PMD مرتبا در حال از نو شدن است، نه بستهشدن!/ ایران مارگزیده است
برجام فعلی در صورت احیا به مراتب شکنندهتر از توافق ۲۰۱۵ است
دیپلماسی ایرانی : از چهارشنبه گذشته طرح سه موضوع جدید فضای دیپلماسی را تحت تأثیر قرار داده است؛ سه موضوعی که بسیاری معتقدند اساسا با هدف تحتالشعاع قراردادن نگاه ایران در دور جدید مذاکرات با هدف پذیرش هرچه سریعتر متن پیشنویس توافق جوزپ بورل صورت گرفته است. اولین موضوع به تلاش جمهوری اسلامی برای ترور جان بولتون بازمیگردد. در این راستا وزارت دادگستری آمریکا چهارشنبه گذشته با صدور بیانیهای اعلام کرد فردی به نام شهرام پورصفی، شهروند ایرانی ۴۵ساله ساکن ایالات متحده، قصد داشته برای تلافی ترور سردار سلیمانی (در ژانویه ۲۰۲۰) جان بولتون، مشاور امنیت ملی دولت ترامپ را ترور کند. وزارت دادگستری آمریکا همچنین مدعی شد پورصفی قصد داشته است در اکتبر ۲۰۲۱ (مهر-آبان ۱۴۰۰) با دادن 300 هزار دلار به برخی اشخاص در ایالات متحده، آنها را به پیادهکردن نقشه ترور جان بولتون یا در واشنگتن یا در مریلند مجاب کند. اگرچه ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امو خارجه جمهوری اسلامی ایران، ادعای تلاش برای ترور جان بولتون را رد کرد، اما یک رسانه آمریکایی در گزارشی عنوان کرد بهجز بولتون، وزیر امور خارجه سابق این کشور نیز هدف دوم ترور بوده است. پایگاه خبری – تحلیلی آکسیوس در گزارشی مدعی شد وزارت دادگستری آمریکا به مایک پمپئو اعلام کرده بود وی هدف دوم طرح ایران برای ترور مقامات پیشین آمریکا پس از جان بولتون، مشاور امنیت ملی اسبق کاخ سفید بوده است. این موضوع در شرایطی مطرح شده است که تهران، واشنگتن و طرفهای اروپایی در بحبوحه مذاکرات احیای برجام هستند. موضوع دوم و سوم که از سوی والاستریت ژورنال مطرح شد، مستقیما به برجام بازمیگردد. نشریه مذکور با طرح این ادعا که به متن توافق جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، دست پیدا کرده است، عنوان کرد: اروپاییها برای حصول هرچه سریعتر توافق در روز آخر دور جدید مذاکرات وین، حاضر به دادن امتیازات بیشتری به ایران برای کمک به حل اختلافهای پادمانی شده است. افزون بر آن، والاستریت ژورنال خاطرنشان میکند اروپاییها یک ضربالاجل زمانی را تا ۱۵ آگوست/ ۲۴ مرداد (دوشنبه هفته جاری) برای پذیرش یا رد توافق در نظر گرفتهاند؛ اما اینکه این ادعاهای سیاسی و رسانهای با چه هدفی، آنهم در این شرایط طرح شدهاند، سؤالی است که پاسخ آن را در گفتوگو با محمدجواد جمالینوبندگانی پی خواهد گرفته ایم. در گپوگفت با نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم تلاش شده ابعاد و زوایای مختلف این ادعاها مورد کالبدشکافی قرار گیرد.
* مصاحبه را با آخرین تحولات و رویدادها آغاز کنیم. چهارشنبه هفته گذشته وزارت دادگستری آمریکا با صدور بیانیهای ادعایی، تلاش برای ترور جان بولتون، مشاور امنیت ملی دولت ترامپ به دست فردی به نام شهرام پورصفی از سوی ایران را مطرح کرد. در شرایطی که ایران مشغول بررسی جزئیات توافق مدنظر اروپاییهاست و از طرف دیگر قاره سبز در تلاش است تهران این متن پیشنویس را بپذیرد، به چه دلیل یا دلایلی این ادعا برای ترور بولتون مطرح شده است؟
دلیل آن کاملا واضح است. ایالات متحده آمریکا و اساسا غرب دارد فضایی را برای ایران شکل میدهد تا به فوریت و به اجبار متن پیشنویس ادعایی جوزپ بورل در مذاکرات اخیر را بپذیرد.
* یعنی طرح ادعای ترور بولتون با مسئله برجام ارتباط دارد؟
بدون شک؛ ببینید شرایطی که ایران در آن قرار دارد، وضعیتی است که نمیتواند اصطلاحا بیگدار به آب بزند؛ چراکه باید متن جزئیات، بندها، مفاد و خط به خط این توافق مدنظر اتحادیه اروپا را به دقت مورد بررسی قرار دهد. به هر حال اگر این متن یا هر متن دیگری در نهایت از سوی ایران امضا شود، یعنی جمهوری اسلامی باید مفاد و تعهدات آن را رسما اجرا کند. این در شرایطی است که اروپاییها و آمریکا با اشراف به این مهم سعی میکنند فضایی را برای ایران شکل دهند که تهران تمرکز لازم را روی بررسی جزئیات این پیشنویس اخیر نداشته باشد و برای تعدیل فشارها و گریز از وضعیت کنونی پیشنویس حال حاضر را امضا کند.
* در مقابل آنچه گفتید، خود آمریکاییها پنجشنبه گذشته رسما عنوان کردهاند حاضر به امضا و پذیرش متن پیشنویس اروپاییها هستند. پس این ادعای شما که غرب به دنبال فشار بر ایران است، زیر سؤال میرود؟
برای پاسخ به پرسش شما باید به دو نکته اشاره کرد؛ اول آنکه اگر آمریکا مسئله پذیرش متن پیشنویس اروپاییها را مطرح کرده است، چندان جدی نیست.
* چرا؟
چون طرف اصلی که باید تعهدات مهم، کلیدی و راهبردی را انجام دهد، ایران است. این جمهوری اسلامی است که درخصوص فعالیتهای هستهای خود باید بند به بند تعهدات را پذیرد و آن را اجرائی کند. اتفاقا تعهداتی که ایران باید انجام دهد، کاملا قابل راستیآزمایی، نظارت و سنجش است؛ یعنی میزان غنیسازی، درصد غنا، میزان ذخایر اورانیوم، استفاده از سانتریفیوژها، تعداد آن، نحوه کارکرد مراکز و تأسیسات هستهای در یک بازه زمانی مشخص قابل راستیآزمایی است. نکته مهمتر اینکه طرف ناظر یعنی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز برای این کار (نظارت بر اقدامات هستهای ایران در صورت احیای برجام) مشخص است. در مقابل این، تعهدات اروپاییها و بهخصوص آمریکاییها از نظر انتفاع اقتصادی ایران، ذیل احیای برجام است که چندان قابل آزمایش نیست. به همین دلیل است که اصرار ایران بر گرفتن تضمینها در جریان مذاکرات طی 16 ماه گذشته، هم در دولت روحانی و هم در دولت رئیسی اهمیت خود را پیدا میکند.
* نکته دوم چیست؛ ضمن اینکه بر اساس شنیدهها از طرف ایرانی حاضر در جریان مذاکرات در متن پیشنویس توافق ادعایی بورل پیشرفتهای بهتری حاصل شده و انتفاع اقتصادی ایران هم به مراتب بهتر از متون قبلی است. آیا این نکته میتواند به نحوی ارزیابی شما را زیر سؤال ببرد؟
اتفاقا نکته دوم من این است که علاوه بر آنکه راستیآزمایی تعهدات اروپا و آمریکا درخصوص انتفاع اقتصادی احیای برجام برای ایران طرف مشخصی ندارد و این تهران است که باید خود این راستیآزمایی را انجام دهد، از آن طرف اروپاییها و آمریکا بهراحتی میتوانند با طرح برخی ادعاها تحریمهای جدیدی را اعمال کرده یا اصطلاحا تحریمهایی را که به واسطه احیای برجام لغو میکنند، دوباره برگردانند. پس اولا باید درخصوص مسئله انتفاع بهتر اقتصادی ایران از احیای برجام یک چارچوب مشخص برای راستیآزمایی وجود داشته باشد. دوم اینکه حتی در صورت صحت چنین ادعایی نمیتوان این تضمین را گرفت که در آینده اروپا و آمریکا دو دولت بایدن بتوانند فضای لازم را برای انتفاع اقتصادی ما فراهم کنند.
* این نکته شما به معنای آن است که توافق در صورت حصول شکننده خواهد بود؛ یعنی برجام کنونی بهمراتب شکنندهتر از برجام سال ۲۰۱۵ است؟
این واقعیتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. به هر حال مجموعه اتفاقاتی که بعد از خروج ترامپ از برجام شکل گرفت، فضای بیاعتمادی را تشدید کرده است. ایران مارگزیده است و باید از ریسمان سیاه و سفید بترسد. ما یک بار طعم عهدشکنی اروپا و آمریکا را در برجام چشیدهایم. هیچ وقت نمیتوان فراموش کرد که دولت سابق آمریکا چه رفتاری در برابر توافقی که صورت گرفت و همه طرفین تعهدات خود را پذیرفته بودند، انجام داد. شما به ترور جان بولتون اشاره کردید؛ اساسا طرح ادعای ترور مشاور امنیت ملی دولت ترامپ به چه دلیل بوده است؟ جز به دلیل اقدام دولت سابق آمریکا در ترور سردار سلیمانی؟! این اقدام اشتباه آمریکاییها در ترور سردار سلیمانی تنش تهران و واشنگتن را به یک نقطه میانجیناپذیر رسانده است.
* با این اوصاف شما معتقدید نباید توافقی امضا شود و نباید مذاکرات پی گرفته شود؟
خیر، اتفاقا من معتقدم باید مذاکرات ادامه پیدا کند و برجام احیا شود؛ اما چه مذاکرهای؟ با چه دستور کاری؟ و چه برجامی؟ ما باید دقت و هوشمندی لازم درخصوص نحوه پیشبرد مذاکرات و جزئیات توافق، حال متن بورل یا هر متن دیگری داشته باشیم. باید بدانیم چه برجامی را احیا میکنیم. پیرو سؤال قبلی شما که عنوان شد برجام فعلی در صورت احیا بهمراتب شکنندهتر از توافق سال ۲۰۱۵ است و من هم بر آن صحه گذاشتم، مؤید آن است که باید دقت عمل بیشتری صورت بگیرد. چون معلوم نیست سرنوشت این توافق شکننده به کجا ختم میشود؟ ما نمیتوانیم تعهداتی را در حوزه هستهای به واسطه یک توافق شکننده، حتی به ابتکار عمل بورل و اتحادیه اروپا برای خود تعریف کنیم.
* آنگونه که والاستریت ژورنال به قلم لارنس نورمن از قول دو منبع آگاه گزارش داده، اتحادیه اروپا به ایران و سایر طرفهای احیای برجام گفته است که تا ۱۵ آگوست/ ۲۴ مرداد (دوشنبه هفته جاری) باید پاسخ مثبت یا منفی خود را درباره متن پیشنهادی جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی این اتحادیه، اعلام کنند. طرح این ضربالاجل به چه معناست؟
پیرو پاسخ به سؤال نخست عنوان کردم آمریکا و اروپا از ابعاد مختلف سعی میکنند یک فشار روانی روی ایران داشته باشند که تهران به فوریت و به اجبار این متن مدنظر اتحادیه اروپا را بپذیرد؛ یعنی همانگونه که در جریان مذاکرات اخیر و بعد از آن، مقامات اروپایی مرتبا از نهاییبودن و غیر قابل مذاکره بودن پیشنویس بورل میگفتند یا طی چند روز گذشته از ادعای تلاش ایران برای ترور جان بولتون خبر دادهاند، اکنون هم ضربالاجل تا دوشنبه هفته جاری را پیش کشیدهاند. همه اینها در یک جهت در دستور کار قرار گرفته است که ایران هرچه سریعتر این توافق را با مفاد و بندهای آن پذیرد.
* در راستای آنچه گفتید آیا ضربالاجل تا دوشنبه هفته جاری محلی از اعراب ندارد؟
بههیچعنوان.
* به چه دلیل چنین باوری دارید؟
چون اگر دقت کرده باشید، اروپاییها مرتبا دست به عقبنشینی و تعدیل مواضع خود میزنند. زمانی از نهاییبودن توافق گفتند و اینکه این متن تغییرپذیر نیست. در مقابل آن ایران عنوان کرده بود که این متن نهایی نیست و باید روی جزئیاتش بررسیهای لازم و حتی تغییرات احتمالی صورت بگیرد. ضمن اینکه آمریکاییها هم این عقبنشینی را انجام دادند.
* کدام عقبنشینی؟
ایالات متحده بعد از نشست دوحه عنوان کردند که دیگر به دنبال برگزاری نشست و مذاکره با طرف ایرانی در قطر، اتریش یا هیچ جای دیگری نیستند؛ اما دوباره دور جدید مذاکرات در وین با حضور آمریکاییها و طرف ایرانی با همان فرمت دوحه انجام شد؛ یعنی طرف آمریکایی هم عقبنشینی کرده است. پس نمیتوان طرح ضربالاجل ۷۲ ساعتی اروپا را چندان جدی دانست.
* این عقبنشینی شامل ایران هم نمیشود. چون آنگونه که گفته شده، تهران هم در جریان دور جدید مذاکرات وین از برخی خطوط قرمز خود عدول کرده است.
بدیهی است که همه باید نرمش نشان دهند تا به نتیجه رسید، حتی ایران.
* حتی اگر بر فرض صحت تحلیل شما این ضربالاجل جدی نباشد؛ اما ایران نهایتا تا پیش از برگزاری نشست فصلی شورای حکام در سپتامبر (اواخر شهریور ماه) فرصت پاسخگویی دارد؛ چراکه در صورت عدم پاسخگویی یا پاسخ رد ایران، اعضای شورا به سمت تصویب قطعنامهای جدیتر با لحن تندتر و الزامآور و حتی فراهمکردن فضا برای فعالکردن مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده از شورای حکام به شورای امنیت خواهند رفت؟
بله، این امکان وجود دارد؛ با این حال شرایط مذکور باعث نمیشود که ایران بخواهد هر توافقی را با هر شرایط و مفادی بپذیرد. ضمن اینکه ایران از آن میزان هوشمندی برخوردار است که زمینه را برای شکلگیری این وضعیت در شورای حکام فراهم نکند. در ضمن نباید فراموش کرد که حتی اگر پاسخگویی ایران تا زمان برگزاری نشست فصلی شورای حکام به درازا بکشد یا حتی اگر ایران پاسخ منفی به این توافق جوزپ بورل بدهد و شورای حکام به سمت اقدامات رادیکال پیش برود، ایران هم چندان دستبسته نخواهد بود. به همین دلیل است که دو طرف سعی میکنند فضا مدیریت شود.
* پیش از اینکه به موضوع جدیدتر بپردازم به همان ادعای ترور بولتون بازگردیم. با وجود رد این اتهامات توسط وزارت امور خارجه ایران، به نظر میرسد در فضای سیاسی و رسانه داخلی تلاش جدی برای موضعگیری در قبال این موضوع صورت نگرفته است، حتی از خروجی برخی رسانهها اینگونه برداشت میشود که ایران به نحوی خواهان انتقامگیری از عاملان، آمران و دستاندرکاران این ترور است؟
اولا مبنای رسمی موضعگیری هر کشوری در قبال هر موضوع بینالمللی مانند همین اتهامزنیها علیه ایران درباره تلاش برای ترور بولتون، وزارت امور خارجه و شخص سخنگوی دستگاه دیپلماسی است. در ثانی آنچه در فضای داخلی ایران روی میدهد مسئلهای است که در داخل مبنای تحلیل دارد. از طرف دیگر اقدام اشتباه دولت ترامپ در ترور سردار سلیمانی از آن دست اقداماتی است که قطعا تبعات آن، هم در کوتاهمدت، هم در میانمدت و هم بلندمدت خود را نشان خواهد داد؛ تبعات کوتاهمدت آن حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد بود. تبعات میانمدتش میتواند در ایجاد یک فضای ناامن روانی برای تمام عوامل ترور سردار سلیمانی در داخل خاک آمریکا باشد و آثار بلندمدت آن در میانجیناپذیرشدن تقابل آمریکا و ایران بعد از این ترور خود را نشان خواهد داد.
* باز هم والاستریتژورنال مدعی است که اتحادیه اروپا در روز آخر مذاکرات وین امتیازی بیسابقه برای ایران بر سر اختلافات پادمانی در متن توافق گنجانده است. این نشریه میگوید به متن توافق بورل دست پیدا کرده و در این توافق قید شده است: در صورتی که تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند، ایالات متحده و سایر طرفهای مذاکره از شورای حکام خواهند خواست که به تحقیقات خود در این زمینه پایان دهند. البته والاستریتژورنال در ادامه مطرح میکند که ذیل این پیشنویس از ایران خواسته شده به پرسشهای آژانس با هدف شفافسازی پاسخ دهد و با پرداختن به نگرانیهای آژانس، پیش از اجراشدن برجام موافقت کند. این ادعا با چه هدفی طرح شده است؟
این ادعا هم در راستای ادعای ترور بولتون و ضربالاجل دوشنبه هفته جاری قابل ارزیابی است.
* ولی این ادعا ماهیتی متفاوت دارد؟
بله ظاهر آن متفاوت از ادعای ترور بولتون و تعیین ضربالاجل برای ایران است، چون به نظر میرسد اروپاییها به دنبال امتیازدهی در جهت حصول توافق هستند. اما چه توافقی؟! همانگونه که قبلا گفتم و دوباره بر آن تأکید میکنم، اروپاییها و آمریکاییها سعی میکنند با یک فضاسازی سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای عملا ایران را در گوشه رینگ قرار دهند تا برای خروج از این وضعیت، توافق جدید را با تمام مفاد و بندهای آن به فوریت بپذیرد. همه اینها یک پیوست جنگ روانی است. برای تبیین این مسئله کافی است دوباره به ادعای والاستریتژورنال نگاه کنید. این نشریه معتقد است به متن توافق بورل دست پیدا کرده است. براساس این توافق، اروپاییها سعی کردهاند امتیازاتی را در حوزه اختلافات پادمانی ایران و آژانس به تهران بدهند تا با این فضاسازی عملا توپ در زمین جمهوری اسلامی قرار بگیرد.
* به اعتقاد شما از دوشنبه هفته گذشته توپ در زمین ایران نیست؟
این همان پیشفرضی است که اروپاییها و آمریکاییها تلاش دارند آن را جا بیندازد. بله یک پیشنویس با تلاش اتحادیه اروپا روی میز است که مبنای دور جدید مذاکرات در وین بوده است؛ اما این نکته لزوما به معنای آن نیست که اروپاییها و آمریکا توپ را در زمین ایران انداختهاند. ما باید فارغ از این جریانسازی رسانهای بند به بند توافق را ارزیابی کنیم. نکته مهمتری که در سؤال قبلی شما وجود داشت و باید به آن اشاره کرد این است که به ادعای همین نشریه (والاستریتژورنال) کماکان ایران باید اختلافات پادمانی خود را با آژانس درخصوص مکانها و تأسیسات هستهای حل کند. این نشان میدهد که اروپاییها و آمریکا در ادعای خود برای امتیازدهی پادمانی صادق نیستند، همچنان که در سایر ادعاها صادق نبودند.
* در سایه آنچه گفتید آیا PMD که قرار بود با برجام بسته شود و اکنون دوباره روی میز است، با این توافق و این امتیاز جدید برای ایران بسته خواهد شد؟
اتفاقا نکته همینجاست؛ اروپا و آمریکا حتی در سایه این طرح توافق با محوریت بورل به دنبال آن نیستند که PMD را ببندند، بلکه سعی میکنند از PMD به عنوان یک استخوان لای زخم استفاده کنند.
* چطور؟
PMD از ابعاد مختلف برای ایالا متحده اهمیت و کاربرد دارد؛ از یک سو واشنگتن میتواند از اهرم فشار PMD برای هدایت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام در برههها و مقاطع مختلف، حتی بعد از احیای برجام علیه ایران استفاده کند. ضمن اینکه PMD میتواند اهرمی برای توجیه بازگرداندن برخی از تحریمهایی باشد که به موجب احیای برجام، آمریکا باید آنها را لغو کند. از همه مهمتر آنکه PMD میتواند مسیر را برای فعالکردن مکانیسم ماشه توسط آمریکاییها مساعد کند. چون اگر برجام احیا شود به معنای آن است که ایالات متحده دوباره به برجام بازگشته است و به عنوان عضو رسمی برجام میتواند با یک ادعای واهی دیگر PMD را باز کند؛ کما اینکه در دوره باراک اوباما با یک لپتاپ ادعایی PMD برای ایران باز شد و در دوره ترامپ با مطرحکردن سرقت اسناد هستهای توسط اسرائیل، PMD که قرار بود با برجام برای همیشه بسته شود، دوباره باز شد؛ بنابراین در دوره بایدن و دولتهای بعدی آمریکا هم هر لحظه امکان دارد که یک سند، ادعا یا موضعگیری واهی از سوی اسرائیل و آمریکا مطرح شود که دوباره PMD باز کند و به وسیله آن طرح فعالشدن مکانیسم ماشه کلید بخورد.
* به همین دلیل است که ایران سعی دارد با یک تضمین سیاسی و دیپلماتیک اختلافات پادمانی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را برای همیشه ببندد؛ آیا تهران چنین قصدی دارد؟
من درخصوص این مسئله، نگاه کاملا بدبینانه دارم تا جایی که حتی اگر ایران موفق به گرفتن این تضمین شود باز هم این امکان وجود دارد که PMD دوباره پیش کشیده شود. چون همانگونه که گفتم PMD برای آمریکا و اسرائیل اهمیت بسیار زیادی دارد، چراکه میتوانند از PMD در ابعاد مختلف استفاده لازم را ببرند. من بهخاطر دارم که در دوران حضور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همین آقای گروسی بارها خواستار دسترسی به برخی اماکن هستهای ایران به بهانههای واهی و براساس اسناد جاسوسی رژیم صهیونیستی بودند. همان زمان به وزارت امور خارجه، آقای ظریف و نیز سازمان انرژی اتمی درخصوص این زیادهخواهیهای آژانس و رفتارهای شخص گروسی هشدار دادیم. چون ادعای بازرسی و دسترسی به اماکن توسط آژانس علاوه بر تأسیسات هستهای به مراکز نظامی ایران هم کشیده شد. این رفتار نشان میدهد که هیچ حد یقف و سقفی برای بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی وجود ندارد و هر زمان براساس کوچکترین ادعایی و با تحریک رژیم صهیونیستی، آمریکاییها و... میتوان دوباره ابعاد نظامی را به پرونده فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران چسباند و دوباره PMD را فعال خواهند کرد و بهدنبال این شرایط مرتب درخواست برای بررسی و بازدید از اماکن هستهای و نظامی ایران در دستور کار قرار گیرد. پس مطمئن باشید حتی اگر ایران با بازرسی آژانس از این مراکز موافقت کند، در آینده هم دوباره درخواستهای جدید مطرح خواهد شد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رافائل گروسی بهعنوان مدیر کل آن بهدنبال راستیآزمایی و نظارت نیست، بلکه به دنبال فشار به ایران است. زمانی که رافائل گروسی در آستانه برگزاری نشست فصلی شورای حکام به سرزمینهای اشغالی سفر میکند و تحت تأثیر تحریکات، اسناد و ادعای واهی صهیونیستها، اعضای شورای حکام را به صدور قطعنامه علیه ایران وامیدارد، نشان میدهد که این فرد بهمراتب جدیتر از محمد البرادعی و یوکیا آمانو به دنبال فشار بر ایران است. از زمانی که آژانس به اسامی دانشمندان هستهای ایران دست پیدا کرد ترورها توسط اسرائیل شروع شد و هر زمان که بازرسان از مراکز هستهای ایران بازدید کردند، حملات پهپادی و خرابکاری صهیونیستها در نطنز، تسای کرج و... اوج گرفت. قطعا نمیتوان این همزمانی و رابطه را نادیده گرفت. از همه مهمتر هر زمان که قرار بوده گزارشی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مدیر کل آن درباره فعالیتهای هستهای ایران در شورای حکام طرح شود، پیشتر متن گزارش به دست رسانههایی مانند رویترز رسیده است، کمااینکه بخشی یا تمام اطلاعات مربوط به گفتوگوهای هستهای ایران یا گزارشهای فعالیتهای هستهای که سازمان انرژی اتمی ایران به آژانس داده بود، در همین رسانهها درز پیدا کرده است. خب همه اینها نشان میدهد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مدیر کل آن تا چه حد در قبال پرونده فعالیت هستهای ایران صادقانه رفتار میکنند. پس مطمئن باشید PMD مرتب در حال بازخوانی، بازتعریف و از نوشدن است، نه بستهشدن.
* با این آسیبشناسی شما قدری هم روی رفتارهای مخرب داخلی تمرکز کنیم. اگرچه در مقاطعی رفتار آژانس در قبال ایران فنی و بدون جانبداری نبوده است، اما به نظر میرسد بخشی از این رفتارها به عملکرد ایران در سالهای گذشته بازمیگردد. در این راستا در هفتههای اخیر برخی از مقامات کشور از سیدکمال خرازی و محمدجواد لاریجانی تا محمد اسلامی، رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی از توان تهران برای ساخت سلاح هستهای گفتند. با این تفاسیر نمیتوان گفت که شاید بخشی از شرایط کنونی ناشی از این مصاحبهها بوده است؟
اولا به نظر من برخی سخنان داخلی پیرامون فعالیتهای هستهای ایران موضعگیریهای دقیق و با هماهنگی بوده است تا عملا موازنهسازی تهدید، موازنهسازی وحشت و همچنین افزایش توان چانهزنی دیپلماتیک شکل بگیرد. در ثانی تأکید روی این مسئله که ایران توان ساخت سلاح هستهای را دارد، اما تمایلش را ندارد، گزارهای است که باید به شکل روشنتری به گوش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اعضای شورای حکام و کل جامعه جهانی برسد که ایران با وجود توان ساخت سلاح هستهای تمایلش را ندارد.
*مانور روی این گزاره چه فایده، دستاورد و خروجیای برای ایران دارد؟
اگر بخواهیم بهطور مشخص به سؤال شما پاسخ دهم تا پیش از آنکه ایران بخواهد غنیسازی بالاتر از 67/3 داشته باشد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و غرب سعی در تعلیق برخی اقدامات هستهای ایران داشت.
*اما به نظر میرسد بعد از بیانیه سعدآباد در زمان جک استراو، یوشکا فیشر و دومینیک دویلپن (وزاری امور خارجه انگلیس، آلمان و فرانسه) شرایط بهکلی تغییر کرد؛ غنیسازی ۵ درصدی، ۲۰ درصدی، ۶۰ درصدی و حتی احتمال غنیسازی ۹۰ درصدی از سوی ایران زمینهساز این تغییر نبود؟
باید ببینیم چه کسی یا چه کسانی ایران را وادار کردند به غنیسازی ۵ درصد، ۲۰ درصد و ۶۰ درصد برسد. زمانی که در دولت دهم غربیها از دادن سوخت ۲۰ درصد به ایران امتناع کردند ما به سمت تولید آن رفتیم. بعد از آنکه دونالد ترامپ از برجام خارج شد، بعد از آنکه یک سال دولت روحانی صبر استراتژیک را در پیش گرفت و کماکان شاهد اعمال سیاست فشار حداکثری دولت سابق آمریکا بودیم و دولت بایدن هم با وجود تمام ادعاها برای انتقاد از اقدامات دولت ترامپ ذیل خروج از برجام، همان رفتار را در پیش میگرفت و تحریمها را تشدید میکرد و در کنارش اروپاییها در مقام حرف به حمایت از برجام بسنده کرده بودند و در عمل هیچگونه تلاشی برای انتفاع اقتصادی ایران از برجام نداشتند و به موازاتش آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم بهخصوص در دوره گروسی رفتار صادقانهای از خود نشان نداد، ایران هم در سایه خرابکاری اسرائیل در تأسیسات نطنز در چارچوب ماده یک قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران مصوب مجلس یازدهم، غنیسازی ۶۰ درصد را آغاز کرد. نکته مهمتری که باید به آن اشاره کرد این است که از زمانی که ایران غنیسازی بالاتر از ۳.۶۷ را در دستور کار قرار داده است دیگر مسئله تعلیق فعالیتهای ایران مطرح نیست، بلکه پذیرش حقوق هستهای و دادن امتیاز به تهران مطرح شد./شرق
نظر شما :