در سایه بحران های متعدد

بایدن چگونه می تواند پیوندهای آمریکا با کشورهای عربی را بازسازی کند؟

۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۰۸:۰۰ کد : ۲۰۱۱۴۳۱ اخبار اصلی خاورمیانه
جنگ در اوکراین و یمن، روابط واشنگتن و متحدان عربش را زیر فشار گذاشته است. گام هایی کوچک از دو طرف می تواند کارها را به مدار خود بازگرداند.
بایدن چگونه می تواند پیوندهای آمریکا با کشورهای عربی را بازسازی کند؟

نویسنده ها: بلال ساب، مدیر برنامه دفاع و امنیت در موسسه خاورمیانه 
کارن ای. یانگ، مدیر برنامه اقتصاد و انرژی در موسسه خاورمیانه 

دیپلماسی ایرانی: روشن است که بازگشتی به آن شراکت گذشته آمریکا – خلیج (فارس) وجود ندارد اما دو طرف می توانند به تفاهم تازه ای دست یابند. واشنگتن می تواند در رویکرد مقابله با دگرش های آب و هوایی کوتاه بیاید و درخواست های تولیدکنندگان نفت درباره مشارکت در گفت وگوهای آب و هوایی و سهم هیدروکربن ها را بپذیرد. در عوض، دولت آمریکا نگرانی های امنیتی کشورهای عربی را چاره کرده و برایشان حفاظت موثرتری علیه حملات ایران و شبه نظامیان نیابتی اش در منطقه فراهم آورد.

وضعیت کنونی در روابط دو طرف، یک شبه پدید نیامده است. آغاز این تنش ها، دست کم به سال 2011 و خیزش های بهار عربی باز می گردد که پادشاهی های عربی منطقه به این باور رسیدند که واشنگتن آنها را رها کرده و با نیروهای اسلامگرایی همداستان شده که خواهان سرنگونی این حکام بودند. چهار سال بعد، این احساسِ نادیده شدن با امضای برجام تقویت شد.

اما آنچه پشت شتر کشورهای عربی، دست کم سعودی ها و اماراتی ها، را شکست، واکنش آمریکا به حملات موشکی و پهپادی اخیر حوثی ها علیه اهداف شهری در عربستان و امارات بود. هر دو، واکنش آمریکا را کُند و ناکافی می دانند. البته واشنگتن، عکس این نظر را دارد چرا که مقام های ارشدش را به این دو کشور فرستاد، سامانه های دفاع موشکی اش در منطقه را فعال کرد، تجهیزات نظامی اضافه ای را در آنجا مستقر کرد و سامانه های ردیابی موشکی بیشتری در اختیار سعودی ها گذاشت.

هرچقدر هم که آمریکایی ها برای پاک کردن این ذهنیت که "دولت بایدن درصدد دلجویی از ایران است" تقلا کنند، بدگمانی اعراب به مقاصد آمریکا، همچنان بالا خواهد بود و این یکی از دلایلی است که عربستان و امارات، در پذیرش درخواست های اخیر آمریکا برای افزایش صادرات نفت، تامل کردند.

رشد افسانه ای بیست سال گذشته کشورهای عربی، محصول دورانی است همراه با درآمد نفتی بالا بین سال های 2003 تا 2014 و سپس دورانی از اصلاحات مالی بین سال های 2015 تا 2022. این بیست سال، بازگو کننده بهره مندی کشورهای عربی منطقه از پیوند با بازارهای مالی بین المللی، دسترسی به بازارهای سرمایه و امکان توان افکنی در بیرون مرزها از گذر انواع دارایی ها، املاک، فن آوری، سرگرمی و سهام شرکت هایی بود که چرخ اقتصاد جهانی را به گردش می آورند.

سرمایه گذاری کشورهای عربی منطقه در زمینه های نوآورانه، فن آوری ها و برندهای مصرفی، به این کشورها امکان داد تا سرمایه انسانی را وارد کشور کنند، کیفیت زندگی شهروندانشان را بهبود بخشند و شهرهایشان را به هاب (کانون) سرمایه داری جهانی و اتصالات شبکه جهانی تبدیل سازند. از آنجا که ارز رایج این کشورها به دلار آمریکا پیوند دارد و صادراتشان هم با دلار قیمت گذاری می شود، هر گونه گسستی در دسترسی شان به این بازارها، یک فاجعه خواهد بود.

در ادامه چنین مسیری، شراکت کشورهای خلیج فارس با آمریکا باید در چارچوب منافع مشترکشان در آزادسازی بازار، سرمایه انسانی و نوآوری برای مقابله با چالش های پیشِ روی تعریف شود. روی آوردن به یک اقتصاد سیاسی بین المللی دو شاخه شده، به سود سرمایه داران اقتدارگرا نیست حتی اگر سهمی 25 درصدی از صادرات نفت جهان را در اختیار داشته باشند.

چنین شیوه ای، در عوض درها را به روی سرمایه گذاری و فرصت های نسل جوانی می بندد که خود را جهانی می بیند. آمریکا باید از درهم بافتگی کشورهای عربی منطقه و مردمش حمایت کند چرا که زمینه ای است برای رواج فرهنگ باز آمریکا و کانونی برای دسترسی ایالات متحده به رهبران و بازارهای آفریقا و آسیا.

برخی کشورهای عربی، خواهان یک تضمین رسمی تر امنیتی از آمریکا هستند شبیه آنچه با ناتو و دیگر اعضای پیمان های متحد آمریکا وجود دارد. با این حال، یک رویکرد بالا به پایین در تدابیر راهبردی تر دفاعی آمریکا با کشورهای عربی منطقه، نه عملا موثر خواهد بود و نه از نظر سیاسی موجه به نظر می رسد. این مسئله نه تنها به پذیرش کنگره آمریکا بلکه همچنین به یک معماری گسترده تر در زمینه همکاری های امنیتی وابسته است که هیچ کدام از اینها، اکنون در دسترس نیستند.

یک جایگزین واقع بینانه تر و تا حدودی ارزشمند هم یک چارچوب راهبردی دفاعی تازه میان کشورهای عربی است؛ دست کم میان آنهایی که خواهانش هستند. این نه یک اتحاد رسمی بلکه یک سازوکار معتبر برای شراکت امنیتی به روش هایی است که بر اصولی کلیدی تاکید می گذارد و اهدافی روشن و قابل دستیابی را برای روابط دوجانبه و چندجانبه دفاعی تعیین می کند.

دو هدفی که فورا قابلیت اجرا داشته و در زمره اهداف درازمدت چنین چارچوبی به شمار می آیند، استقرار یک هسته یکپارچه برای مقابله با تهدیدهای موشکی و سامانه های هوایی بدون سرنشین حوثی هاست تا ضامن شراکت اطلاعاتی شرکای عرب منطقه در زمینه فعالیت هایی باشد که پیش درآمد حملات آینده و نیز هشدارهای به لحظه از پرتاب چنین سامانه هایی است. چنین منابعی می تواند دربردارنده دو یا سه پهپاد پریدیتور و دیگر امکاناتی باشد که اطلاعاتی پایدار و سطح بالا را فراهم می آورد و نسبت به حملات علیه پرسنل و پایگاه های آمریکایی در امارات و عربستان سعودی، هشدار پیشدستانه می دهد.

دومین طرح قابل اجرا، یک طراحی اضطراری مشترک (joint contingency planning) میان ایران با آن دسته از کشورهای عربی است که به این کار تمایل داشته و قادر به مشارکت در آن هستند. چنین کاری در گذشته به دلایلی مشروع انجام نشده است. دلیل نخست اینکه کشورهای عربی منطقه، توانمندی نظامی چندانی برای مشارکت در چنین طرحی نداشته اند. دوم اینکه این کشورها همیشه بر سر ایران دچار اختلاف و شکاف بوده اند. اما اکنون کشمکش داخلی کشورهای عربی منطقه فروکش کرده و فرماندهی مرکزی آمریکا فرصتی را در اختیار دارد تا شرکای عربی را، همراه با اسرائیل در دست کم برخی فرایندهای طراحی راهبردی مشارکت داده و با بکارگیری جنگ افزارهای نیرومندتر آنها، اهرم سازی کند.

عناصر درازمدت تر در چنین چارچوب راهبردی دفاعی میان آمریکا و کشورهای عربی خلیج فارس، همانا دفاع هوایی و موشکی درهم بافته است که یک مسوولیت جمعی در منطقه به شمار می رود که در وهله نخست نیازمند اعتماد میان کشورهای عربی است تا سامانه های هشدار پیشدستانه را تاسیس کنند. همچنین تعهد آمریکا به کمک به شرکای عربی برای پی جویی اصلاحات ضروری دفاعی و توسعه توانمندی موثر نظامی هم شرط لازم این ماجراست. این به معنی سرمایه گذاری در توانمندسازی نهادی به جای تمرکز بر خریدهای جنگ افزاری و راه حل های تاکتیکی برای مشکلات کهنه و عمیق ارتش های این کشورهاست.

منطقه خلیج فارس و کل خاورمیانه، با آسیب های سخت ناشی از دگرش های آب و هوایی روبه رو هستند. توانایی کشورهای خلیج فارس در هدایت راه حل های این بحران، ادامه حیات شان را ممکن می سازد و آنها را برای هماوردی با چالش های پیش رو توانمند می کند. نقش آمریکا در هماهنگی سیاست ها از گذر تامین مالی توسط نهادهای مالی بین المللی، بازوهای مالی برنامه های توسعه ای دولت آمریکا و صندوق های توسعه کشورهای عربی می توانند کار تامین پروژه هایی همچون نیروگاه های نوشونده، زیرساخت های سازگار حمل و نقل از جمله ناوگان های برقی و اتوبوس های حمل و نقل عمومی در سراسر خاورمیانه را ممکن کند.

چشم انداز بهبود پیوندها میان آمریکا و شرکای عربی اش وجود دارد اما واشنگتن باید تهدیدهای واقعی ایران و نیابتی هایش علیه این کشورها را تصدیق کند و پادشاهی های عربی هم باید همچنان از بهره ها و نیز ریسک های بالقوه داخلی یک اقتصاد سیاسی باز جهانی آگاه و آماده پذیرش آن باشند. 

منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

کلید واژه ها: جو بایدن ایالات متحده امریکا امریکا و عربستان امریکا و امارات متحده عربی ایران و امریکا امریکا و خاورمیانه


( ۳ )

نظر شما :

ناشناس ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۰۹:۵۲
اصرار عجیبی دارند آمریکاییها و البته موسسات نظریه پردازیشان که به هر قیمتی شده دو قطبی عربستان _ ایران به راه بیاندازند . که البته این در ادامه ی همان قانون " تفرقه بیانداز و حکومت کن " معنی و مفهوم پیدا می کند . البته عربستان به معنی حکومت مستقل وجود خارجی ندارد بلکه این دست آمریکاست که با آستین عربستان پوشانده شده است .
ابراهیم قدیمی ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۱۴:۳۸
پرزیدنت بایدن قاچ زین را بگیرد اسب سواری پیش کش۔مشکلی بوجود نیاورد حل هرمشکلی پیش کش۔ ما که از این امام زاده معجزی وحل مشکلی ندیدیم ۔مشکل در افغانستان و عراق وسوریه کم بود اوکراین هم قوز بالا قوز شد۔