مسیر سهل و ممتنع دیپلماسی در فرایند پیچیده احیای توافق و چشمانداز پسابرجام
دنده معکوس
نویسنده: فرزین زندی، تحلیلگر «جغرافیای سیاسی»
دیپلماسی ایرانی: تجربه نخست برجام نشان داد که صِرفِ رسیدن به یک توافق، به معنای اتمام یا تکمیل یک فرایند نیست بلکه آغاز راهی است برای حفاظت از نهالی نحیف به سوی تبدیلشدن به درختی تناور. گشایش گرههای کور در عالم سیاست به ویژه در حوزه روابط بینالملل، پیشینهای روشن داشته و مسبوق به سابقه است. یکی از نمادینترین آنها، رفع کدورت چند دههای بین چین و آمریکا است که چینِ پسا تنشزدایی را به کشوری بدل کرد که امروزه یکی از غولهای اقتصاد جهان است. پیرو این گشایشها، اقداماتی معمولا در دستور کار کشورها قرار میگیرد تا فضای پساگشایشها را به نحوی مدیریت کند و در مسیر جدید، زمینه برای حصول منافع طرفهای درگیر به بهترین شکل فراهم کنند. از همین رو، نمیتوان گفت که صرف خود توافقات و گشایشهاست که پیشرفتها یا تغییرات مثبت در وضعیت کشورها را به وجود میآورد بلکه این ریلگذاری صحیح و طراحی درست سیاست توسط سیاستگذاران است که مبتنی بر یک گشایش سیاسی، مسیر کشور خود را بر جاده توسعه منطبق میکنند. از همین رو، آنچه در این گذرگاه بیش از هر مساله دیگر، فرایند ریلگذاری و حرکت در مسیر توسعه را تسهیل میکند، بهرهگیری از یکی از مهمترین ابزارهای حوزه روابط خارجی، یعنی بکار بستن «دیپلماسی» است. در واقع، رسالت اصلی دیپلماسی، مدیریت روابط میان کشورها و همچنین سایر بازیگران بینالمللی (اعم از دولتی و غیردولتی) است. اما چرا دیپلماسی تا این حد مهم و کلیدی است؟
دیپلماسی در واقع ابزاری است که به واسطه آن، کشورها از خلال بازیگران موجود، به مدیریت، هماهنگی و صیانت منافع ویژه و مشخص یا به طور کلی «همه منافع» خود می پردارند. برای دسترسی به این هدف، از نمایندگان ویژه، مذاکرات خصوصی، تبادل نظرات، لابی کردن با اشخاص، گروهها و سازمان، انجام دیدارها و برگزاری نشستها و حتی تهدید و اعمالی مشابه نیز بهره گرفته میشود. بنابراین، جامعیت این ابزار این امکان را به سیاستگذاران و مجریان آنها می دهد تا در واقع با یک «جعبه ابزار» کارآمد، بستری بسازند که در آن اول از همه، کشور خودشان و پس از آن (و در یک بازی برد-برد) طرف مقابل، منتفع شوند تا از این مسیر، تحقق منافع به شکل واقعی رخ دهد. بر همین مبنا، دستگاه دیپلماسی ایران نیز میتواند از این تجربه تاریخی که بسیاری از کشورهای جهان از آن منتفع شده و سرنوشت کشورهایشان را دگرگون کردهاند بهرهمند شود و سرانجامی متفاوت با وضعیت پسابرجامی 2015 را رقم بزند.
دیپلماسی پیشران؛ اقتصاد و تجارت
اهل فن میدانند که «اقتصاد» در عین پیچیدگی، دانشی بسیار ساده اما بیتعارف است. برخلاف «سیاست» که در آن، سیاستمداران وعدههای سر خرمن میدهند و بعد از مدتی طولانی کماکان مشخص نیست وعدههای آها چه سرانجامی خواهد داشت، اقتصاد، و روندهای آن بسیار روشن، زودبازده و آشکار است. به عبارت دیگر، نتیجه تصمیمات اقتصادی زودتر از انتظار به بار مینشینند. به همین دلیل یکی از مهمترین وجوه بازسازی وضعیت شکننده کشور، بازتعریف خطوط و سیاستهای کلان اقتصادی است. همزمان با این ضرورت حیاتی، دیپلماسی اقتصادی ابزار نوین، کارآمد و قدرتمند کنش در نظام اقتصاد جهانی نیز باید بهره مند شد. اساساً شکلگیری دیپلماسی اقتصادی (ابزاری که تقریبا چهار دهه است در ایران به فراموشی سپرده شده) را میتوان پاسخی به کاستیها و محدودیتهای دیپلماسی کلاسیک در تحقق اهداف و منافع دولتها در ساختار نوین اقتصاد جهانی تلقی کرد. پشتوانه تئوریک مفهوم دیپلماسی اقتصادی حکایت از آن دارد که اولاً اقتصاد بر سیاست تقدم دارد. دوم اینکه قرار گرفتن در مسیر توسعه و دستیابی قدرت اقتصادی در گرو اتخاذ رویکرد برونگرا و در تعامل با اقتصاد جهانی است. طبیعتاً مفهوم دیپلماسی اقتصادی بیشتر دغدغه و رویکرد کشورهایی را در بر میگیرد که می خواهند در چارچوب راهبرد دوم و در تعامل با نظام اقتصادی جهانی و بهرهگیری از ظرفیتها و روندهای فراملّی در کنار امکانات و منابع ملّی به اهداف توسعهای خود دست یابند. دغدغه سیاستگذار در این چشمانداز، افزایش توان و ظرفیت صنایع و تولید داخلی و ظرفیتسازی برای بازارهای منطقهای و جهانی است.
به طور کلی، در ساختار نوین اقتصاد جهانی، دغدغه وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی کشورها بهرهمندی از فن دیپلماسی برای جذب سرمایه، انتقال فناوریهای جدید و ارزشافزا به داخل کشور، بازاریابی برای صدور کالا و خدمات ملّی و گسترش تجارت خارجی در راستای حفظ منافع کشور است؛ امری که در مورد ایران کمتر مصداق دارد و هیئتهای دیپلماتیک ایران و دیدارهای آها با طرفهای خارجی غالبا محفلی برای حضور خیل سیاستمداران برای سیاستبازی است تا حضور گروهها و فعالان اقتصادی. این رویه در کشورهای توسعه یافته کاملا برعکس است و دیپلماسی در خدمت اقتصاد و برای تحقق منافع اقتصادی – تجاری بکار گرفته می شود. با این وجود، هر توافقی بدون به کار بستن ابزارهای متداول اما اختصاصی، که بسیاری از کشورها نیز از آنها استفاده میکنند تا فضای مثبت سیاسی را برای تنفس بهتر اقتصاد فراهم کنند، نتیجه ای جز تداوم روند موجود در پی نخواهد داشت.
«بجای خود!»؛ بازتعریف دیپلماسی نظامی
دهههاست که «گفتمان قدرت» از گفتمان «نظامی» به گفتمان «اقتصادی» تغییر پیدا کرده اما برای ایران در این حوزه، یک عقبگرد جدی صورت گرفته است. در کنار بسیاری از موضوعاتی که در ایران نگاهی سطحی، غیر تخصصی و غیرعلمی بر آنها حاکم شده، حوزه نظامی نیز دچار چنین آفتی شده؛ به شکلی که این حوزه بسیار پیچیده و حساس، در ایران تنها به بعد «قدرت نمایی» محدود شده است که همین رویکرد نیز عمدتا تکیه بیشتری بر مصرف داخلی دارد. از همین رو، ایران چه در طی فرایند مذاکرات اتمی و چه پس از آن، به خوبی نتوانسته از این ابزار بسیار ضروری و سرنوشت ساز، به بهترین نحو بهرهمند شود. این قضیه بعضا تا جایی غیرتخصصی و بدون در نظر گرفتن ظرافتهای ناظر بر منافع ملی دنبال شده است که در یکی از حساسترین برهههای مذاکرات هستهای، یک آزمایش موشکی با درج شعاری در راستای نابودسازی اسرائیل بر روی آن، فضای مذاکرات را به طور جدی تحت تاثیر قرار داد. با این حال، شاید نگاهی به نحوه بکارگیری توان نظامی در یک فرایند دیپلماتیک، خالی از لطف نباشد.
«دیپلماسی نظامی» شیوهای از ارائه قدرت در عرصه بینالملل است که کاربرد آن عموما در جهت افزایش صلح و اجتناب از درگیری به کار میرود. این مقوله در حقیقت ترکیبی از دیپلماسی به عنوان «قدرت نرم» و توان نظامی به عنوان «قدرت سخت» در نظر گرفته میشود که شیوه خاصی از به کارگیری رایج قدرت نظامی از رهگذر دیپلماسی ارائه میدهد که هدفش ارتقای توانمندی کشور در پیشبرد خواستهها حتی المکان بدون توسل به ابزارهای خشونت آمیز و پرهیز از جنگ است. به عبارت دیگر، مهمترین ویژگی دیپلماسی نظامی، کاربرد آن در جهت مقاصد صلحآمیز است.
دیپلماسی نظامی به لحاظ محتوا، تفاوت چندانی با دیپلماسی کلاسیک منظم ندارد، به این معنا که آن هم شامل دیدارها، جلسات، مبادلات، مذاکرات، برگزاری و شرکت در کنفرانسهای بینالمللی، امضای معاهدهها و تبادل اسناد دیپلماتیک است. تفاوت عمده میان این دو، اساسا در آن است که همه این اقدامات توسط انسانهایی یونیفورمپوش و غیرنظامیان مشغول در نهادهای نظامی و با محتوایی نظامیمحور انجام میشود. نکته مهم آن است که این فعالیتها در هماهنگی با دستورالعملهای عمومی سیاست خارجی و امنیتی که توسط «رهبران سیاسی» شاخص، مشخص شده صورت میگیرد؛ مسالهای که در ایران یا بدین شکل انجام نمیگیرد و یا اساسا برعکس آن رخ میدهد. ادامه این روند در دوره پس از توافق احتمالیِ دوباره، و با در نظر گرفتن افزایش حساسیتهای نظامی بر برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای و توان هستهای ایران مجددا میتواند کشور را با تنشهای غیرضروری و محرومیت از فرصتهای فراوان سرمایهگذاری در حوزه صنایع نظامی، تبادل اطلاعات، خرید تجهیزات استراتژیک و تاکتیکی و... روبهرو کند.
نباید فراموش کرد که چند دهه محرومیت ایران از خریدهای نظامی، کشور را در معرض تهدیدات جدی قرار داده که از جمله فقدان نیروی هوایی مدرن، از مسائلی است که باید در چشمانداز آتی دیپلماسی نظامی کشور به طور جدی مورد توجه قرار بگیرد. بهرهمندی از مشاورههای دفاعی و گفتوگوهای راهبردی، انتقال تسلیحات، ساخت پایگاههای نظامی، شرکت در تمرینات نظامی دوجانبه و چندجانبه و... از دستاوردهای مهم دیپلماسی نظامی است. مقامات ایرانی، پس از حصول توافق میتوانند با بهبود روندهای پیشین، در کمترین اصطکاک به ویژه با فضای پیرامونی کشور و همسایگان، اهداف ویژهای را تعریف کنند تا از توان قابل توجه نظامی کشور، در مسیر بازسازی جدی روابط دو جانبه و چندجانبه بهره برده شود. ایجاد روابط پایدار در چشم انداز همکاریهای نظامی و بینالمللی، اعتماد متقابل و جلوگیری از درگیری، شفافیت در روابط دفاعی و تسهیل روند اعتمادسازی، ایجاد درک مشترک در زمینه منافع موجود و تغییر در ذهنیت شرکا، گسترش همکاری در سایر زمینهها اعم از تجارت، و آموزش، افزایش حوزه نفوذ و بازدارندگی از مهمترین اهدافی است که میتوان در مسیر دیپلماسی نظامیِ پسابرجامی، تدوین و به سوی آن حرکت کرد. نباید فراموش کرد که این مهم تنها با کنار نهادن علقههای ایدئولوژیک و منافع گروهی و تنها با تمرکز بر منافع ملی قابلیت تحقق را بدست خواهد آورد.
بازگشت به مردم؛ دیپلماسی چهره به چهره
یکی دیگر از ضعفهای بنیادین سیاستگذاران در ایران، بی اعتناییِ حاصل از بیاطلاعی از مفهوم و ضرورت «دیپلماسی عمومی» است. نه در حوزه مسائل داخلی و نه در عرصه سیاست خارجی، سیاستگذاران در ایران کمترین توجهی به این امر حساس و اثرگذار ندارند. مگر میتوان تصمیم یا سیاستی را در یک کشور و برای مردمی که زندگی روزمره آنها درگیر آن است اتخاذ کرد اما مخاطبان (و تاثیرات فرامرزی آن) تصمیمات را قانع نکرد؟ درحالی که دیپلماسی کلاسیک به بحث درباره چگونگی ارتباط بین رهبران و سران دولتها با یکدیگر در بالاترین سطوح میپردازد، این دیپلماسی عمومی است که بر این که یک کشور چگونه میتواند با شهروندان خود و دیگر کشورها ارتباط برقرار کند، متمرکز میشود.
یکی از جدیترین چالشهای مقامات ایرانی در توافق اولیه برجام، فقدان اهمیت و تخصص در بکارگیری و استفاده از این حوزه به ویژه در مورد همسایگان و مشخصا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بود؛ امری که به هیچ وجه نتوانست نگرانیهای آنها در مورد توافق هستهای آمریکا با ایران را برطرف کند. آنها امروز هم به شدت از توافق این دو کشور واهمه دارند چرا که کماکان منبع اصلی تامین امنیت آنها، آمریکاست و نزدیکی آمریکا به ایران، به شائبه عدم همراهی این کشور با آنها دامن میزند.
دیپلماسی عمومی موثر، از «گفت و شنود» آغاز میشود و میتواند به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی در سیاست خارجی یک کشور نیز به حساب بیاید. علاوه بر استفاده دولتها از رسانهها، دیپلماسی عمومی در برگیرنده اَشکال دیگری از ارتباطات با مردم سایر کشورهاست. در مورد برجام، ایران نه تنها ارتباط خود با دولتهای حساس به این توافق را ساماندهی و سازماندهی نکرد بلکه به افکار عمومی آنها که به طور سنتی تنش چندانی با طرفهای ایرانی ندارند نیز بیاعتنایی نکرد. همه این ضعفها درحالی در ایران کماکان ادامه دارد که دیگر کشورهای همسایه که حتی در شرایط حساس و پیچیدهای نظیر مناقشه هستهای حضور ندارند، از این ابزار کلیدی به خوبی استفاده میکنند. به طور مثال، در چند سال اخیر، عربستان سعودی با تغییر رویکرد خود در این حوزه به خوبی در حال نقش آفرینی است؛ در دستور کار قرار دادن برنامههای تبادل دانشجو، برگزاری سمینارها و جلسات با تجار خارجی و چهرههای شاخص دانشگاهی، استقبال از بنیانگذاران فناوریهای جدید و شرکتهای نوظهور و... از جمله این فعالیتهاست.
در واقع دیپلماسی عمومی تلاش میکند به وسیله ابزارهای متناسب، احساس خوشایندی از تصمیماتِ و سیاستهای تدوین شده را به مخاطبان عام القا کند و به نوعی، به آنها اطمینان بخشی کند. پیرو این زمینهسازی، کشور هدف میتواند منافع خود را با کاهش جدی حساسیتها از طرف مردم سایر کشورها دنبال کند و حتی موجب اعمال فشار مردم یک کشور بر دستگاه حکمرانی آنها شود. در مورد برجام، ایران نه تنها به راحتی قادر بود تا با بکارگیری این ابزار مهم، حساسیت مردم کشورهای پیرامونی در مورد برنامه هستهای خود را رفع کند بلکه میتوانست از این طریق و با اعمال فشار مردم کشورهای عربی به حکومتهای آنها، به سرعت در راستای بهبود روابط و بازسازی وضعیت پرتنش قبلی گام بردارد. این مهم می توانست نقش تاثیرگذاری در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ نیز ایفا کند چرا که نقش بغضآلود کشورهای عربی در اقدامات پسابرجامی ترامپ به ویژه در خروج او از توافق، قابل چشمپوشی نیست.
ایران حتی در حوزه دیپلماسی فرهنگی یعنی پیشبرد روابط خارجی توسط مبادلات فرهنگی نیز کاملا منفعل بوده است. به عبارت دیگر، ایران در ابتدای توافق برجام میتوانست در کنار سایر ابزارهای دیپلماتیک، با بهره گرفتن از دیپلماسی فرهنگی نیز اقدام به تاکید و بکارگیری فرهنگ ملی و هنجارهای مشترک با کشورهای پیرامونی خود، تصویر مثبت و موجهتری را هم در حوزه همسایگی، هم در مواجهه با دنبالههای فرهنگی خود در کشورهای اطراف و هم در محیط بینالمللی به نمایش بگذارد. این مساله آنچنان حیاتی است که «جوزف نای» نظریه پرداز مشهور آمریکایی، دیپلماسی فرهنگی را بهترین مثال و نمونه از «قدرت نرم» میداند که به دنبال برقراری ارتباط از راه مجرای فرهنگ، ارزشها و ایدههای مشترک است؛ ابزاری که با اتکا بر آن، ترکیه با سوار شدن بر امواج «پانترکیسم» با سرعت هرچه تمامتر اهداف سیاسی و اقتصادی خود را در کشورهای آسیای میانه و حوزه قفقاز تاکنون برآورده کرده است.
پمپبنزین اقتصاد
از آنجایی که اقتصاد، مهمترین عامل در تعریف رفتار دولتها در جهان است، پیشرانهای اقتصاد (از جمله صنعت) نیازمند آبشخوری دائمی، یعنی انرژی هستند. صنعت بدون انرژی، بیمعنا و ناتوان است و از همین رو، انرژی را میتوان بنیان مهم خلق ثروت و افزایش توان اقتصادی کشورها دانست؛ بنیانی که تکلیف میزان قدرت و حتی هژمونی قدرتهای بزرگ را روشن میکند.
اغلب فرضیههایی که در رابطه با افول جایگاه نفت و گاز در اقتصاد جهانی مطرح میشوند، دارای پایههای علمی و عملی متقنی نیستند و اقتصاد جهانی کماکان در وضعیت کنونی و قطعاً در چشمانداز بلندمدت، به انرژی فسیلی و به ویژه نفت و گاز وابسته است. حتی بکارگیری فناوریهای جدید نیز هنوز نتوانسته استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر را با قابلیت اتکا و در حد رقابت و یا جایگزینی برای نفت و گاز ممکن کند؛ به ویژه که طیف گستردهای از مشتقات نفتی و محصولات پتروشیمی (یعنی یکی از ستونهای اصلی صنایع تولیدی) از نفت و گاز به دست میآید. از همین رو، انرژی و کشورهای صاحب آن، دست قدرتمندی برای فشار بر رقبا و تحقق منافع خود دارند. در این مسیر آنها از این ابزار قدرتمند میتوانند در فرایندهای دیپلماتیک بهره ببرند چرا که دیپلماسی در حوزه انرژی، منبع تولید قدرت نرم، زمینهساز توسعه همکاریهای بینالمللی و منطقهای و ابزار ارتقای منزلت ملی و بین المللی در محیط سیاست خارجی تلقی میشود. در برجام سال 2015، ایران با این که محدودیتهایی در فروش نفت داشت اما پس از حصول توافق، امکان فروش نفت مجددا حاصل شد اما پس از خروج آمریکا از برجام و «کارزار فشار حداکثری»، فروش نفت ایران عملا به صفر رسید. ایران که سالها جزء بازیگران اصلی اوپک به شمار میرفت، به آسانی از این زمین بازی بزرگ حذف شد. این مساله درس بزرگی برای ایران است تا همانند سایر حوزههای مرتبط با اقتصاد، در حوزه انرژی نیز دست به ابتکارات دیپلماتیک بزند.
ایران، پس از توافق جدید احتمالی در برجام ناچار است تا راهی برای تحت فشار قرار دادن بازار انرژی بیابد. در این مسیر، به ویژه در هنگامه تهاجم روسیه به اوکراین و بازآرایی بازار جهانی انرژی، تجدید نظر جدی در مورد بازار گاز طبیعی مسالهای فوری است که در این مسیر قطعا باید حساسیتهای روسیه به عنوان اصلیترین رقیب ایران در این حوزه مورد توجه قرار گیرد چرا که روسها به راحتی، توان (و تمایل) ضربهزدن به ایران را دارند.
در حوزه نفت نیز، تلاش برای افزایش پیوندهای اقتصادی هم در آسیای میانه و هم در اروپا، میتواند برای ایران، کارساز باشد چرا که بسیاری از کشورهای جهان در تلاش برای متنوعسازی تامینکنندگان منابع انرژی خود هستند. ایران دارای مزیتی بزرگ در حوزه نفت و گاز است و از همین رو، نباید به سادگی از این بازار و ابزار تعیینکننده ژئوپلیتیکی گذر کند چرا که زمان درازی تا افول منابع انرژی فسیلی جهان - این ابزارِ کماکان استراتژیک – باقی مانده است.
منابع علمی:
دیپلماسی اقتصادی و سیاست خارجی توسعه گرا؛ ابزارهای موفقیت راهبرد توسعه ای ج.ا.ا. در اقتصاد جهانی - فرهاد دانش نیا
دیپلماسی انرژی در اسناد راهبردی سیاست خارجی ایران - نوشین طریقی و ابوالقاسم طاهری
دیپلماسی نظامی؛ راهبرد نوین دولتها در پیگیری اهداف سیاست خارجی – حدیث آسمانی کناری و سید محمد طباطبائی
دیپلماسی عمومی؛ رویکردی نو در عرصه روابط بین الملل – احساناله نیک آئین
نظر شما :