بزرگ میان روسیه و ایالات متحده امریکا را فعال و سوزان نگه دارد.
تهدید بمب اتمی که جو بایدن از آن به عنوان آرماگدون هستهای نام میبرد، تاکتیک دولت آمریکا برای کاهش یا رفع شکاف میان حامیان اوکراین با توجه به پیامدهای خسارتبار اقتصادی بهخصوص بحران انرژی در زمستان پیشروست. در این فرآیند، روسیه حق بمباران شدید خاک اوکراین با تسلیحات غیر اتمی را کسب کرده است.
این سیاست توازن وحشت که اکنون به سود روسیه است و غرب بهویژه اروپا را با عصری جدید از جنگهای ویرانگر و طولانیمدت روبهرو ساخته است، میتواند در نهایت با یک معامله یا سازش خاص میان روسیه و ایالات متحده امریکا در اوج سرمای زمستان 2022 باز هم به عصری دیگر از صلح مسلح اروپایی منجر شود و جهان بهخصوص اروپا را میان منافع دو قدرت بزرگ جهانی تقسیم کند.
منابع:
1- لیتلفیلد، هنری ویلسون. تاریخ اروپا از 1815 . ترجمه فریده قرچهداغی. تهران. علمی فرهنگی. 1384. چاپ پنجم. ص 183-182
2- کلاوزویتس ، کارل فون. ماهیت جنگ. ترجمه مرضیه خسروی. تهران. روزگار نو. چاپ سوم. 1398. ص 39
3- خبرگزاری گاردین. 30 شهریور 1401. به آدرس: https://www.theguardian.com/world/2022/sep/21/putin-announces-partial-mobilisation-in-russia-in-escalation-of-ukraine-war
4- خبرگزاری رویترز. 5 مهر 1401. به آدرس: https://www.reuters.com/world/europe/russias-medvedev-warns-west-that-nuclear-threat-is-not-bluff-2022-09-27/
5- شبکه خبری سیانبیسی. 12 مهر 1401. به آدرس: https://www.cnbc.com/2022/10/07/biden-nuclear-armageddon-risk-highest-since-62-crisis.html
6- مجله فارین افرز. به آدرس: https://www.foreignaffairs.com/articles/russian-federation/1947-07-01/sources-soviet-conduct
نظر شما :