اندر حکایت کش مکش های داخلی بر سر مذاکره با آمریکا
از فحاشی به ظریف تا سودای اعدام روحانی؛ منتقدین دولت دنبال چه هستد؟
دیپلماسی ایرانی – «امروز اکثر قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمی شوند. با منطق شما، رهبر انقلاب باید دستور دهند هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود»؛ اینها محتوای توئیت جنجالی پنج شنبه شب مجتبی ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس یازدهم در خصوص حسن روحانی بود؛ مواضعی که به نظر می رسد به دلیل سخنان رئیس جمهور پیرامون صلح امام حسن (ع) در فضای سیاسی و رسانه ای کشور مطرح شده است. البته پیش از این توئیت جنجالی ذوالنور شاهد حمله روزنامه کیهان و برخی رسانه های همسو پیرامون همین مسئله بودیم. کما این که احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد هم در سخنانی بر روحانی به دلیل مطرح کردن صلح اما حسن (ع) تاخت. اما آیا صرفا به دلیل سخنان رئیسجمهور در خصوص صلح امام حسن (ع) دولت به شدت مورد هجمه منتقدینش قرار گرفته یا پشت این هتاکی ها علیه دولت دلایل دیگری نهفته است؟ آیا به دلیل آن که مواضع روحانی پیرامون صلح امام حسن (ع) می تواند به معنای ارسال پالس های سیاسی دولت برای بسترسازی در خصوص مذاکره مجدد با آمریکا در آستانه انتخابات آمریکا باشد، این گونه توهین به رئیس جمهوری مطرح شده یا جدی تر شدن فضای رقابت های سیاسی انتخابات ۱۴۰۰ در اوجگیری توهین ها علیه دولت و جریان سیاسی حامی آن موثر بوده است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت رفته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
بعد از سخنان هفته گذشته حسن روحانی، رئیس جمهور در خصوص صلح امام حسن (ع) شاهد برخی مواضع و واکنشهای بعضا جدی از جانب منتقدین دولت بودیم؛ از واکنش روزنامه کیهان تا سخنان احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد. اما در این بین صریح ترین و تندترین واکنش به مجتبی ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی باز می گردد که در یک توییت خواهان اعدام هزار باره رئیس جمهور شد. از نگاه شما اساسا این میزان از این واکنش های منتقدین دولت، آن هم در این برهه حساس کنونی که به نظر می رسد آستانه تحمل مردم به دلیل انبوه مشکلات و چالشهای اقتصادی، معیشتی و حتی سلامت به یک نقطه شکننده رسیده است و قطعا این اختلافات سیاسی داخلی هم می تواند شرایط آشفته کشور را به شدت تحت الشعاع قرار دهد، ناشی از چیست؟ آیا صرفا به دلیل سخنان رئیسجمهور در خصوص صلح امام حسن (ع) سبب شده که دولت به شدت مورد هجمه قرار گیرد، چرا که حضرات این مواضع روحانی را پالس های سیاسی دولت برای بسترسازی در خصوص مذاکره مجدد با آمریکا در آستانه انتخابات آمریکا تلقی کردهاند یا پشت این سخنان منتقدین دولت دلایل دیگری نهفته است؟
من بر این باورم که واکنش منتقدین دولت و به خصوص توییت جنجالی مجتبی ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس یازدهم صرفاً به دلیل مواضع حسن روحانی در خصوص صلح امام حسن (ع) در جهت تلاش برای ایجاد پالس سیاسی از جانب دولت به منظور بسترسازی برای مذاکره با آمریکا در صورت پیروزی جو بایدن نبوده است، بلکه از نگاه من اساساً این میزان از واکنش ها گاهی تند و صریح علیه دولت که تا مرز اعدام رئیس جمهور هم پیش رفته است، بیشتر به دلیل شائبه سوء استفاده حسن روحانی از حوادث و وقایعی است که صبغه دینی دارد و می تواند باعث انحراف در افکار عمومی شود. یعنی به دلیل آنکه آقای ذوالنور و یا علم الهدی افرادی روحانی هستند و پیش از آنکه رئیس کمیسیون امنیت ملی و یا عضو مجلس خبرگان باشند، معممند، لذا روی مسائل دینی و سوء استفاده از آن حساسیت دارند. بنابراین به نظر میرسد که از نگاه آقای ذوالنور و یا آقای علم الهدی و نظایر آنها مواضع روحانی در خصوص صلح امام حسن (ع) پیش از آنکه تلاش برای بستر سازی به منظور مذاکره با آمریکا تلقی شود، سوء استفاده و نگاه ابزاری رئیس جمهوری از مسائل و تحولات دینی است که می تواند به شدت مورد حساسیت روحانیان باشد. خصوصا که خود امام جمعه مشهد در واکنش به سخنان روحانی به صراحت گفت که مشکل انحراف بر اثر تحریف در سرنوشت امت، مشکلی است که در پهنه تاریخ تا به امروز ادامه داشته است، یعنی هر جریانی در امت اسلام در رأس قدرت قرار گرفت، منافع و تداوم قدرت سیاسی خودش را با تحریفی در سرنوشت و اجرای اسلام تطبیق کرد؛ اینجاست که حساسیت امثال علم الهدی و ذالنور و دلایل واکنش های تند آنها نسبت به روحانی خود را نشان می دهد.
با این تفاسیر سوال مهمی که در این میان بیشتر خودنمایی میکند این است که مگر در سال ۹۲ مقام معظم رهبری از همین صلح امام حسن (ع) به عنوان نرمش قهرمانانه به منظور مذاکره با ایالات متحده آمریکا یاد نکرد؛ آیا اینجا صرفا گوینده سخن مهم است؛ یعنی اگر دوباره رهبری از نرمش قهرمانانه سخن می گفت، پیش کشیدن صلح امام حسن (ع) با این میزان از واکنش ها همراه نمی شد و یا چون که حسن روحانی اکنون این مسئله را پیش کشیده با این میزان از توهین و واکنش تند مواجه شده است؟
خیر مسئله گوینده سخن نیست، بلکه شرایط فعلی است که کشور در آن گرفتار است. شما در سال نخست به وضعیت نامطلوب و به شدت وخیم و ناگوار مردم در حوزه اقتصاد، معیشت و حتی حوزه بهداشت و سلامت به واسطه تشدید شیوع کرونا اشاره کردید. قطعاً این مسائل، شرایط و فضای اجتماعی را به شدت حساس کرده است. لذا دولت هم با اشراف بر اقتضائات کنونی برای آنکه بتواند برخی از انتقادات جامعه را نسبت به کم کاری های خود پاسخ دهد به دنبال بسترسازی برای مذاکره مجدد با آمریکاست تا بتواند با بازگرداندن واشنگتن به برجام و لغو بخشی از تحریمها در صورت پیروزی جو بایدن وضعیت را مدیریت کند. بنابراین روحانی با مانور دادن روی مسئله صلح امام حسن (ع) سعی میکند این پالس را از جانب تهران برای مذاکره مخابره کند. این در حالی است که شرایط سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و دیگر ابعاد جامعه در سال ۹۹ به شدت متفاوت از سال ۹۲ است و اکنون هیچ اجماعی برای مذاکره با ایالات متحده آمریکا وجود ندارد. به هرحال مجموعه اقدامات، تصمیمات و واکنش های دونالد ترامپ در طول بیش از سه سال گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران از ترور سردار سلیمانی گرفته تا تلاش تمام و کمال برای پیگیری سیاست فشار حداکثری علیه ایران که حتی تا مرز عدم ورود دارو و کالاهای بهداشتی و پزشکی به کشور، آن هم در شرایط کرونایی کشور سبب شده است که دیگر هیچ گونه تمایلی برای مذاکره با آمریکا از سوی جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد. ضمن آنکه سایه سنگین تجربه شکست خورده برجام هم مزید بر علت است؛ دو سال تلاش برای مذاکره، این همه هزینه و تکاپوی دیپلماتیک برای توافق، نهایتاً با یک انتخابات در آمریکا به باد رفت و ترامپ بدون کوچکترین هزینهای، تنها با امضای یک دستور در یک شب و یک ساعت، تمام تحریم ها را دوباره علیه ایران احیا کرد. بنابراین دیگر ایران، نه تمایل و صد البته نه اعتمادی برای مذاکره دارد. پس باز هم تکرار می کنم اینجا مسئله گوینده سخن نیست، بلکه شرایطی است که باعث شده گوینده سخن مورد هجمه قرار گیرد. اتفاقا مقام معظم رهبری با آن بینش و دور اندیشی سیاسی خود و اشراف به تحولات سیاسی داخلی و بین المللی می داند مذاکره با آمریکا در این شرایط دم انتخابات ایالات متحده هیچ سود و منفعتی برای کشور ندارد، در حالی که روحانی کماکان تلاش دارد با نگاه به بیرون مشکلات را حل و فصل کند. ضمن آنکه رئیس جمهور برای رسیدن به این مهم به دنبال استفاده ابزاری از مسائل دینی مانند صلح امام حسن (ع) است. از این رو بدیهی است این دست سخنان رئیس جمهور با واکنش های تند منتقدینش مواجه شود.
شما به وضعیت نامطلوب کشور در حوزه های مختلف اشاره داشتید، به خصوص چالش های اقتصادی و معیشتی. حال سوال اینجا است که مگر همین چالش ها و مشکلات در سال ۹۲، ایران را به پای میز مذاکره نکشاند. پس چرا اکنون به واسطه انبوه مشکلات کشور که یقینا به مراتب جدی تر از سال ۹۲ است نمیتوان مذاکره مجدد را در دستور کار قرار داد؟
بخشی از دلایل را در سوال قبلی مطرح کردم. ولی به نظر من مهمترین نقطه تفاوت به دلایل پشت پرده شکلگیری چالش ها و مشکلات کنونی کشور باز می گردد. به عبارت دیگر این نتایج و تبعات مخرب برخی سیاستهای دولت نهم و دهم و آثار ناشی از تحریمهای بین المللی موجب شد که کشور در سال ۹۰، ۹۱ و نهایتا ۹۲ به انسداد اقتصادی برسد، اما من معتقدم اتفاقاتی که از سال ۹۷ با خروج ترامپ از برجام تا به اکنون در داخل کشور روی داد بیشتر یک برنامهریزی از جانب دولت است تا بتواند جامعه را به سمت مخالفت با حاکمیت و فشار برای مذاکره مجدد بکشاند. اتفاقاً منتقدین دولت هم به همین دلیل ظن به شدت با مواضع اخیر دولت و طیف های سیاسی حامی دولت از اصلاح طلبان تا مستقلین و اعتدالیون در خصوص مذاکره با آمریکا در صورت پیروزی بایدن مخالفند. چرا که معتقدند دولت با برخی بحران سازی های سوری در حوزه معیشت و اقتصاد، شرایط را به جایی رسانده است که بستر برای مذاکره مجدد با آمریکا به وجود آید.
یعنی شما معتقدید تمام چالش هایی که اکنون در جامعه به وجود آمده، حتی تبعات مخرب اقتصادی و معیشتی ناشی از ویروس کرونا به دلیل اهمال عمدی دولت حسن روحانی است؟
قطعاً تبعات مخرب اقتصادی و معیشتی ناشی از شیوع ویروس کرونا در چند ماه گذشته خارج از کنترل دولت بوده، به خصوص که کشور، هم با ویروس کرونا و هم با ویروس تحریم به طور همزمان مواجه است، اما قطعاً عدم برنامه ریزی، نبود یک سیاست کارآمد و به نظر میرسد سکوت عامدانه کابینه دوازدهم در قبال افزایش نرخ ارز، رشد سرسام آور قیمت ها در بازار مسکن، خودرو و یا شیب صعودی در قیمت طلا و سکه، عدم کنترل قیمت کالاهای اساسی و همچنین سقوط بیش از ۸۰۰ هزار واحدی شاخص کل بورس به دلیل برخی نا به سامانی های وزراء سبب شد تا اقتصاد و معیشت کشور، آن هم به عمد به اینجا کشانده شود. بنابراین مسئله تحریم و تبعات ناشی از شیوع ویروس کرونا بخش اندکی از پارامترهای شکل گیری وضعیت کنونی است. به نظر من بخش اعظم آن به ناکارآمدی دولت در مدیریت شرایط باز می گردد که به باور برخی این ناکارآمدی به صورت عمدی در دستور کار قرار دارد.
علیرغم تمام نکاتی که به آن اشاره کردید برخی از ناظران و تحلیلگران سیاسی در داخل معتقدند که این حجم از توهین، تخریب و تلاش برای تخطئه کردن دولت صرفاً برای از میان برداشتن جریان سیاسی حامی دولت در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ در دستور کار قرار گرفته است؛ از مواضع تخریبی محمد باقر قالیباف گرفته که با برچسب ریاست مجلس به دنبال سفرهای استانی و گردش در استان های فقیر به نیت کرسی پاستور گرفته تا مواضع آقای ذوالنور و نمایندگانی از این دست که نمونه بارز دیگرش هم پیشتر در جریان هتاکی به محمدجواد ظریف در اولین حضور وزیر امور خارجه در صحن مجلس یازدهم شکل گرفت. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
قطعاً هر جریان سیاسی و حزبی به دنبال در اختیار گرفتن قدرت است. پس کسب قدرت لزوماً یک هدف مذموم یا ناپسند در نظر گرفته نمی شود، چون به هر حال هدف از هر گونه فعالیت سیاسی کسب قدرت است. اما زمانی که در این شرایط ناگوار و سخت معیشتی جریان ها، احزاب، افراد و شخصیت ها با موج سواری بر مشکلات مردم صرفاً به دنبال امیال حزبی، شخصی و گروهی خود هستند، اینجاست که چالش بیش از پیش خودنمایی می کند و می تواند باعث تحریک احساسات مردم شود، آن هم مجلس یازدهم که در صحنه عمل و برخلاف تمام شعارهای خود صرفاً حواشی مانند حقوق های نجومی، وام های کلان، خودروهای لوکس و حتی گرفتن واکسن آنفولانزا را برای خود ارمغان آورده و در صحنه عمل هیچ تلاشی برای حل مشکلات مردم نداشته است. بله می توان عنوان کرد که به دلیل شکل گیری فضای رقابت سیاسی انتخاباتی سال آتی امکان دارد بخشی از هجمه ها علیه دولت و جریان حامی در دستور ار باشد. من منکر آن نیستم. اما باید این نکته را مد نظر قرار داد که این راهبرد میتواند به شدت خطرناک باشد. ببینید نکته بسیار مهمی که در این میان و در بیشتر تحلیل های سیاسی نادیده گرفته می شود به سرخوردگی های اجتماعی و خشونت های فرورفته جامعه نسبت به تبعیض باز می گردد. به این معنا که حتی اگر کشور در شرایطی به مراتب بدتر از این قرار گیرد مادامی که میان مسئولین و مقامات ارشد کشور با طبقه فرودست و میانی جامعه فاصله وجود نداشته باشد و مردم شاهد تبعیض های گسترده، رانت های کلان و فساد سیستماتیک و ساختاری نباشند و تحریم ها و چالشهای اقتصادی باعث نشود که گسل در جامعه پررنگ و پررنگ تر شود، به گونه که فقیرها فقیرتر و ثروتمندها ثروتمند شوند، قطعاً می توان وضعیت را مدیریت کرد. چرا که جامعه میبیند مسئولین در همان شرایطی زیست میکنند که ملت در آن به سر می برد، نظیر اوایل انقلاب و تا حدی هم در زمان جنگ. اما زمانی که در صحنه عمل مردم می بینند که بار شعار استکبار ستیزی، مرگ بر آمریکا و عدم مذاکره صرفا بر دوش آنهاست و مسئولین به دنبال پست، مقام، جایگاه، رانت و و نظایر آن هستند، پارامتر اختلافات سیاسی می تواند حساسیت جامعه را به اوج برساند و به تبع آن کشور و مردم را به یک واکنش قهرآمیز عمومی فرا بخواند. اتفاقاً به دلیل همین فراگیر شدن فضای بی اعتمادی جامعه و ملت نسبت به کل ساختار سیاسی و نه فقط دولت، دیگر هیچ رغبتی برای حضور و مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ وجود ندارد. بنابراین به شکل بسیار جدی اکنون سایه سنگین سقوط مشارکت، تاکید دارم سقوط مشارکت، نه کاهش مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ در معادلات سیاسی خود نمایی می کند. اینجا دیگر عملکرد دولت حسن روحانی مطرح نیست، بلکه عملکرد قوه قضاییه، مجلس، نمایندگان و در کل ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران شرایط را به اینجا کشانده است که جامعه اعتمادی به مسئولین نداشته باشند.
نظر شما :