آنچه در خصوص توافق اماراتی – اسرائیلی باید مد نظر قرار داد
صلح تاریخی یا دگردیسی تاریخی؟!
صابر گل عنبری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی - دیروز دونالد ترامپ از صلح تاریخی میان کشور امارات و اسرائیل خبر داد و همین مساله در صدر اخبار جهان و منطقه قرار گرفته و واکنشهای زیادی را برانگیخته است. در قالب چند نکته میتوان به شرح ماجرا پرداخت و آن را شکافت:
نخست این که اطلاق واژه "صلح" بر این توافق درست به نظر نمیرسد؛ از آن جهت که هیچ سابقه دشمنی و خصومت و یا تنشی بزرگ میان امارات و اسرائیل وجود ندارد تا پایان آن را با آشتی و صلح اعلام کرد. رصد مواضع ابوظبی و ادبیات آن در قبال منازعه فلسطین در طول نزدیک به چند دهه گذشته به ویژه پس از سال 2004 به دنبال درگذشت بنیانگذار امارات، نشانی از وجود یک خصومت جدی میان آن و تل آویو ندارد و سیاستهای امارات در قبال این قضیه نیز از چارچوب بیانیهها و مواضع رسمی اتحادیه عرب فراتر نرفته است.
دوم: توافق اماراتی اسرائیلی صرفا آشکاراتر و رسمی کردن روابط، تاسیس سفارتخانه و اعلان رسمی همپیمانی مشترک میان دو طرف است. این روابط در دو دهه اخیر به صورت پنهانی وجود داشته و در چند سال گذشته شدت گرفت و دیدارهایی در سطوح عالی چه در ابوظبی چه در نقاط دیگری صورت گرفت؛ اما قبح روابط با اسرائیل در جهان عرب در نتیجه واکنش شدیدا منفی افکار عمومی عربی اجازه آشکار شدن به آن را نمیداد، که به دنبال گرفتار شدن ملتهای عربی در بحرانهای داخلی در چند سال اخیر در نتیجه تحولات انقلابهای عربی، کارزار و مداخله ویرانگر منطقهای و بینالمللی در بلاد عربی، تنشهای منطقهای و جابجایی رخ داده در مفهوم و مصداق دشمنی در سطح منطقه، این قبح کارکرد خود را در سطح رسمی رفته رفته از دست داد و کشورهای عربی یکی پس از دیگری به سمت روابط آشکار و ائتلافی با تلآویو حرکت کردند.
سوم: توافق اعلام شده میان امارات و اسرائیل با وجود این که غیرمنتظره و غافلگیر کننده نبود، اما به دلایل متعددی تحولی تاریخی و چشماندازی از نظم آتی منطقهای بوده که برای برقراری آن در منطقه تلاش میشود. این تحول از چند جهت است، یکی در موضع عمده کشورهای عربی در قبال مساله فلسطین که از اجماع رسمی عربی تبلور یافته در طرح صلح 2002 و منوط شدن هر نوع روابط و شناسایی اسرائیل به تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای اشغالی 1967 عدول کرده و در واقع این روابط بدون این ما به ازا شکل گرفت و قرار نیست هیچ برآیند فلسطینی داشته باشد و برعکس آن هم به طور حتم این رویکرد به تقویت راستگرایان اسرائیل انجامیده و باعث جریتر شدن تلآویو و به تبع آن پیچیدهتر شدن و لاینحل ماندن بحران و تضییع باقیمانده حقوق سرزمینی فلسطینیها در همان چارچوب سازمان مللی بر اساس مرزهای 1967 خواهد شد. دوم این که هدف از این تحول مقدمهسازی برای تحولاتی ژئوپلیتیک در حوزه خلیج فارس و منطقه در آینده است و به معنای نزدیکتر شدن هر چه بیشتر اسرائیل به حوزه امنیتی پیرامونی ایران است و به احتمال زیاد در آینده نزدیک نیز ابتدا بحرین و عمان و سپس عربستان روابط رسمی با اسرائیل را اعلام کنند.
واقعیت این است که تحولات چند سال اخیر منطقه خواسته یا ناخواسته فرصتی طلایی در اختیار اسرائیل قرار داد تا بدون هیچ هزینهای به چیزهایی دست یابد که در گذشتهای نه چندان دور تحقق آن یک رویا بود.
چهارم: اعلام این که توافق پیشگفته در قبال توقف اجرای طرح معامله قرن آمریکا بوده است، سخن گزافی بیش نیست و هدف از آن هم صرفا فراهم کردن محملی دو سویه برای دولت امارات و شخص نتانیاهو است؛ از یک طرف برای توجیه این اقدام امارات و از دیگر سو برای اقناع هوداران لیکود و راستگرایان تندرو اسرائیلی به توقف موقت اجرای معامله قرن. واقعیت این است که دولت ترامپ و خود نتانیاهو به دلایلی به این جمع بندی رسیده بودند که اجرای معامله قرن به تعویق بیفتد، اما به دنبال آن بودند تا این مساله در حاشیه یک رخداد بزرگ اعلام شود که تبعاتی انتخاباتی برای ترامپ با توجه به حمایت اونجلیستها از وی، و خود نتانیاهو نداشته باشد.
این روابط در متن معامله قرن قرار دارد و بخشی لاینفک از آن است. این طرح سه رکن اساسی دارد: رکن نخست سرزمینی و مربوط به اراضی 1967 است و بخش دوم هم ایجاد روابط ائتلافی میان اسرائیل و دول عربی و بخش سوم نیز تضعیف جدی نیروهای مخالف در سطح منطقه. حالا فقط اجرای رکن نخست به تعویق افتاده است و دو بخش دیگر به جد پیگیری میشود.
پنجم: اعلام خبر توافق امارات و اسرائیل از سوی ترامپ و کاربرد القاب تاریخی و غیره برای آن در متن محاسبات انتخاباتی وی قرار دارد و در واقع با هدف اعلام موفقیتی بزرگ در سیاست خاورمیانهای خود صورت گرفت و از این رو، پیشبینی میشود تا قبل از انتخابات از "صلحهای تاریخی" دیگری میان اسرائیل و چند کشور دیگر سخن بگوید.
نظر شما :