بایدن راه اوباما را ادامه می دهد
احیای برجام و چشم انداز سیاست خارجی ایران در خاورمیانه
نویسنده: دکتر سهراب انعامی علمداری، تحلیلگر مسایل راهبردی
دیپلماسی ایرانی: پویایی ها و دینامیک های نظام بین الملل کنونی، ماهیت تصمیمات و سیاست گذاری ها در حوزه سیاست خارجی را با تغییرات گسترده ای روبه رو کرده است؛ به نحوی که در جهان آشوب زده و غیرخطی کنونی، دیگر وضعیت ژئوپلتیکی به عنوان یک امتیاز راهبردی محسوب نمی شود و کشورها تنها زمانی می توانند این وضعیت را به دستاوردهای راهبردی در حوزه های اقتصادی، سیاسی – امنیتی و حقوقی تبدیل کنند که در چارچوب مجموعه ای از دستورالعمل ها در شکل گام به گام وارد معادلات منافع محور شوند.
توافق برجام از جمله این دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و حقوقی است که ورای میزان عملیاتی شدن، در یک الگوریتم پیچیده از منافع متضاد به سرانجام رسید. برنامه جامع اقدام مشترک به عنوان توافقی چندجانبه و راهبردی میان جمهوری اسلامی ایران و گروه موسوم به 1+5 در 23 تیر 1395 به نتیجه رسید، اما با خروج دولت ترامپ در 18 اردیبهشت 1397، برجام مسیر کاهش وزن راهبردی حرکت کرد.
با احیای گفت و گوهای هسته ای از فروردین 1400 امیدها برای احیای نهایی آن بار دیگر زنده شد. اما پرسش اساسی این است که احیای برجام همراه با حضور جو بایدن در کاخ سفید و تغییر سیاست خارجی آمریکا مبنی بر خروج از خاورمیانه چه تاثیراتی را می تواند بر محیط امنیتی ایران بگذارد؟
پویشهای سببساز و دگرگونساز جهان به طور اعم و سرریز این پویش ها به منطقه راهبردی خاورمیانه باعث شده تا سیاست گذاران و تصمیم گیران با وضعیت و روندهای جدیدی روبه رو شوند.
دولت بایدن با درک شرایط جدید تلاش کرده تا در چارچوب فرمول جدید نظم سازی راهبردی، امنیت سازی منطقه ای را از طریق الگوهای کنش راهبردی مبتنی بر موازنه – تعادل ایجاد کند. این رویکرد دولت بایدن در دورانی از پیچیدگی و آشوب نشان از احیا و بازگشت به سیاست هایی دارد که می تواند ثبات آفرین و نظم ساز باشد.
از این منظر، سیاست خاورمیانه ای دولت بایدن نیز در واقع بازگشتی به سیاست خاورمیانه ای سال های پسینی دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری اسبق آمریکا است که تلاش می کرد در چارچوب کلان استراتژی «ثقل آسیایی» (Pivot to Asia) «خروج مرحله ای» از خاورمیانه را شکل دهد. این راهبرد جدید دولت بایدن را می توان راهبرد «بازگشت به آینده» خواند؛ راهبردی که در آن تمرکز بر نظم سازی تعاملی و تعادلی خواهد بود.
گیدئون رز از نظریه پردازان واقع گرایی نئوکلاسیک نیز بر این باور است که آمریکا در چارچوب خاورمیانه پسا آمریکایی و رویکرد موازنه فراساحلی «Offshor Balancing» می تواند از طریق مدیریت ائتلافی، موازنه و نظم را به این منطقه بازگرداند.
نخستین مولفه این رویکرد جدید، کاهش نقش قدرتهای فرامنطقهای در روند اجماع منطقهای و دومین مؤلفه همکاری و مشارکت بازیگران منطقهای در معادلات خاورمیانه و خلیج فارس است. در این میان نقش بازیگران مهم منطقه ای مانند ایران، ترکیه و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همچون عربستان، کویت و قطر در حل و فصل چالشهای مشترک نظیر تروریسم و مدیریت الگوهای تعاملاتی گروههای قومی – مذهبی فروملی با واحدهای ملی از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود.
در این چارچوب همراه با کاهش وزن راهبردی آمریکا در خاورمیانه، احیای برجام نخستین مرحله از فرایندی است که تلاش می کند تا توازن و تعادل به منطقه خاورمیانه بازگردد.
با احیای برجام و اجرایی شدن تعهدات طرف های برجامی به ویژه آمریکایی ها می توان شاهد احیای مناسبات اقتصادی – سیاسی و کاهش تنش های چندجانبه در منطقه بود. در این قالب، الزامات راهبردی و ژئوپلتیکی پیشینی یعنی رویارویی نیابتی قدرت های منطقه ای جای خود را به الزمات راهبردی جدید خواهد داد که رویکردهای تقابلی را به رویکردهای نعاملی تبدیل می کند.
دولت بایدن و کارگزاران جدید سیاست خارجی آن یعنی آنتونی بلینکن، جیک سالیوان، ویلیام برنز و راب مالی در فرایند احیای برجام به دنبال دگردیسی در چنین روند و وضعیتی هستند.
اما دومین مرحله از این فرایند را می توان ایجاد نظم مبتنی بر توازن منطقه ای میان قدرت های منطقه ای دانست. در این قالب، موازنهسازی منطقهای در ترجمان بهرهگیری از قدرت مؤثر برای حداکثرسازی توان تمامی کشورهای یک حوزه جغرافیایی و ژئوپلیتیک معنا می شود.
گفت گوهای جمهوری اسلامی ایران و عربستان در بغداد و تداوم آن در تور دیپلماتیک محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، اگرچه به عنوان آغاز یک روند پیچیده راهبردی، سیاسی – امنیتی و دیپلماتیک است اما به نظر می رسد که اکنون معادلات منطقه ای به مرحله ای از فقدان نظم و توازن رسیده باشد که الزام یک تعادل ساختاری – رویکردی میان ایران و عربستان بیش از پیش احساس می شود.
اما پرسش اساسی این است که بایسته های سیاست خارجی ایران در چنین شرایطی چیست؟ استراتژیستها براین باورند که راهبردهای عملیاتی و موثر زمانی شکل میگیرد که تصمیمات داخلی و دگردیسیهای خارجی(منطقهای و بینالمللی) باهم به کار گرفته شود؛ به نحوی که کارگزاران میتوانند در فرآیند اقدام تصمیم بگیرند؛ چنین راهبردی در قالب راهبردهای «نوظهورو پویا» یا اصطلاحا «راهبرد ژله ای» انجام میشود. این نوع از راهبرد موقعیت محور و با اتکا به عقلانیت عملی است.
در این قالب، تصمیم گیران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید در چارچوب یک سیاست خارجی مرحله ای – چندوجهی و با فرصت برآمده از احیای برجام و الگوی بازگشت پذیری راهبردی در سیاست خارجی آمریکا، سیاست ترمیم و احیا (Restore Policy) را در پیش بگیرند. رویکرد احیا در قالب الزامات راهبردی ایران یعنی «تهدیدزدایی»، «بازدارندگی»، «ثبات راهبردی» و «قدرتسازی موثر» می تواند به سمت کاهش چالش ها، تنش زدایی مرحله ای و سپس تعامل جامع در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه حرکت کند.
نظر شما :