انتخابات آمریکا: کاغذبازی بس است!
آینده روابط ایران و اروپا معطوف به مکانیسم ماشه
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه
دو ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، ترامپ تلاش دارد توافقاتی بدون درنظر گرفتن آثار طولانیمدتشان بهدست آورد تا آنها را بهعنوان دستاوردهای دولت خود فهرست کند. تلاش برای فعالسازی «مکانیسم ماشه» و هیاهو برای تمدید مجدد تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران یا توافق صلح رژیم صهیونیستی با دیگر دولتهای مسلمان منطقه، اقداماتی از این جمله است. در ماه گذشته، آمریکا در نشست شورای امنیت سازمان ملل درمورد بازگشت تحریمها علیه ایران کاملاً منزوی شد، بااینحال، پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا همچنان تهدید میکند که در 20 سپتامبر، آمریکا موفق خواهد شد بار دیگر تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را با فعالسازی مکانیسم ماشه برگرداند. این ادعاها درحالی مطرح میشود که آمریکا بهلحاظ قانونی بهسبب خروج از برجام، اساساً حق درخواست برای اسنپبک را ندارد.
آمریکا امیدوار است کشورهای اروپایی تحریم تسلیحاتی ایران را تمدید کنند. کشورهای اروپایی، بهرغم فشار آمریکا بر آنها، بهویژه بر بریتانیا درمورد بهجریان انداختن سازوکار اسنپبک، با یکدیگر توافق کردهاند درمقابل خواسته آمریکا بایستند. اختلافاتی درون اروپایی درمورد تحریمهای علیه ایران دیده میشود. فرانسه و آلمان تصدیق کردهاند که بریتانیا حساسیتهایی برای حمایت از نزدیکترین شریک خود، یعنی آمریکا دارد. بریتانیا مایل است یک توافق تجارت آزاد با آمریکا منعقد کند و در منطق بیمار ترامپ نمیتواند همزمان خواهان توافق تجاری و مخالف بازگشت استنپبک باشد.
اگرچه اروپا اعلام کرده است تمایل دارد در چهارچوب توافق فعلی باقی بماند و آن را تنها راه صلحآمیز حل مناقشه پرونده هستهای ایران میداند؛ باوجوداین، روشن است چنانچه واکنشهای اروپایی به اقدامات دولت ترامپ این اندازه منفعلانه باشد، درصورت انتخاب مجدد ترامپ، شانس نجات برجام به صفر میرسد. این مسئله که اروپا مدعی شود تمامی تلاشی که میتواند برای حفظ برجام انجام دهد وضعیت فعلی است، برای ایران غیرقابل قبول است.
اثرپذیری اروپا از انتخابات آمریکا
دیپلماسی ایرانی: تمامی دولتها زمانیکه به روزهای پایانی خود میرسند، میکوشند فهرستی از دستاوردهایشان را برای ثبت تاریخی ارائه کنند، اما اگر این دولت اجازه داشته باشد برای دور بعدی نیز خود را نامزد اعلام کند، اغراق درمورد دستاوردها یا کلنگزنیهای روزهای آخر را در دستورِ کار خود قرار میدهد. بهنظر میرسد هژمونی آمریکا نیز در دولت ترامپ به چنین روزهایی رسیده است. توافق صلح رژیم صهیونیستی با ملل مسلمان منطقه غرب آسیا، یکی از آن کلنگزنیهایی است که پیامدهای آتی امنیتی آن احتمالاً گریبانگیر دولت بعدی آمریکا یا حتماً معضلی برای مردم منطقه خواهد بود. بهنظر میرسد همانگونه که ترامپ مسئولیتی درمورد پیامدهای خروج از توافق برجام متقبل نشد و تمامی امضاکنندگان را پس از چند سال هنوز در بلاتکلیفی موجود درمورد نظام عدم اشاعه گذاشته است، نمیداند با برهم زدن موازنه قدرت در منطقه، روندهای آتی امنیتی را بهشدت دگرگون خواهد ساخت.
دراینمیان، اروپا بهعنوان همپیمان قطعی سابق و احتمالاً فعلی آمریکا، نباید اجازه میداد یک دولت بیمسئولیت با قدرت خود هر اقدامی مایل است انجام دهد و پیامدهای رفتار مخرب خود را نادیده بگیرد. بهویژه آنکه امنیت خود اروپا با این رویکرد در مخاطره خواهد افتاد. بااینحال، اروپا به حداقلها، برای مثال باقی ماندن نامی از برجام اکتفا کرده است، درحالیکه میتوانست نقش مهمی در تحقق روح صلح آمیز این توافق برای کشورهای منطقه غرب آسیا و در مقیاسی بزرگتر، برای آینده نظام عدم اشاعه و جهان عاری از تسلیحات هستهای داشته باشد.
اینکه چه راهحلی برای سُستی و انفعال کنونی اروپا میتوان ارائه کرد بسیار ساده است و حداقل برای چهار سال از ابتدای انتخاب ترامپ، کارشناسان اروپایی بارها بر این روش حل مسئله تأکید داشتهاند: دست یافتن به استقلال راهبردی اروپایی. معنای این استقلال راهبردی آن است که اروپا، وزنهای حداقلی درمقابل آمریکا داشته باشد. نه برای آنکه با آمریکا بهمعارضه برخیزد، بلکه برای اینکه بتواند صدای خود را در جهان به گوش برساند.
روشن است هنوز اختلافات بزرگی در اروپا درمورد تعریف استقلال راهبردی وجود دارد و برای مقامات اروپایی دنبالهروی از آمریکا سادهتر از فکر کردن درمورد تفکر خاص اروپایی است؛ درحالیکه این فرصت، یا اکنون یا هرگز است. با تغییراتی که درحالحاضر در رقابت آمریکا و چین درحال وقوع است و بهتدریج چینش جدیدی با حضور چین در آبهای خلیج فارس و تثبیت روسیه در شامات میپذیرد، اروپا باید به بلوکهای بزرگ قدرتِ درحال شکلگیری بنگرد و جایگاه خود را در تحولات قدرت مشخص کند.
اروپا میتواند و باید بتواند کاری بیشتر از کاغذبازیهای فعلی درمورد برجام انجام دهد. حفظ برجام و مخالفت با اعمال تحریمهای آمریکایی، اگر واکنشی انفعالی درنظر گرفته نشود، فقط کنشی حداقلی ازطرف اروپاست. این قاره که بهعنوان رکن هنجاری نظم لیبرال شناخته میشد، امروز در دام قوانین فرامرزی آمریکایی گرفتار شده است. همین مسئله نشان میدهد چه اندازه برای اروپا مسئله برجام میتواند مهم باشد. بنابراین، حتی کنش حداقلیِ حفظ برجام، فرصت ایستادگی درمقابل یکجانبهگرایی آمریکا است. البته ایران خواهان عملکردی بیش از آن از اروپا و تحقق بُعد اقتصادی برجام است.
ترامپ کشورهای اروپایی را آشکارا جاسوسِ تروریستها خطاب کرده است و بعید نیست در 20 سپتامبر اعلام کند که تحریمها علیه ایران برگشتهاند و جهان باید از آن تبعیت کند. این رویکرد غیرقانونی است، اما آمریکای ترامپ به قانونگریزی عادت دارد. مهمترین توصیه برای اروپا این است که تسلیم آنچه بهضرر اروپا است نشود. اینکه ترامپ مایل است انتخاباتی پرشور داشته باشد نباید به اروپا یا کشورهای منطقه غرب آسیا، که هدف اصلی لابی صهیونیستی و رئیسجمهور تحتالحمایهاش است ضرر برساند. ذکر چند نکته برای الهامبخشی به مقامات اروپایی که مایل نیستند واقعیت استقلال راهبردی را درک کنند ضروری است:
نخست، روابط خارجی در بحبوحه گذار نظم بینالمللی
بلوکهای قدرت در جهان درحال تغییر هستند. از سطح روابط بهلحاظ هنجاری کاسته و بهلحاظ مادی و سخت افزوده شده است. همپیمانیها از شکل اصیل خود خارج میشوند و درحال تغییر به اشکال همپیمانیهای سیستماتیک، یا همپیمانیهای منفی، هستند. این روندها باید به اروپا نشان داده باشند که روابط خارجی دولتها در بحبوحه گذار نظم بینالمللی درحال تغییری جدی است.
همزمان با حرکت زیرلایهها برای تشکیل بلوکهای قدرت، تمامی کشورها درصدد افزایش استقلال ملی خود برای بازتعریف منافع در بافتار بینالمللی جدید هستند. نه اروپا و نه ایران از این مسئله مستثنی نیستند. آمریکا در رقابت با چین، برای حفظ جایگاه هژمونیک خود حاضر است هزینه کند. حتیاگر این هزینه به بهای از دست رفتن بخشی از همپیمانیهایش باشد. بنابراین، پُر واضح است که اروپا باید احتمال دهد بهعنوان بخشی از نظام لیبرال، آمریکا آن را متعلق به خود بداند و هر زمان که مایل باشد این بخش، یعنی اروپا را قربانی موازنهسازی با چین کند. کمااینکه تاکنون نیز اروپا خود این رویکرد واشینگتن را در جنگ تجاری آمریکا با چین بهچشم سر دیده است.
ایران نیز در تحول قدرت بینالمللی، همواره تلاش داشته است شعار سیاست خارجی خود، «نه شرقی، نه غربی» را ارتقا دهد. در توافقات تجاری و گفتگوهایی که در ابتدای انعقاد برجام، وزیر امور خارجه ایران با کشورها و شرکتهای بینالمللی داشت، وسواسی در انتخاب بهترین شرکتهای بینالمللی دیده میشد که بسیاری از آنها نیز اروپایی بودند. اما درحالیکه ایران پس از برجام تلاش میکرد روابط خود را با جهان عادیسازی کند، امروز ناگزیر است تحت شرایطی غیرعادلانه سرمایههای طبیعی خود مانند نفت و گاز را صادر کند. بیشک این راهکارها برای گذر از وضعیت فعلی ایران بهترین تصمیمات هستند، اما شاید در شرایط نبود تحریم، انتخاب ایران نبودند. ایران نیز خواهان حفظ استقلال راهبردی خود است. با صبر راهبردی در چند سال گذشته، وضعیت تحریمهای مجدد و پایبندی یکطرفه به برجام را متحمل شده است. تابآوری بالای ایران، بهسادگی با تحریمهای بینالمللی درهم شکسته نخواهد شد. این کشور در جغرافیای خاص و با منابع طبیعی غنی است. بااینحال، ازنظر روابط ایران و اروپا احتمال قطع کامل مفاهمه وجود دارد. ممکن است دیدارهای دو طرف همچنان ادامه داشته باشد، اما مفهوم مشترکی ردوبدل نشود. این وضعیت شکننده باتوجهبه بروز بحران کرونا هر لحظه احتمال دارد فضای جدیدی را رقم بزند. در این فضای جدید، بیشک دیپلماسی دیگر فرصت عرض اندام ندارد و این شرایطی است که اروپا باید امروز درمورد آن نیک اندیشه کند.
تاکنون تلاش شده است راهحل مسائل بهشیوهای دیپلماتیک دنبال شود، باوجوداین، در وضعیت جنگی کنونی، فقط نیروهای عملگرا در ایران موفق به مقابله با این فشارِ همهجانبه خارجی خواهد شد. اروپا باید این مسئله را درنظر داشته باشد که آمریکا درحال وابستهسازی ایران به قدرتهای دیگر است. رویکرد محکم دیپلماتیک اروپا در مسئله برجام و یافتن راهحل برای رفع آسیبهایی که ترامپ بر آن وارد کرده است، بهویژه در حوزه اقتصاد، میتواند مانع انعطاف ایران شود. امری که بعید نیست رقبای اروپا را قدرتمندتر سازد.
دوم، فاکتور امنیت، عنصر فراموش شده محاسبات اروپایی
بهانههای احتمالی اروپایی برای همراهی بیشتر با آمریکا بسیارند: از عدم پایبندی کامل ایران به الزاماتش تحت برجام تا مسائل مختلف منطقهای یا مسائل سیاست داخلی ایران و حتی اخیراً پیمان تجارت آزاد آمریکا و بریتانیا. ترجیعبند همیشگی اروپا، یعنی «ایران هم» که برای فراموش کردن یا تلطیف رویکرد نادرست آمریکا در سطح بینالمللی بهکار میرود، نمیتواند واقعیت عرصه را پنهان کند که آمریکا یکی از بزرگترین توافقات عدم اشاعه را نابود کرد تا هنوز گزینهای نظامی روی میز باشد. این بحثها درمورد علاوهبر آمریکا «ایران هم»، درحالی مطرح میشوند که عنصر اصلی شکل دهنده و بافتار بسترساز برای رفتار و رویکرد ایران بهکلی نادیده گرفته میشود یا تعمداً حذف شده است.
ادامه تحریم علیه ایران و پایان برجام، نادیده گرفتن واقعیتهای بینالمللی، منطقهای و ساختاری است. پس از حدود پنج سال عمر برجام، باید اروپا را به نگاهی واقعگرایانه به امنیت منطقه دعوت کرد: تلاشهای داوطلبانه دیروز ایران برای ممانعت از سرریز مشکلات امنیتی غرب آسیا به داخل اروپا و امروز، فرسایش تدریجی ثبات در منطقه. این موارد، واقعیتهایی هستند که اروپا نمیتواند آنها را انکار کند. درحالیکه برای ایران و اروپا، معضلات غرب آسیا در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و یمن پایانناپذیر بهنظر میرسد، بهسبب اینکه یکی در همسایگی و یکی در متن بحران حضور دارد، برای آمریکا فقط به نوعی تقویت جریان تروریسم به بهانه مبارزه با تروریسم مهم و در آخرین مداخلهاش فرمانده کاردان ایرانی را هدف قرار داد.
اروپاییها در سالهای اخیر خواستهاند نقاط راهبردی جدیدی را تعریف کنند تا با کمک آن بتوانند امنیت را در همسایگی نزدیکشان حفظ کنند و مانع سرریز مشکلات به داخل اروپا شوند. بهنظر میرسد اروپاییها در تعیین این نقاط دچار خطایی راهبردی در مورد ایران شدهاند و این خطا باعث خواهد شد در آینده نزدیک، اروپا با چالشهایی در حوزه امنیت مواجه شود که برآمده از ناامنیهای منطقه هستند. اگر امروز اروپا نتواند دیپلماسی فعالی درمورد مسائل مربوط به برجام و ایران داشته باشد، مجبور خواهد شد در فضای جدیدتری که روشن نیست چه ویژگیهایی داشته باشد، از ایران درخواست مذاکره درمورد امنیت داشته باشد. آن هنگام ممکن است اروپا نیتی جدی برای مذاکره داشته باشد، پیگیر باشد و واقعاً خواهان رسیدن به نتیجهای ملموس از مذاکره با ایران باشد، اما دیگر خیلی دیر شده باشد.
امروز بهانه تمایل بریتانیا برای انعقاد توافق تجارت آزاد با آمریکا، ازطرف اروپا بهعنوان عذرخواهی از رفتار لندن درقبال برجام یا نزدیکی به آمریکا معرفی شده است. بهلحاظ منطقی، هیچ ارتباطی نمیتوان بین توافق تجاری با توافق برجام برقرار کرد، بهجز بازیهایی که پیشازاین از اروپا و آمریکا دیده شده است. بهفرض، سختگیری درقبال ایران و همراهی بریتانیا برای تحریم ایران که منجر به نابودی برجام میشود، باعث شود بریتانیا به توافقی تجاری با آمریکا برسد؛ دراینصورت، بریتانیا با تخریب توافقی امنیتی که خود نیز در آن ذینفع است، توافقی مادی و تجاری برقرار کرده است. وقتی مقامات بریتانیایی، آلمانی و فرانسوی، درمورد توافق تجاری با آمریکا صحبت میکنند، حتماً آگاه هستند همان اندازه که این توافقات بهنفع آنهاست، توافق برجام هم برایشان منافعی دارد. پس فقط یک برداشت از بیان این بهانه میتوان داشت و آن اینکه مقامات بریتانیایی با مقایسه توافق تجارت آزاد و یک توافق امنیتی (برجام)، درحال مقایسه ارزش جان مردم بریتانیا با پول هستند. چنین انتخابی عقلانی نیست، مگر اینکه بریتانیا امروز مانده نان باشد.
اروپا خود بهخوبی میداند کاهش حضور مؤثر ایران در منطقه، باتوجهبه نبود پیمانهای امنیتی منطقهای تا چه اندازه به امنیت ضربه خواهد زد. باتوجهبه موازنه شکننده بین کشورهای منطقه و پیامد جنگهای بیستساله آمریکا در غرب آسیا که منجر به ظهور داعش و دیگر نیروهای خودخوانده در منطقه شده است، بیشک بهزودی وضعیت بازهم از کنترل خارج خواهد شد. فرانسه امروز ناگزیر به مداخله در لبنان شده است. صرفنظر از هزینههایی که فرانسه باید بپردازد، این بازیگر با پذیرش این مسئولیت، بر لبه تیغی راه میرود که هرلحظه با احتمال نادیده گرفته شدن یکی از بازیگران دولتی و غیردولتی ذینفع منطقهای، احتمال دارد خودش را باتوجهبه آن سابقه افراطگرایی داخلیاش بهمخاطره بیندازد.
این تجربه احتمالاً خیلی زودتر از حد تصور، به رئیسجمهور جوان فرانسه و اروپا نشان خواهد داد برای باقی ماندن مشکلات غرب آسیا در خود غرب آسیا، باید اراده و استقلال کشورهای منطقه، بهلحاظ مادی و معنوی تقویت شده و سرنوشتشان به خود آنها سپرده شود. در منطقه رهبران توانمندی حضور دارند که بهخوبی نیک و بد موجود را میشناسند و براساس واقعیتهای منطقهای عمل میکنند. این درونسپاری منطقهای یا بهخودسپاری مشکلات منطقهای، بهنفع رهبران اروپایی است که در کشورهایشان، خود مشکلات بیشماری دارند.
درعوض، وظیفه رهبران اروپایی فقط میانجیگری بیطرفانه بوده که تنها خواسته مردم منطقه و ایران است. اروپا باید به خود بیاید. مداخلههای ظریف یا آشکار در مسائل دولتهای منطقهای، آنگونه که آمریکا درحال انجام آن است، نه با وضعیت تاریخی منطقه و نه با تحول قدرت کنونی در سطح بینالمللی همخوانی دارد. پیامدها و تبعات این رفتار که زخم عمیقی در منطقه ایجاد میکند به اروپا نیز آسیب خواهد رساند. امروز، وظیفه اروپا رساندن برجام به نتیجهای ملموس ازنظر اقتصادی و هنجاری است. این وظیفه سرنوشت اروپا را مشخص خواهد کرد.
سخن پایانی
درحالیکه دولت ترامپ فقط فکر شمارش دستاوردهای دولتش برای موفقیت در انتخابات و رسیدن به آرای بیشتر است، اروپا دچار سُستی و انفعال بهنظر میرسد. ترامپ و دولتش در سقوطی آزاد، خود را تسلیم تحول قدرت در سطح بینالمللی کردهاند؛ بهظاهر، ترامپ درحال جنگ با چین است، اما در باطن کمک قابل توجهی به افول آمریکا کرده است. در بافتاری که او حاضر است اروپا را نیز قربانی گذر از موقعیت کنونی کند، اروپا توصیه به استقلال راهبردی را جدی نمیگیرد. ترامپ و دولتش به خسارتهای آتی مانورهایی که در این چهار ساله انجام دادهاند و هنوز ادامه دارد فکر نمیکنند. درحالیکه تبعات این مانورها خسارتی نیز به اروپا تحمیل خواهد کرد.
اروپا نمیتواند ادعا کند وضعیت فعلی، تمامی تلاشی است که میتواند برای حفظ برجام انجام دهد. رهبران اروپایی باید درد عمیق این مسئله را درک کنند که اروپا جز کاغذبازی در نظام بینالمللی هیچ جایگاهی ندارد و این مسئله نمیتواند عادی باشد. اروپا باید بتواند بهعنوان امضاکننده توافق برجام، اقدامی در راستای حذف تحریمهای علیه ایران انجام دهد. اگر وضعیت فعلی همینگونه باقی بماند، اروپا باید مرگ توافق را اعلام کند و بپذیرد ایران نیز همانند بریتانیا، آلمان و فرانسه که طبق قانون جنگل آمریکایی عمل میکنند، با خروج از این توافق حق دارد به هر روشی که مایل باشد عمل کند، حتی طبق همان قانون جنگل.
شکلگیری استقلال راهبردی اروپا، نشانگر درک اروپا از نقطه عطف کنونی در تاریخ است که اهمیت صدای خاص اروپایی را نشان میدهد. بااینحال، هنوز رهبران این قاره متوجه آن نشدهاند. درحالیکه نیروهای روسیه و چین درصدد عبور از چالش برجام با اعلام نظر مستقیم خود هستند، اروپا هنوز وابسته به تصمیمات قدرتی است که دیگر ارزشی برای همپیمان خود قائل نیست. اگر اعلام پایان توافق هستهای و مرگ آن برای رهبران اروپایی دشوار است، حداقل میتوانند در برخورد دیپلماتیک با آن جدیتر عمل کنند.
صبر راهبردی ایران دیگر بهپایان رسیده است و پس از این پاسخ منفعلانه اروپا را نخواهد پذیرفت. بازگشت و افزایش هر نوع تحریمی علیه ایران غیرقابل قبول است. درصورت انتخاب مجدد ترامپ، بازی ایران بسیار تغییر خواهد کرد. در آن زمان، توافق برجام دیگر نجاتدادنی نیست. این مسئله همانگونه که برای ایران، برای اروپا نیز شفاف است. اگر اروپا نمیخواهد واقعیت را ببیند، ایران، چین و روسیه بهجای آن نگاه خواهند کرد. فقط کافی است اروپا سلب مسئولیت کند و از مقام توخالی و تشریفاتی خود کنارهگیری نماید. دیگر قدرتها خود بهخوبی میدانند بهجای کاغذبازی برای رهبری در سطح بینالمللی چه میتوان کرد./شرق
نظر شما :