«داوود، امین، آلِنده»
قصه تلخ کودتاهای افغانستان که فراموش شدند!
نویسنده: مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
دیپلماسی ایرانی: او را به همراه کل خانواده و محافظانش تیرباران کردند. حتی کسی نمیدانست کجا دفن است. ۳۱ سال بعد دو گور جمعی پیدا کردند و تلی استخوان از زیر خاک درآوردند. او را از روی دندانهایش و قرآنی طلاکوب که شاه عربستان به او هدیه داده بود شناسایی کردند. انگار حتی تاریخ او را فراموش کرده بود. وقتی رخدادهای تیره روی هم تلنبار میشود، حتی معروفترین کشتگان فراموش میشوند. وقتی جنگ روی جنگ، مرگ روی مرگ، جنازه پُشته پُشته بر هم تلنبار میشود، تاریخ هم سرسام میگیرد و بعضی را فراموش میکند. حکایت را از این گور جمعی آغاز میکنیم تا بفهمیم داستان این فراموشیهای تعمدی چیست.
داوود خان را میشناسید؟ نامش را شنیدهاید؟ چند بار نامش را شنیدهاید؟ حفیظالله امین چه؟ میشناسیدش؟ چند بار نامش را شنیدهاید؟ شنیدهاید بگویند فلان دولت امپریالیست در عملیاتی شریرانه با هلیبُرد نیرو به کاخ او حمله کرد و او را وقتی فرزندش در آغوشش بود، کشت؟ اما یقیناً همه سالوادور آلنده را میشناسید. آلنده نامی بسیار آشناست، با آنکه نامی لاتین است، اما داوود و امین غریبهاند. آلنده دولتمردی در دورترین نقطۀ جهان بود، اما داوود خان و امین در همسایگی ما در همین افغانستان بودند. نه نامشان را شنیدهایم و نه از سرنوشت شومشان خبر داریم. این دو دولتمرد افغان قربانی توسعهطلبی شوروی شدند. داوود خان را کودتاگران کمونیستِ مورد حمایت شوروی کشتند و امین را که خود یکی از همان کودتاچیان بود، نیروهای شوروی در عملیاتی نظامی کشتند (و این سرآغاز جنگ شوروی در افغانستان بود).
افغانستان نظام سلطنتی داشت. چهل سال با سلطنت محمد ظاهرشاه کموبیش با آرامش گذشت. در میان دولتمردان افغانستان پسرعموی ظاهرشاه، داوود خان، سرشناسترین بود. داوود در فرانسه تحصیل کرده بود و در دستگاه حکومت ــ که بیشتر خانوادگی اداره میشد تا آنکه سازوکاری شایستهسالارانه داشته باشد ــ پیشرفت کرد و در نهایت به نخستوزیری رسید و ده سال در این مقام ماند (۱۳۳۲-۱۳۴۲). او میکوشید ادعای دولت افغانستان در مورد مناطق پشتوننشین پاکستان را زنده نگه دارد، به همین دلیل پاکستان مرزهایش را به روی افغانستان بست و فشار زیادی به این کشور آورد. در نتیجه افغانستان در دورۀ نخستوزیری او به شوروی نزدیک شد. پس از برکناری او، رابطهاش با ظاهرشاه تیره و تیرهتر شد. طبق قانون اساسی جدیدی که وضع شد، اعضای خانوادۀ سلطنتی دیگر اجازه نداشتند مناصب دولتی بگیرند. سرانجام وقتی ظاهرشاه برای جراحی چشم به ایتالیا رفته بود، داوود خان ۲۶ تیر ۱۳۵۲ کودتایی بدون خونریزی کرد و نظام سلطنتی را برچید، البته با کمک فعالانۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حزبی مارکسیست - لنینیست و مورد حمایت شوروی بود.
ابتدا همهچیز از این حکایت داشت که افغانستان از این پس پیوند نزدیکتری با شوروی خواهد داشت. اما به زودی داوود خان به آمریکا و بزرگترین متحدش در منطقه، یعنی ایرانِ محمدرضاشاه، نزدیک شد. رابطۀ داوود خان با حزب دموکراتیک خلق تیره شد و حزبی حکومتی برای خود تأسیس کرد و با فراخواندن لویه جرگه در ۱۳۵۶ حکومتی تکحزبی اعلام کرد که نتیجهاش ممنوع شدن حزب خلق بود. نورمحمد تَرهکی، حفیظالله امین و بَبرک کارمَل سه چهرۀ شاخص حزب دموکراتیک خلق بودند. در اردیبهشت ۱۳۵۷ میر اکبر خیبر، یکی از رهبران کمونیست به قتل رسید. با آنکه معلوم نبود قاتل کیست کمونیستها داوود خان را عامل این ترور میدانستند. در خاکسپاری خیبر نزاع بالا گرفت. داوود خان تصمیم گرفت سه رهبر حزب خلق را بازداشت کند، اما اینان، به ویژه حفیظالله امین، پیشتر فکر اینجا را کرده و در ارتش نفوذ کرده بودند.
طرح دستگیری ترهکی و امین و کارمل به کودتایی منجر شد (انقلاب ثور). کاخ ریاستجمهوری با هواپیماهای ارتش (و شاید شوروی) بمباران شد و داوود خان با کل خانواده و همراهانش در اردیبهشت ۵۸ به دست کودتاگران تیرباران شدند و در محل نامعلومی دفن شدند. گورهای جمعی آنها در ۲۰۰۹ پیدا شد که در سطرهای نخست شرح دادم. اما کودتاگران کمونیست نیز رابطۀ خوبی با هم نداشتند. ترهکی به زودی کشته شد، امین قدرت را قبضه کرد و همینکه چند گامی از شوروی فاصله گرفت، شوروی برای به قدرت رساندن کارمل در عملیاتی عجیب و شنیع در دی ۱۳۵۸ امین را به قتل رساند و بینام و نشان دفن کرد (شرح آن بماند در نوشتاری دیگر). این شروع مداخلۀ نظامی شوروی در افغانستان بود.
درست است که میان آلنده و داوود خان و امین فرقهای زیادی است، اما آلنده در کودتایی شیلیایی که مورد حمایت آمریکا بود، قهرمانانه خودکشی کرد و وِرد زبانها شد، ولی دو دولتمرد افغان یکی در کودتای مورد حمایت شوروی و دیگری به دست نیروهای شوروی کشته شدند و فراموش شدند؛ یا نه، فراموشانده شدند. چرا؟
نظر شما :