بعد از اقتصاد نوبت به امنیت رسیده است
خیز چین برای تبدیل شدن به قدرت دریایی برتر جهانی
دیپلماسی ایرانی: چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، 18 هزار کیلومتر خط ساحلی دارد. طبیعتا چنین کشوری به دنبال برخورداری از امنیت کشتیرانی است و می کوشد به توسعه نیروی دریایی و مدرن سازی تجهیزات و پایگاه های خویش در آبهای منطقه پیرامونی و نیز بین المللی بپردازد. این هدف یعنی تبدیل چین به یک قدرت دریایی به ویژه از زمانی که «شی جین پینگ»، رییس جمهوری خلق چین در سال 2013 میلادی قدرت را در اختیار گرفت، به یکی از اهداف اصلی و جدی حزب حاکم این کشور تبدیل شد.
در نتیجه پینگ که فرماندهی کل قوا را در کشورش برعهده دارد، می کوشد چین را به قدرتی بزرگ در دریاها تبدیل کند و البته برای این کار نیز نقشه راه تعیین کرده است. بر خلاف دولتهای قبل از وی که بیشتر در صدد تحقق اهداف اقتصادی برای چین بودند، پینگ بعد از رسیدن به قدرت از توسعه هیچ تسلیحاتی دریغ نکرده و بنابراین در حال حاضر شاهد هستیم که پکن بعد از واشنگتن دارای دومین بودجه نظامی در جهان است، ارتش چین در دریاها از جنگنده های رادارگریز بهره می گیرد و به دنبال ساخت ناوهای هواپیمابر بیشتری نیز هست.
چنین وضعیتی سبب شده است تا وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در گزارش سال 2020 خود، با استناد به تازهترین ارزیابیهایش اعلام کند که چین در حال حاضر بزرگترین نیروی دریایی را در جهان در اختیار دارد. به عبارت دیگر نیروی دریایی چین در حال حاضر ۳۵۰ کشتی جنگی در اختیار دارد، حال آنکه تعداد ناوهای جنگی نیروی دریایی ایالات متحده تنها ۲۹۳ فروند است. البته ایالات متحده به رغم آنکه کشتیهای جنگی کمتری نسبت به چین در اختیار دارد، اما در زمینههای دیگر از جمله فناروی و تجهیزات پیشرفتهتر دریایی نسبت به سایر رقبا دارای مزیت و برتری است. همچنین ایالات متحده در حال حاضر ۱۱ ناو هواپیمابر هستهای دارد که قادر به حمل صدها هواپیما از انواع مختلف هستند؛ حال آنکه پکن تنها دو فروند از این نوع ناوهای هواپیمابر دارد که از نظر کارایی و قابلیت نسبت با ناوهای آمریکایی در مرحله پایینتری قرار دارند.
نکته دیگر اینکه چین نسبت به ایالات متحده از پایگاههای دریایی کمتری در خارج از قلمرو ملی برخوردار است؛ در حالی که نیروی دریایی آمریکا در اروپا، آفریقا، غرب و شرق آسیا حضور گسترده ای دارد، پایگاه جیبوتی نخستین پایگاه نظامی خارجی چین است که در سال ۲۰۱۷ افتتاح شده و البته همچنان در حال توسعه است.
بنابراین باید گفت هر چند این ابرقدرت شرقی هنوز نتوانسته در زمینه قدرت دریایی به طور کامل آمریکا را پشت سر بگذارد و به قدرتی بی بدیل در عرصه دریاها تبدیل شود، اما در سالهای اخیر سیاستها و تحرکاتی از سوی این کشور دیده شده که نشان از خیز چین برای تبدیل شده به قدرت برتر دریایی و البته توسعه نفوذ سیاسی و بین المللی این کشور در آینده ای نزدیک دارد.
تحولات چند سال اخیر در دریای چین جنوبی یعنی تلاش چین برای افزایش قلمرو دریایی خود با احداث جزایر مصنوعی و ادعای مالکیت برخی از جزایر واقع در این دریا که موجب برخی مناقشات با کشورهای همسایه از قبیل فیلیپین، ویتنام، مالزی و امثال اینها شده، یکی از نخستین نشانه ها در این زمینه است.
نیروی دریایی ارتش آزادی بخش خلق چین در سالهای خیر در حوزه اقیانوس هند و غرب آسیا نیز فعالتر شده و تأسیس پایگاه دریایی در جیبوتی یکی از اقدامات این کشور در راستای گسترش نفوذش در حوزه شاخ آفریقا است؛ جیبوتی بندری استراتژیک در دهانه دریای سرخ با دسترسی آسان به دریای عربی، خلیج فارس و اقیانوس هند است. بسیاری از کشتیهای دخیل در ماموریتهای مبارزه با راهزنی دریایی و محافظت از نفتکش ها در این مکان توقف میکنند. چین نیز در این ماموریت ها مشارکت دارد. این پایگاه در صورت نیاز از ظرفیت پذیرش چهار زیردریایی تهاجمی هستهای چین برخوردار است، هر چند در حال حاضر این دست عملیاتها محدود است، اما به نظر میرسد که چین درصدد افزایش اسکله های این پایگاه برای تقویت قدرت مانور خود است.
چین علاوه بر داشتن ناوگان بزرگ دریایی، در طی یک دهه گذشته تجربه قابل توجهی در همراهی و تامین امنیت ترافیک تجاری دریایی به دست آورده و از سال 2008 بیش از 30 فروند ناوگان را برای محافظت از کشتی ها در برابر دزدان دریایی سومالی اعزام کرده است. هر چند بسیاری تحلیل ها از این مساله حکایت دارد که چین احتمالا به پاکستان یا میانمار به عنوان مقاصد بعدی پایگاههای دریایی خود نظر دارد، اما در اقدامی عاجل تر، این کشور در حال بررسی گزینه ها برای همراهی کشتی های تجاری در خلیج فارس است؛ اقدامی که امکان دستیابی به یک صحنه جدید حائز اهمیت برای منافع انرژی آن را فراهم می آورد.
یکی از این گزینه ها، مشارکت احتمالی در ماموریتهای ائتلافی به رهبری ایالات متحده است که به زعم چین می تواند راهی کم هزینه برای گسترش عملیات دریایی خارجی و ایجاد مسیرهای ورودی اولیه به منطقه ای باشد که از دهه 1970 میلادی به بعد، تحت نفوذ و کنترل امنیتی ایالات متحده بوده است. چین منافع اقتصادی حیاتی در منطقه خلیج فارس دارد و با مشارکت در ائتلاف دریایی چندجانبه می تواند از آنها محافظت کند. حدود 43 درصد از کل واردات نفت خام چین از خلیج فارس عبور می کند و این مساله، باز ماندن این خطوط دریایی حیاتی را برای چین به یک ضرورت تبدیل می سازد.
البته اختلافات تجاری، سیاسی و ژئوپلیتیک اخیر چین با آمریکا و به ویژه رویارویی سیاستهای دو کشور در آبهای چین جنوبی سبب شده است که چین علاقه زیادی به مشارکت در عملیات تأمین امنیت خلیج فارس تحت رهبری ایالات متحده نداشته نباشد. بنابراین گزینه دیگر چین حمایت از مناسبات امنیت جمعی پیشنهادی مسکو برای خلیج فارس بوده است؛ با این حال، به دلیل عدم حمایت جدی کشورهای اروپایی از پیشنهاد روسیه، احتمال عملی شدن این امر نیز اندک است.
از این رو، اگر تنش ها در خلیج فارس ادامه یابند و تشدید شوند و این در زمانی باشد که روابط چین و آمریکا در وضعیت ثبات باشد، این کشور رویکرد پیوستن به ائتلاف آمریکایی را انتخاب می کند، اما چنانکه همچون ماههای اخیر سطح تنش بین دو ابرقدرت بالا باشد، چین احتمالا به سمت گزینه دیگر خود یعنی همکاری با دیگر بازیکنان اصلی حوزه خلیج فارس از جمله ایران سوق پیدا خواهد کرد.
ایران و چین در سالهای گذشته به شرکای نزدیکی در غرب آسیا تبدیل شدهاند و برگزاری رزمایش مشترک دریایی سه جانبه ایران، روسیه و چین در شمال اقیانوس هند که دی ماه سال 1398 با پهلوگیری شناورهای این دو کشور در بندر شهید بهشتی چابهار(شمال اقیانوس هند و دریای عمان) آغاز شد، شاید یکی از نخستین گام ها در این زمینه باشد. چین برای حضور در این رزمایش یکی از جدیدترین و پیشرفته ترین ناوشکنهای خود را به منطقه اعزام کرده بود که در سال ۲۰۱۷ به ناوگان دریایی شمال چین ملحق شده و از انواع سامانههای راداری و سامانههای الکترونیکی همچون رادار «چشم اژدها» برخوردار است. حضور در این رزمایش، آن هم با چنین امکانات و تجهیزاتی دال بر اهمیتی است که مقامات چینی برای منطقه خلیج فارس و البته همکاری با ایران قائل هستند و این فرصتی است که جمهوری اسلامی ایران باید به خوبی آن را دریابد و از نزدیک شدن چین به آمریکا و پیوستن این کشور به ائتلاف آمریکایی در خلیج فارس جلوگیری کند.
نظر شما :