پیامد وارونه پشتیبانی از طالبان
پاکستان آنچه کاشت درو می کند
نویسنده: حسین حقانی
دیپلماسی ایرانی: برای چندین دهه، اسلام آباد با این درک که به قدرت رسیدن طالبان می تواند خطر هر گونه نفوذ هند در افغانستان را برطرف کند، از آنها پشتیبانی کرد. با این حال، با به قدرت رسیدن دوباره طالبان، خود پاکستان ناامن تر شده است.
با روی کار آمدن دوباره طالبان در کابل، طالبانِ پاکستان (تحریک طالبان پاکستان) نیز بیش از پیش تقویت شده است. این گروه از زمان بازگشت طالبان بیش از 124 حمله تروریستی انجام داده و تنش بین کابل و اسلام آباد افزایش یافته است.
پاکستان اکنون با این چشم انداز روبه روست که باید متحدی دردسرساز را در کابل پشتیبانی کند در حالی که اقتصاد خودش با مشکلات بسیاری دست به گریبان است و پس از سال ها کمک به طالبان هنوز هیچ خیری از آنان ندیده است.
حمایت پاکستان از طالبان همواره ریشه در ایدئولوژی داشته است. پاکستان سیاست های امنیتی اش را بر این محور قرار داده که هند، همسایه شرقی اش، به دنبال انحلال پاکستان است. اسلام آباد همچنین از مدت ها پیش نسبت به افغانستان در شمال غرب خود محتاط بوده چرا که کابل به طور سنتی از پذیرش مرز بین افغانستان و پاکستان امتناع کرده است. در دهه 1940، رهبران افغانستان خواستار شکل گیری پشتونستان شدند که مناطق پشتون نشین در دو طرف مرز را متحد می کرد. هم حامد کرزی و هم اشرف غنی علاقمند بودند روابط خوبی با پاکستان برقرار کنند اما موضع آنها پیرامون وحدت پشتون ها تغییری نکرد. به این ترتیب، پاکستان مشکوک به دو همسایه خود همواره از وحدت افغانستان و هند وحشت داشته است.
تهاجم ایالات متحده در سال 2001، عناصر ملی گرای سکولار یا جامعه پشتون ها را تقویت کرد که بیشتر متمایل به هند بودند. حتی خود ملی گراهای پشتون پاکستان نیز بر طبل وحدت کوبیدند. پاکستان نیز با ایدئولوژی پان اسلامیستی به دنبال سرکوب پشتون ها بود و پناهگاه امنی شد برای شورشیان طالبان افغانستان.
واشنگتن در طول مداخله نظامی خود در افغانستان، پیشنهادهای رهبران افغان و مخالفان پاکستان را نادیده می گرفت مبنی بر این که حمایت پاکستان از طالبان ممکن است پایه ایدئولوژیکی عمیق تری نسبت به آنچه اسلام آباد می گوید، داشته باشد. پاکستان نیز پافشاری می کرد که رابطهاش با طالبان تنها یک راهبرد محافظتکننده برای مقابله با پیامدهای خروج اجتنابناپذیر ایالات متحده است.
پاکستان انتظار نداشت که خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان پایانی بر منافع واشنگتن در منطقه باشد. این کشور امیدوار بود که به عنوان یک محور کلیدی در منطقه، یک قدرت برجسته در افغانستان و واسطه اصلی بین طالبان با آمریکا و متحدانش ظاهر شود. به این ترتیب، مقامات پاکستان نسبت به حفظ نفوذ خود بر طالبان و هم داشتن روابط نزدیک با ایالات متحده پس از خروج این کشور خوشبین بودند. با این حال، این یک اشتباه محاسباتی بزرگ بود.
طالبان در داخل پاکستان حوزه های قدرتمندی مانند روحانیون محافظه کار و احزاب سیاسی اسلام گرا را به دست آورده است. طالبان و شبکه حقانی ممکن است معترف به کمک و حمایت های چندین ساله پاکستان از خود باشند اما نمی خواهند برای همیشه نیروی نیابتی باقی بمانند.
در سال 2009، تحریکِ طالبانِ پاکستان به مقر ارتش پاکستان حمله کرد، مسئولیت حمله به مدرسه ارتش را بر عهده گرفت و مسئول بدترین حملات ترویستی در داخل پاکستان از سال 2007 بوده است. پاکستان چندین حمله با هواپیماهای بدون سرنشین و حملات هوایی علیه اهداف تحریک طالبان پاکستان در افغانستان انجام داد
برای سالها، پاکستان دولت جمهوریخواه افغانستان (و پشتیبانان هندی آن) را به خاطر کمک به جداییطلبان بلوچ، سرزنش میکرد اما از زمان سقوط آن دولت و کم شدن نفوذ هند در افغانستان، به نظر میرسد که گروههای بلوچ قدرت یافته و برخی از مرگبارترین حملات خود را انجام داده اند.
پاکستان می تواند طالبان را از نظر نظامی و اقتصادی تحت فشار قرار دهد و از آنها بخواهد که قدرت را با دیگر جناح های افغان تقسیم کنند اما ژنرال های پاکستان از این گزینه استقبال نمی کنند چرا که بیم از دست دادن یک شریک در کشمکش راهبردی خود با هند را دارند.
با روی کار آمدن دولت جدید در اسلام آباد، زمان مناسبی برای تنظیم دوباره روابط است. وضعیت وخیم اقتصادی پاکستان مستلزم حمایتِ ایالات متحده است. واشنگتن باید در ازای موافقت رهبران پاکستان با اصلاحات جدی سیاسی و اقتصادی، از جمله بازنگری در دیدگاه پاکستان در مورد افغانستان به عنوان یک قمر پاکستان و هند به عنوان یک دشمن وجودی، این حمایت را ارائه دهد.
منبع: داون / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :