شکستی دیگر برای جریانی که ادعاهای فراوان دارد
شکست اخوان مغرب و یک ملاحظه مهم
نویسنده: محمدرضا عشورى، کارشناس شمال آفریقا و کمسائل گروه های اسلامی
دیپلماسی ایرانی: حزب اخوانى «عدالت و توسعه» در انتخابات ۲۰۱۱ و ۲۰۱۶ با کسب اکثریت کرسیهای پارلمان، برنده انتخابات مغرب شد و دو بار هم تشکیل دولت داد. اما این حزب در انتخابات اخیر، به طرزی چشمگیر و تاریخی شکست خورد.
چنین شکستی در کارنامه اسلام سیاسی مغاربی، البته قابل پیش بینی بود. در نشستها و جلسات مختلف طی این یکی دو سال، بارها بر تراجع جریان اسلام سیاسی در شمال آفریقا تاکید کرده و این شکست اخیر را هم در همین «چارچوب منطقهای» ارزیابی میکنم.
برخلاف موارد اخوان در مصر و تونس و.. مورد مغرب اتفاقاً در فضایی آزاد و دموکراتیک صورت گرفت. ممکن است برخی، دلایل شکست اخوان مغرب را به انواع محدودیت های سیاسی، امنیتی و اقتصادی حاکمیتی یا انواع تبلیغات سوء ربط دهند که اتفاقا اینطور نبود. حتى به لحاظ هویتی هم اخوان مغرب، یکی از لیبرالترین و عملگراترین احزاب اخوانی جهان عرب است و نمیتوان به راحتی از یک «تنفر عمومی ضد اسلامگرایی» در فضای اجتماعی مغرب سخن گفت.
بهتر است صریح باشیم: شکست حزب اخوان به این دلیل بود که طی سالهای حضور در قدرت به شعارهای آرامانگرایانهاش عمل نکرد. از شعارهای اقتصادی و اوضاع نابسامان بیکاری در این کشور تا ماجرای پذیرش عادیسازی روابط با اسرائیل که با امضای شخص نخستوزیر اخوانی صورت گرفت و در تاریخ هم ماندگار شد. همه بحث همین است.
قطعا میتوان درباره این اتفاق، ساعتها بحث کرد و مقاله نوشت و درباره عوامل مختلفی که چنین شکستی را برای اخوان رقم زد بحث کرد که اینجا قصد چنین اطالهای را ندارم. چه بسا عملگرایی و تنازل بیش از حد اخوان آنان را از چشم افکار عمومی انداخت. شاید هم همانطور که درباره کارنامه و عملکرد حکومتی این گروه گفتم، مهمترین دلیل این شکست، ناتوانی این حزب در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم بوده که با هدف بهبود شرایط زندگی خود به این حزب رای دادند.
فراتر از همه این موارد، میخواهم اینجا یک ملاحظه جدی را مطرح کنم: دستکم درباره اخوان مغاربی میگویم که آنها فراتر از آنچه میتوانستند، شعار دادند. البته در دیگر نمونه ها هم با همین مسئله مواجهیم. جریانهای اسلامگرا گاهی آن قدر درباره روی کار آمدن خود، آرمانی شعار میدهند که گویی قرار است چه تحول شگرفی با آمدن آنان روی دهد. شاید این، محور همان سیاست موسوم به ادغام (ادماج) است که برای کنترل یا حذف جریانهای اسلام سیاسى از آن استفاده میشود.
آنچه در افغانستان با روی کار آمدن طالبان، روى داد البته در روند رویکردهای اسلامگرایی سیاسى موثر خواهد بود که بحث مفصل خود را میطلبد. اما مشخصاً اسلامگرایی اخوانى این بار روى ریل جدیدى قرار گرفته که از جنس صندوق رأى است و از این پس، بیش از گذشته با سئوالاتی جدی و بازنگری اساسی مواجه خواهد شد.
نظر شما :