ریاست جمهوری اوباما نیز جلوی رشد ناسیونالیسم نژادی ایالات متحده را نگرفت
آمریکا از درید اسکات تا جورج فلوید!
صابر گل عنبری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی - حادثه قتل تاسف بار جوان سیاه پوست آمریکایی "جورج فلوید" به دست نیروی پلیس فدرال آمریکا موجی از اعتراضات گسترده و بیسابقه در چندین ایالت و شهر در این کشور برانگیخته است. در سالیان گذشته، موارد دیگری از قتلهای مشابه روی داده است، اما مثل واقعه اخیر پرپیامد نبوده است. دلیل آن را میتوان در چند عامل جستجو کرد؛ نخست رشد فزاینده احساسات ناسیونالیسیِ دگرستیزانه در میان بخشی قابل توجه از سفیدپوستان است که رسیدن دونالد ترامپ به قدرت در آمریکا برآیند فربهشدن چنین احساساتی در درون جامعه آمریکا بود. از این منظر، واکنش کنونی سیاهپوستان و بخشی دیگر از جامعه آمریکا نه صرفا به این حادثه، بلکه اعتراض به رویکرد نژادی نفی آنهاست که حدود دو دهه است خزندهوار رشد کرده و سه سال است پس از آمدن ترامپ برگردانی رسمی هم یافته است که به وضوح میتوان آن را در سیاستهای ضدمهاجرتی ترامپ، اظهارنظرها و دعوای چند ماه پیش او با چهار نماینده زن حزب دموکرات و دعوت از آنها به بازگشت به موطن خود مشاهده کرد.
عامل دوم هم به طرز برخورد توییتری خود ترامپ با واقعه قتل فلوید بر میگردد که خشم سیاهپوستان را به شکل بیسابقهای برافروخت و نگرانی آنها را بیشتر کرده و به خیابانها گسیل داشت.
توئیتهای جنجالی ترامپ بیشباهت با حکمی نیست که دیوان عالی آمریکا در سال 1857 در قضیه "درید اسکات" صادر کرد که به تشدید نزاع فزاینده میان طرفداران و مخالفان بردگی انجامید و یکی از عوامل مهم وقوع جنگ داخلی از ۱۸۶۱ تا۱۸۶۵ بود. البته ذکر این مثال بدان معنا نیست که تحولات اخیر به سمت جنگ داخلی میرود، بلکه از آن جهت است که وجود ترامپ در قدرت و سیاستهای او به ویژه در صورت انتخاب مجدد شکاف اجتماعی را شدت بخشیده و نقش این متغیر را در تحولات داخلی آمریکا در آینده پررنگ میکند. اما این متغیر فعلا خود را در حد اعتراضات نشان داده و بعید است اکنون به تحولاتی ژرف همچون قضیه اسکات منجر شود.
اسکات یک برده سیاه پوست ساکن ایالت میزوری بود که پس از مرگ صاحبش با ارائه شکوائیه به دادگاه خواستار صدور دستور آزادی وی و همسرش از بردگی به علت اقامت به مدت چهار سال در ایالت ایلینوی که در آن بردگی ممنوع بود، شد، اما شکایت وی پذیرفته نشد و در نهایت هم دیوان عالی آمریکا پس از یازده سال با آزادی وی به این علت که شهروند آمریکایی محسوب نمیشود، مخالفت کرد. تحولات داستان مشهور درید اسکات هم به یکی از عوامل وقوع جنگ داخلی بدل شد و هم اصلاح قانون اساسی آمریکا در سال 1886 و بازتعریف مفهوم شهروندی و به تبع آن پایان کامل بردهداری را در این کشور رقم زد. البته این مهم جز در سایه پیروزی آبراهام لینکلن جمهوریخواه که مخالف بردهداری بود، به ریاست جمهوری آمریکا، محقق نمیشد.
از آن تاریخ به بعد تبعیضات سیستماتیک در قوانین آمریکا علیه سیاه پوستان برچیده شد و بر اساس اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی آمریکا مصوب سال 1886 هویت آمریکایی بر اساس شهروندی آن هم بر پایه تولد در آمریکا یا داشتن تابعیت آن تعریف شد و همه ایالات از محروم کردن هر شخصی از حق زندگی، آزادی و مالکیت منع قانونی شدند.
همین روند ادامه داشت تا این که آمریکا را به تدریج به قبله مهاجران در دو سده اخیر تبدیل کرد، همین قوانین و به تبع آن آزادیهای اجتماعی و سیاسی بود که خیلی از مهاجران را تا تصدی عالیترین مناصب برکشید.
با وجود این که امر قانونگذاری به تقویت ایستارهای ملی بر مدار حقوق شهروندی و ترسیم صورت بندی جامعی از هویت ملی واحدی متکی به پشتوانه قانونی برای جامعه موزائیکی آمریکا انجامید که از مهاجرانی از گوشه و کنار جهان، از غرب و شرق و آفریقا تشکیل شده است، و انگارههای نژادی را به حاشیه برد، اما این انگارهها و حس برتری نژادی از حافظه تاریخی بخشی از جامعه سفیدپوستان اروپایی الاصل پاک نشد؛ تا این که رفته رفته سربرآورد و در چند دهه اخیر رشد بیشتری پیدا کرد که به تضعیف ایستارهای ملی، تشدید شکاف اجتماعی و فروکاست ارزشهای ملی آمریکایی منجر شده است. البته این نوع خاص ناسیونالیسم صرفا مختص آمریکا هم نیست، بلکه هم اکنون در مناطق مختلفی از جهان از جمله اروپا و در آسیا در هند در حال ظهور و بروز است.
در این میان، به قدرت رسیدن باراک اوباما به عنوان نخستین رئیس جمهور سیاهپوست آمریکا در سال 2008 این امید را در میان جامعه رنگین پوست آمریکا آفرید که این انتخاب جلوی رشد ناسیونالیسم نژادی و نه ملی را میگیرد، اما این اتفاق نیفتاد و سرعت تحولات زیرپوستی جامعه آمریکا در سایه تبلیغات سنگین به سمتی رفت که برکشیده شدن ترامپ برونداد طبیعی آن بود. اینجا ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که احتمالا همین احساسات نژادی در خصومت ترامپ با اوباما بیشتر از اختلافات فکری و حزبی نقش دارد.
نظر شما :