نقش روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا (بخش پنجم)

مسکو در تاریخ رفیق گرمابه و گلستان دمشق بوده است

۲۴ تیر ۱۴۰۰ | ۱۵:۰۰ کد : ۲۰۰۴۰۳۷ اخبار اصلی خاورمیانه
روسیه با مخالفت با جامعه جهانی درباره سوریه موضع روشنی اتخاذ کرد و به نظر می رسید آخرین راه بقای دمشق است. اسد در سال ۲۰۰۶ به مسکو بازگشت و مدودف در سال ۲۰۱۰ به عنوان رئیس جمهوری از دمشق دیدن کرد. روسیه نمی خواست سوریه را از دست بدهد.
مسکو در تاریخ رفیق گرمابه و گلستان دمشق بوده است

نویسنده این مطلب: یوسف چریف

دیپلماسی ایرانی: سیاست گذاری خارجی روسیه همچنان مبتنی بر آمار و واقع گرایانه است. از دیدگاه مسکو، جایگاه روسیه در جهان از دریچه یک استراتژی بزرگ در صفحه شطرنج جهانی دیده می شود؛ صفحه شطرنجی که در آن بازی و خود را از طریق تقابل با رقبا از جمله با ایالات متحده تعریف می کند. پایان جنگ سرد از دیدگاه سیاست گذاران روس یک شکست بود، اما نه آخرین شکست. روسیه احساس حقارت کرد چرا که ضعیف شده و نقش آن در جهان به یک نقش حاشیه ای تنزل کرده بود. اولین حاکمان روسیه پسا شوروی که عمدتا خارجی ها و اصلاح طلبان جوان بودند، واقعیت جدید را پذیرفتند. ولادیمیر پوتین یکی از این افراد بود. او از سال 2000 که رئیس جمهوری روسیه شد، آرزو داشت که این کشور را دوباره به گروه «قدرت های بزرگ» برگرداند.

روابط با مصر

اولین تور پوتین در خاورمیانه از قاهره آغاز شد. مصر اگرچه کشور مهمی در جهان عرب محسوب می شود، اما در سال های مبارک نقش اصلی را از دست داده است. این کشور بدهی زیادی داشت و عمدتا قادر به اندیشیدن به فراتر از مشکلات اقتصادی نبود، با انفجار جمعیتی روبرو شده و در حال برداشت گام های محتاطانه به سوی دموکراتیک سازی و نزدیک شدن با غرب بود. این شرایط سبب شد که به رغم کنترل کمتر از سوی دولت، جامعه مدنی مصر همچنان ناراضی و ضعیف باشد. نقش این کشور در امور اعراب توسط کشورهای جاه طلب تر مانند عربستان سعودی و قطر غصب شد. بنابراین، شرکای غربی که انرژی و سرمایه خود را در کشورهای ثروتمندتر خلیج فارس صرف می کنند، مصر را کمتر جدی گرفتند.

با این وجود، سیاست گذاران روسی همچنان مصر را به عنوان مرکز خاورمیانه در نظر گرفتند. گفتنی است که اولین سفر پریماکوف به منطقه نیز با قاهره آغاز شد. مسکو و قاهره در دهه 2000 توافقات زیادی را در زمینه های مختلف از امور فرهنگی و مذهبی گرفته تا تسلیحات و انرژی هسته ای و غیره امضا کردند. تجارت بین دو کشور از حدود 400 میلیون دلار در سال 2000، در سال 2004 به 1.5 میلیارد دلار و در سال 2010 به 2.5 میلیارد دلار رسید و مصر به اولین شریک تجاری روسیه در آفریقای شمالی (بدون فروش اسلحه) تبدیل شد. دیمیتری مدودف، جانشین پوتین که بین مه 2008 و مه 2012 به عنوان رئیس جمهوری خدمت می کرد، نیز مصر را به عنوان اولین مقصد سفر خود به خارج از کشور انتخاب کرد. حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر سه بار در سال های 2001، 2004 و 2009 به مسکو رفت. از دیدگاه روسیه، مصر بود یک قدرت منطقه ای بود که باید روابط نزدیک با آن می داشت. رهبران دو کشور در مخالفت با جنگ 2003 عراق همگرا شدند، از هژمونی ایالات متحده و تلاش آن برای ایجاد دموکراسی احساس ناآرامی کردند و البته در شماری از مسائل ژئوپلیتیک مانند درگیری عرب و اسرائیل هم نظر بودند.

اسرائیل و فلسطین

پوتین همچنین در سال 2005 از اسرائیل/فلسطین بازدید کرد. این، اولین سفر رئیس دولت روسیه به این مناطق بود. گروه چهارجانبه خاورمیانه که در سال 2002 تاسیس شد، روسیه، ایالات متحده، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا را شامل می شود. پوتین دریافت که برای نفوذ در خاورمیانه، باید در درگیری های اسرائیل و فلسطین حرفی برای گفتن داشته باشد. پوتین با بازدید از قدس اشغالی و رام الله در حالی که انتفاضه دوم هنوز در جریان بود، می خواست تعهد کشورش را به دستیابی به توافق نشان دهد و بر نقش مداوم روسیه در روند صلح تاکید کند. در حقیقت، حمایت اتحاد جماهیر شوروی از فلسطین از دهه 1960 تا اواسط دهه 1980 به تدریج با سیاست های دوستانه نسبت به اسرائیل جایگزین شده بود. این روند با فروپاشی شوروی و مهاجرت گسترده یهودیان روسیه به اسرائیل اوج گرفت. مهاجران روس 20درصد جمعیت اسرائیل را تشکیل می دادند و ثابت شد می توانند دارایی های مهمی برای سیاست خارجی کرملین باشند. بهبود روابط مسکو با غرب به ویژه در دهه 1990، و جست و جو برای فرصت های جدید تجاری، این سیاست ها را توسعه داد. به علاوه، تجارت با اسرائیل در حال افزایش بود و از 867 میلیون دلار در 1995 به 2.769 میلیارد دلار در سال 2008 رسید.

به رغم آنکه رسانه ها و سیاستمداران طرفدار پوتین سعی در نشان دادن حمایت روسیه از فلسطین داشته اند، اما در واقعیت روابط روسیه و اسرائیل در دوران پوتین همچنان در حال توسعه بوده است. رهبران اسرائیل بارها در مسکو میهمان شدند، تجارت دوجانبه افزایش یافت و همکاری نظامی به سطوح بی سابقه رسید. با این حال، پس از پیروزی حماس در انتخابات سال 2006 فلسطین، روس ها از رهبران آن برای سفر به مسکو دعوت کردند. در مقابل، آمریکایی ها و اروپایی ها پیروزی حماس را به رسمیت نشناختند. بدین ترتیب، مسکو از واشنگتن فاصله گرفت و سعی کرد خود را میانجی قادر به گفت و گو با همه طرف ها نشان دهد.

سوریه

سفر سال 2005 پوتین به خاورمیانه شامل سوریه نبود. دولت بشار اسد مهم ترین شریک روسیه در منطقه به ویژه در دهه 2000 بود. سوریه میزبان تنها پایگاه دریایی روسیه در دریای مدیترانه است، افسران ارتش آن غالبا برای آموزش به روسیه اعزام می شوند و بسیاری از مربی های روسی در ارتش سوریه کار می کنند. بر خلاف مصر که در دهه 1970 میلادی مدار شوروی را ترک کرد، سوریه در تمام مدت در اردوگاه روس باقی ماند. مقامات روسی در محفل های خصوصی اغلب «خیانت» مصر را با «وفاداری» سوریه مقایسه می کنند. اولین سفر بشار اسد به مسکو در سال 2005 بود. روسیه در جریان این سفر حدود دو سوم بدهی سوریه (13.4 میلیارد دلار) را بخشید. تجارت بین دو کشور از 218 میلیون دلار در سال 2004، در سال 2009 به 1.36 میلیارد دلار افزایش یافت. تا سال 2010، روسیه به سوریه 4.7 میلیارد دلار اسلحه فروخته بود.

با این حال، اواسط همان دهه شوکی رخ داد: ترور رفیق حریری، نخست وزیر لبنان، که سه هفته پس از سفر اسد به مسکو اتفاق افتاد. دمشق مظنون به آغاز حمله بود. فشارهای بین المللی بر اسد برای بیرون کشیدن ارتش خود از لبنان تشدید شد. یک جنبش مردمی در لبنان به نام انقلاب سرو در بیرون راندن سوری ها نقش داشت. سوریه این جنبش را یک توطئه غربی توصیف کرد و آن را به انقلاب های رنگی در جمهوری های شوروی سابق پیوند داد. بسیاری از مقامات و روشنفکران روسی هم همین ارزیابی را داشتند. روسیه با مخالفت با جامعه جهانی درباره سوریه موضع روشنی اتخاذ کرد و به نظر می رسید آخرین راه بقای دمشق است. اسد در سال 2006 به مسکو بازگشت و مدودف در سال 2010 به عنوان رئیس جمهوری از دمشق دیدن کرد. روسیه نمی خواست سوریه را از دست بدهد. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: موسسه اروپا برای مدیترانه / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه نفوذ روسیه در منطقه منا حضور روسیه در سوریه روابط روسیه و مصر درگیری های اسرائیل و فلسطین میانجی گری روسیه در منطقه روابط روسیه و سوریه


( ۷ )

نظر شما :

خیرالله ۲۴ تیر ۱۴۰۰ | ۱۷:۴۰
روسیه فقط رفیق منافع خودش است،والا به چشم وابروی سوریه عاشق نیست، روسیه چیزی را که قرنها در حسرتش بود،به بهای نجات جان اسد،وبه بهای اورگی ۸۰ در صد مردم سوریه بدست اورد، روسیه با امضای قراردادهای ۵۰ ساله،۷۵ ساله که قابل تکرار میباشند ،در واقع سواحل سوریه(بنادر لاذقیه طرطوس بانیاس) را که استراتژیست ترین جغرافیای مدیترانه است( نزدیکی به کانال سویز،اسراییل،دریای سرخ،خلیج فارس....) بدست اورد،با یک تیر صد نشان زد، وره صد ساله را در عرض چند ماه پیمود، الان چنان برتری سوق الجیشی نصیب روسیه شده ،که هر گز حاضر نیست به بهای جنگ جهانی سوم هم سوریه را ترک کند(یعنی ملک شخصی خودش میداند) البته وجود اسد هم در تقویت هر چه بیشتر روسها مکمل منافع روسهاست، وبه ان سبب است که روسها برای تشکیل دولت فراگیر وبرگشتن اوارگان مانع تراشی میکنند، وسوریه را با جمعیت ۲۰ در صدی اطراف اسد مفید تر از سوریه ای با دولت فراگیر وجمعیت ۲۵ میلیونی می پندارد، مردم اوکرایین از نظر نژادی زبانی تاریخی ۹۰ در صد با روسها همسان هستند، وخدماتشان در طول تاریخ روس بیشتر از هر ملتی نصیب روسها گشته ولی اکنون توسط همین روسها شبه جزیره کریمه اشغال،ودنباس هم نامزد اشفال میباشد، منظور اینکه اوکراینیها از سوریها عزیز تر بودند که به این روز افتاده اند،پس انتظار نداشته باشیم روسها رفیق گرمابه وگلستان دمشق باشد، روسها رفیق منافع روسها هستند.
به خیرالله ۲۶ تیر ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۳
اولا ۸۰ درصد مردم سوریه آواره نشدن و از ۲۰ میلیون ، ۶ میلیون آواره شدن عامل اصلی آوارگیشون هم نه روسیه که تروریستهای چند ملیتی ترانزیت شده توسط ترکیه بود ثانیا مردم کریمه خودشون خواستن ارتش روسیه وارد جزیره شون بشه و این اسمش اشغالگری نیست کینه شما از روسها مثل ارمنی ها و کردها و فارسها خیلی بالاست